۲۹ تیر ۱۳۹۳ علی کریمی تصمیم گرفت با دنیای فوتبال باشگاهی و ملی وداع کند. تراکتورسازی تبریز آخرین باشگاهی بود که کریمی پیراهن آن را بر تن کرد. این بازیکن از راهآهن و یکی دو تیم دیگر پیشنهاد داشت، اما ترجیح داد از فوتبال خداحافظی کند. شماره ۸ تاریخی فوتبال کشورمان بلافاصله متنی منتشر کرد که در بخشی از آن آمده بود: «من علی کریمی هرچه دارم بعد از خدا از فوتبال و محبت این مردم است که البته خود را شایسته این همه محبت و لطف نمیدانم چرا که در حقیقت قهرمانان واقعی این مرز و بوم آنانی هستند که به خاطر آسایش من و امثال من از آسایش و جان خود گذشتند تا این آسایش و آرامش نصیب ما شود. از همین رو با درود و سپاس به شهدا و جانبازان راه وطن و آزادی این عزیزان را شایسته و لایق بالاترین ستایشها میدانم، اما از اینکه نتوانستم با پیراهن تیم محبوبم پرسپولیس فوتبال را ترک کنم اصلاً ناراحت نیستم زیرا این اتفاق عجیبی نیست. البته هرگز تن به بازی خداحافظی که متأسفانه در فوتبال ما نوعی حرکت تشریفاتی و تبلیغاتی است نخواهم داد. بسیاری از بزرگان فوتبال ما بیسر و صدا خاموش شدند و به گورستان فراموشی رفتند. در خاتمه قلباً اعلام میکنم با خداحافظی از فوتبال تمام حوادث و حاشیههایش را هم در همان زمین خاک کرده و آنچه در این مسیر برایش پیش آمده را تنها چالشها، رقابتها و احساسات مقطعی میدانم و بالاخره کلام آخر باز با هواداران که همواره برایم اهمیت بالایی داشته و خواهند داشت؛ شما همیشه در قلب من خواهید بود. از تمام احترامی که طی این سالها نسبت به من داشتید لذت بردم و سپاسگزارم. سرانجام باید از این خاک رفت. خوشا آن که پاک آمد و پاک رفت. خاک پای تمام ایرانیها هستم.»
علی کریمی مهارت فردی یک برزیلی، جسارت یک آرژانتینی و تعصب یک ایتالیایی را داشت. اگر بخواهیم از این عبارت رمزگشایی کنیم باید بگوییم علی کریمی در مقیاسی کوچکتر تلفیقی از دیگو مارادونا، رونالدینیو و روبرتو باجو بود. کریمی توفان و طغیان همزمان بود که هرگز جلوی کسی سر خم نکرد و این شاید مهمترین تفاوت او با برخی همنسلانش بود. برای توصیف علی کریمی باید از دیالوگ تاریخی فیلم سوتهدلان زندهیاد علی حاتمی وام بگیرم و بنویسم : «در عالم آوازهخونا یکیش میشه قمر، بقیه ای... میخونن!»
خبرورزشی