کد خبر: ۶۲۰۷۹۳
تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱۳۹۸ - ۱۳:۰۷

میرزا کوچک گیله‌وا به دل مخاطب ننشست/ همه نکات منفی و مثبت اسطوره‌ها را باید ببینیم

سریال «گیله‌وا» از شبکه سوم سیما پخش شد و ماجرای میرزا کوچک خان جنگلی و قیام جنگل را در خدمت یک داستان عاشقانه روایت کرد.
آفتاب‌‌نیوز :

چند شب پیش بود که آخرین قسمت مینی سریال «گیله‌وا» از شبکه سوم سیما روی آنتن رفت؛ اثری که به زندگی یک خانواده مبارز از هم‌رزمان میرزا کوچک خان جنگی پرداخت و آن قدر کوتاه بود که قادر به شخصیت‌پردازی میرزا کوچک خان نشد. اردلان عاشوری، کارگردان این مجموعه، قیام جنگل، قحطی و گرسنگی را در دل یک داستان عاشقانه روایت کرد؛ کاری که در سال‌های اخیر گاهی دیده شده است. یعنی در برخی از مجموعه‌ها به گوشه‌ای از مبارزات میرزا کوچک خان جنگلی پرداخته می‌شود در حالی که این پردازش، تنها در خدمت داستان اصلی و برای پیش بردن آن اثر است. اما چرا میرزا کوچک خان و قیام جنگل بعد از اثر سینمایی «سردار جنگل» و سریال «کوچک جنگلی» به موضوعی حاشیه‌ای تبدیل شده است؟ آیا کارگردانان ما از اسطوره‌هایشان به‌درستی برای ساخت مجموعه‌های نمایشی و سینمایی بهره می‌گیرند؟

نکته مهم، بحث شخصیت‌پردازی است

احسان ناظم‌بکایی، منتقد تلویزیون و سینما درباره عملکرد کارگردانان برای به تصویر کشیدن اسطوره‌ها و واقعی نشان دادن این افراد، گفت: برای این قضیه چند نکته مطرح است. وقتی به آثاری که در طول این ۴۰ سال از میرزا کوچک‌خان‌جنگلی و شخصیت‌های دیگر ساخته شده، نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم برخی آثار واقعاً کیفیت داشته‌اند و برخی هم نه. نکته مهم در این ماجرا بحث شخصیت‌پردازی و قصه است. یعنی وقتی راجع به یک اسطوره، یا یک تیپ شخصیتی فارغ از مثبت یا منفی بودنش، کار می‌کنیم، باید بتوانیم به شخصیت نزدیک شویم، نقاط تاریک و روشن و وضعیت خاکستری‌اش را ببینیم و همه این ویژگی‌ها را با یکدیگر داشته باشیم.

میرزا کوچک گیله‌وا به دل مخاطب ننشست؛ ناظم‌بکایی: همه نکات منفی و مثبت اسطوره‌ها را باید ببینیم

ما نمی‌توانیم یک شخصیتی را کلاً مثبت یا منفی نشان دهیم و انتظار داشته باشیم که مخاطب پای تلویزیون بنشیند و اثر را پیگیری کند. برای مثال، سریال «معمای شاه» وقتی پخش می‌شد همه گفتند چرا مخاطب با آن‌ همراهی نمی‌کند. واقعیت این بود که به شخصیت اول این مجموعه که محمدرضا پهلوی بود، متأسفانه به آن شکل که باید و شاید پرداخته نشد و تبدیل به نقطه‌ضعف این اثر شد. اما نکته قابل توجه این است که همزمان با آن مجموعه، سریالی در جهان به اسم «بریکینگ بد» پخش می‌شد که در آن شخصیت اول، منفی بود. اما آنقدر به نقاط ضعف و قوت، تاریک و روشن شخصیت اصلی خوب پرداخته شده بود که مخاطب با او همراه می‌شد. همراهی مخاطب با شخصیت اول در هر فضایی بسیار مهم است. اینکه مخاطب متقاعد شود و بگوید قسمت یا فصل بعدی را می‌خواهم ببینم، مسئله مهمی است.

چالش‌های آثار معاصر

نویسنده مجله فیلم در پاسخ به این پرسش که سازندگان آثار تاریخی برای امانتداری شخصیت‌های واقعی باید چه راهکارهایی به کار گیرند، افزود: چند چالش وجود دارد؛ یکی اینکه برای روایت شخصیت‌های معاصر، چالش بیشتری وجود دارد. به دلیل اینکه در دوره معاصر از افراد، فیلم، عکس و سند مکتوب وجود دارد و ممکن است هنوز شواهدی از خودشان یا حتی با یک واسطه وجود داشته باشد. مثلاً در دوره انقلاب یا اواخر پهلوی دوم، به دلیل وجود تصاویر یا فیلم‌ها کار سخت‌تر است. اما وقتی بخواهید فیلم یا سریالی از دوره صدر اسلام یا قبل‌تر کار کنید، چون چندان تصاویر، نکات و حتی شواهد (منظور شواهد انسانی است) که بگویند اتفاق افتاده یا نه، وجود ندارد، کار راحت‌تر است.

گریزی از دراماتیزه کردن آثار تاریخی نداریم

وی در ادامه افزود: در دوره معاصر بحث امانتداری در این مسائل چنین است که ما گریزی از دراماتیزه کردن نداریم. مثلاً در سریال «مختارنامه» شاید اگر قرار بود فقط روایت تاریخ را می‌دیدیم به این اندازه جالب نمی‌شد. یا مثلاً اگر در سریال امام علی(ع) به شخصیتی مثل قطام آنقدر پرداخته نمی‌شد، شاید به این اندازه برای مخاطب عام جذاب نبود. بعضی مواقع روایت صرف تاریخی شاید چندان جذاب نباشد. مثلاً «روزگار قریب» را آقای عیاری به‌قدری دراماتیزه کرده بودند که مخاطب با آن همراه می‌شد. اما بعضی از سریال‌ها مثل «شیخ مفید» یا «شیخ بهایی» به خاطر اینکه خیلی به خود تاریخ مقید و وفادار بودند و به وجوه درام کاری نداشتند، چندان مورد توجه مخاطب قرار نگرفتند.

ممکن است یک بار اتفاق بیفتد

ناظم‌بکایی درباره مواردی که باید در آثار تاریخی و ملی رعایت کرد، تصریح کرد: در این میان یک بحث محتوایی وجود دارد و یک بحث فنی. وقتی سریالی قرار است در ابعاد شخصیت ملی ساخته شود باید تمام ابزار ملی هم در اختیارش قرار گرفته باشد. ایرادی که به سریال «بانوی سردار» گرفته می‌شد این بود که با وجود همه تلاش‌هایی که پرویز شیخ‌طادی کرده بود که یکی از شخصیت‌های محلی استان چهار محال بختیاری را با ظرفیت‌ها و امکانات این استان نشان دهد، اما بالاخره این شخصیت یک شخصیت ملی بود. وقتی در سریال، ما نتوانیم از امکانات مدرنی مثل تصویربرداری هوایی استفاده کنیم انگار که ما نتوانسته‌ایم آن‌طور که باید و شاید ابعاد آن شخصیت را به نمایش و ظهور بگذاریم. مثلاً در سریال «سلمان فارسی» به خاطر اینکه شخصیت ملی است، باید از همه ابزارهایی که ما چه در داخل کشور و چه در بیرون کشور داریم استفاده کنیم. چون باید حواسمان باشد خیلی از کارهایی که انجام می‌دهیم فقط یک بار ساخته می‌شوند. نمونه‌اش را در سریال «گیله‌وا» دیدیم که عملاً کوچک جنگلی که آقای افخمی ساخته، در ذهن همه مردم حک شده است.

لزوم به تصویر کشیدن نقاط مثبت و منفی میرزا کوچک

ناظم بکایی درباره تغییراتی که برای ساخت آثار قهرمان محور و ملی باید انجام شود که علی‌رغم تأثیرگذار بودن به تحریف هم نینجامد، بیان کرد: باید در شخصیت‌پردازی‌مان وجوه مثبت و منفی را ببینیم. یعنی اگر میرزا کوچک‌خان را نشان می‌دهیم باید نقاط مثبت و منفی این شخصیت را به تصویر بکشیم. به عبارت دیگر آنجایی که درست یا غلط تصمیم گرفته، مسیری که پیش رفته و... را روایت کنیم. چون وقتی شخصیتی را به‌اندازه‌ای منزه و بدون اشتباه به تصویر بکشیم در پایان‌بندی‌اش، دیگر نمی‌توانیم بعضی از کارها و اتفاق‌هایش را توجیه کنیم. مثل کسی که اسم بچه‌اش را رستم گذاشت و هنگامی که فرزندش بزرگ شد، دیگر نتوانست صدایش کند و از او می‌ترسید. همه ابعاد شخصیت را باید ببینیم، نمی‌شود فقط وجوه مثبت یا منفی یک انسان را دید، چون باعث می‌شود مخاطب همراهی نکند. متأسفانه خیلی از فیلمنامه‌نویس‌ها و سفارش‌نویس‌ها چندان به این مسئله توجه نمی‌کنند که زندگی هر انسانی پر از تصمیمات درست و غلط است.

پاورقی‌هایی که همیشه برای اسطوره‌ها وجود دارد

نویسنده کتاب «داستان‌های کوتاه از بزرگان ایران» در پاسخ به این پرسش که چرا به زندگی میرزا کوچک‌خان جنگلی در قالب پروژه‌ بزرگ تلویزیونی، پرداخته نشده است، گفت: نکته این است که میرزا کوچک خان جنگلی یک از شخصیت‌های معاصر است که حرف و حدیث، نکته و تحلیل و قضاوت درباره عملکرد و کارهایش زیاد است. ضمن اینکه بالاخره یک استان یعنی گیلان به این انسان تعصب و علاقه دارد. طبیعتاً شاید بعضی نکات سؤال‌برانگیز و یا شبهه‌برانگیز را نتوان مطرح کرد. چون اگر ما همه ابعاد میرزا کوچک خان و مسیر نهضت جنگل را روایت کنیم و نگاهی به بحث کمونیست‌ها داشته باشیم یا حرف‌هایی که در نحوه به شهادت رسیدنش وجود دارد، مطرح کنیم، مشکلاتی پیش بیاید؛ همچنان که شخصیت مختار هم این ویژگی را داشت. یعنی بالاخره سوالات، نکات، مسائل و پاورقی‌هایی وجود دارد که باعث می‌شود راجع به یک شخصیت نتوان به‌صراحت حرف زد. میرزا کوچک خان هم، چون در دوره معاصر حضور داشته و از او عکس، مدرک، مطلب، کتاب و منابع متعدد وجود دارد، به‌راحتی نمی‌شود به آن پرداخت.

گریزی از جنگل نیست

«نکته مهم دیگری که وجود دارد، لوکیشن سریال میرزا کوچک خان جنگلی است. گریزی از این نیست که هر اثری اگر در این حوزه ساخته شود، باید در منطقه گیلان فیلمبرداری شود. مثلاً سریال‌های جنگی را می‌توان در شهرک سینمایی دفاع مقدس در جنوب تهران ساخت. اما نمی‌توان همان لوکیشن و دار و درخت و فضا را در جایی یا سوله‌ای ایجاد کرد. تا حدی می‌توان از جلوه‌های ویژه کامپیوتری استفاده کرد، اما محیط مهم است. اگر سریالی مثل میرزا کوچک‌خان ساخته شود از نظر بحث انتقال تجهیزات و افراد به منطقه گیلان و مازندران اثری پرهزینه و پردردسر از نظر تولید است. یعنی هم سریال کوچک جنگلی و هم فیلم سینمایی‌اش و خود «گیله‌وا» همه در استان گیلان ساخته شده و دکور وجود ندارد. این هم یک مسئله مهم است.»

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین