آفتاب: علی اسفندياری یاعلی نوری متخلص به نيما يوشيج در 21 آبان 1274 در دهکده يوش در مازندران به دنيا آمد در 12 سالگی به همراه خانواده به تهران رفت و پس از مدتی زبان فرانسه و عربی را فرا گرفت او به تشويق استادش نظام وفا سرودن شعر را آغاز کرد و بر اثر آشنايی با زبان و ادبيات راهی تازه در برابرش آشکار شد مطالعات و تحقيقات او در اين زمينه به ثمر نشست و او سبکی تازه را در شعر در پيش گرفت. رويداد های اجتماعی سالهای 1300 و 1301 ش نيما را به کناره گيری از مردم و زندگی در ميان جنگل ها دامان طبيعت و هوای آزاد کشاند و آنجا بود که منظومه افسانه را سرود. اين منظوم به عنوان مهم ترين اثر نيما حد فاصلی است بين دنيای شعر قديم قديم و دنيايی که نيما بعدها در شعر به وجود آورد و می توان آن را نقطه عطف و مقدمه و آغازی برای شعر فارسی معاصر دانست در شعر نيما وزن و قافيه در همه جا به تناسب به کار گرفته شده است. شعر آزاد نيمايی، تفاوت های آشکاری با شعر سنتی داشته از لحاظ عاطفیبيشتر جنبه اجتماعی و انسانی دارد. او از لحاظ زبان هر کلمه ای را در شعر نو به کار می برد با اين شرط که با کلمات مجاور مهجور، بيگانه و ناسازگار نباشد. از نيما يوشيج به غير از مجموعه اشعار و قصه برای کودکان يادداشت ها و نامه ها و آثار تحقيقی از آن جمله اند اما مهم ترين اثر اين شاعر نو پرداز ايرانی، افسانه نام دارد.
نيما سرانجام در سال 1338 ش در 64 سالگی در تهران در گذشت و در امامزاده عبدالله تهران دفن شد. 34 سال بعد در دی ماه 1372 با تلاش مردم نور و يوش پيکر نيما از محل دفن به زادگاهش در يوش منتقل شد.
ری را یک از جاودانه ترین شعرهای اوست:
« ری را»... ...صدا می آید امشب
از پشت « کاچ» که بند آب
برق سیاه تابش تصویری از خراب
در چشم می کشاند.
گویا کسی است که می خواند...
اما صدای آدمی این نیست.
با نظم هوش ربایی من
آوازهای آدمیان را شنیده ام
در گردش شبانی سنگین؛
زاندوه های من
سنگین تر.
و آوازهای آدمیان را یکسر
من دارم از بر.
یکشب درون قایق دلتنگ
خواندند آنچنان؛
که من هنوز هیبت دریا را
در خواب
می بینم.
ری را. ری را...
دارد هوا که بخواند.
درین شب سیا.
او نیست با خودش،
او رفته با صدایش اما
خواندن نمی تواند