«روانشاد علی معلم و پیشکسوتان مطبوعات، ما را بدعادت کردهاند؛ ما که بنا به تیپ، قیافه، ریش، فکل و ... به مطبوعات وارد نشدهایم عادت کردهایم جلسات نقد و بررسی فیلمها در جشنواره فیلم فجر اقناعی باشد و تا جایی که استدلال برتری نشنیدهایم به گفتوگو ادامه دهیم.
یکی از بزرگترین افرادی که اینگونه جلسات را مدیریت میکرد و باعث ایجاد گفتوگوی پرحاصل مطبوعات با سازندگان آثار میشد، روانشاد علی معلم بود. این روشی که اکنون مُد شده حاصل عدم تحمل و پذیرش نقد در ادوار مختلف دههای اخیر توسط دبیران مختلف جشنواره است که جلسات نقد و بررسی فیلم را به جلسات پرسش و پاسخ تبدیل ساختهاند؛ به عبارتی دیگر از آنجا که آن شیوه قبلی به سبک دوران سیدمحمد خاتمی و قبل از آن، برای دبیران جشنواره فیلم فجر از ۱۳۸۴ به بعد {بسته به قامت فکری دبیران مختلف} کم و بیش قابل تحمل و پذیرش نبود؛ نقدها را برنمیتاقتند و تحمل نگاههای متنوع را نداشتند، جلسات نقد را تبدیل به جلسات پرسش و پاسخ کردند؛ وقت اندکی برای این جلسات قائل شدند که سوالها و پاسخها کوتاه باشد و نقد قابل تأملی از آن درنیاید.
اینگونه است دیگر. گاهی هم پیش میآید یک رفیق که میخواهد سوالت در جلسه خوانده شود بالای سرت میایستد و از آنجا که برایت احترام قائل است تا سوالت پرسیده شود با توجه به اینکه وقت جلسه در حال پایان است به تو متذکر میشود که سوالت را زودتر بنویس تا بالا ببرد و پرسیده شود و اینگونه میشود که کلمات به درستی منظور را نمیرساند و سوءفهم پیش میآید.
آنگاه که نوشتم در فوتبال به جایی نرسیدی منظورم این نبود که فوتبالیست سطح یک کشور نبودی؛ همین که چند سال در پرسپولیس این تیم مردمی، ریشهدار و اصیل بازی کردی نشان از شایستگیات در فوتبال بود. من که در نوجوانی در جایگاه ۳۶ که «آتیشیا» نام گرفته بودند، بازیهای پرسپولیس را میدیدم و تمام هم و غمم نتایج تیممان بود، استعداد را در استایل و بازیات میدیدم که با توجه به قبراق بودنت و سرپا بازی کردنت فرارهایت بهتر باشد و سانترهایت دقت بیشتری داشته باشد و شوتهایت بیشتر در چهارچوب قرار گیرد. بسیاری از مواقع هم از بسکه برای فریب دفاع حریف توی سر توپ میزدی، به صورت متوالی کفرمان درمیآمد. صد البته که در رویارویی تک به تک، حریفان را خوب جا میگذاشتی اما پنجاه پنجاه، این زحماتی که میکشیدی منجر به نتیجه مطلوب میشد یا نمیشد. این است که فکر میکردیم در فوتبال همین که به ترکیب ثابت پرسپولیس رسیدی و چند بازی پرفروغ در برابر استقلال داشتی به سقف آرزوهایت رسیدی و تلاشت برای موفقیت بیشتر به شیوه علی دایی و سیدجلال حسینی متوقف شد و خودت به نیک میدانی که چه میگویم.
این استعداد را داشتی که کوشش برای موفقیت خیلی بیشتر در فوتبال تبدیلت کند به ستارهای پرفروع اما نمیدانیم که چرا زود اشباع شدی و سقف موفقیت خیلی بلند در فوتبال را پیگیر نبودی. پس آنگونه نبود که در فوتبال به جایی نرسیده باشی بلکه منظور آن بود که گفتم؛ میتوانستی فوق ستاره باشی و حداقل یک دهه در صدر فوتبالیستهای تیم ملی بدرخشی.
آن بخش که گفتم میخواهی دیده شوی، خودت میدانی که معمولا یک فوتبالیست تا وقتی که فوتبال بازی میکند مورد توجه است و افراد کمی پیدا میشوند که به پیشکسوتان همانقدر اهمیت و شکوه میدهند که به بازیکنهای در حال بازی. خود به نیک میدانی برخی از فوقستارههای دهه شصت پس از خداحافظی از فوتبال و عدم توجه کافی اهل رسانه به آنها و دیدهنشدن زحمتشان در سطح باشگاه و تیم ملی، در زندگی به حاشیه کشیده شدند و شاید اگر اهالی مطبوعات به آنها پس از فوتبال توجه بیشتری داشتند آنطور نمیشد. تو هم پس از فوتبال در حالیکه زود از فوتبال کنار کشیدی برحسب اتفاق یا میل به بازیگری روی آوردی و صد البته ذاتاً در این رویکرد میل ناخودآگاه به دیدهشدن هم نهفته است.
در مصاحبه با مهران مدیری گفته بودی سعی داری در بازیگری از تیپ خارج شوی و به درآوردن شخصیتها برسی. این گفتهات در دورهمی برای من ارزشمند بود. سفر به اعماق را شروع کردهای و تلاشت برای موفقیت در بازیگری از فوتبال خیلی بیشتر است؛ این را در «شیشلیک» دیدم. پس اگر متدهای بازیگری برجسته دنیا را مطالعه کنی، استلا آدلر و متد اکتینگ را بیشتر بشناسی و پس از فهم کامل آن در بازیات جاری و ساری سازی به بازیگری در سطحی عمیقتر و درونگرا خواهی رسید که با انتقال حس از چشم به مخاطب ایجاد میشود. اگر به طور اتفاقی این مصاحبهات را نمیدیدم در جلسه مطبوعاتی حاضر نمیشدم. مطمئن باش بسیاری از کسانی که اکنون به من تاخته و از تو طرفداری میکنند در سال ۱۳۹۶ هنگام اعلام نامزدی تو در بخش مکمل بهترین بازیگری در فیلم سوءتفاهم، قهقهه سر دادند.
بدون شک در دنیای بازیگری موفقتر بودهای و با همین میزان علاقه و کوشش، به مطالعه و آموختن در بازیگری ادامه دهی، فوق ستاره خواهی بود. این واکنشهای شتابزده و عصبی برخی طرفدارانت و همکاران که نسبت به حرفهایم زده شده را درک میکنم. آنها منظور من را درست متوجه نشدند. چیزی که اینجا نوشتم و مجال زمانیاش در آن جلسه مطبوعاتی نبود منظور من است یعنی تلاش بیشتر برای ارتقای مداوم در بازیگری.
ضمنا به رفیقت مهراب قاسمخانی بگو من هرگز، تأکید میکنم هرگز سفارشی ننوشتهام و به پول درآوردن به سبک قلم به مزدی اعتقاد نداشته و ندارم. کسانی که شناخت کافی از من دارند میدانند که هرگز سفارشینویس نبودهام و چقدر تاوان دادهام و ضرر کردهام و از این ضرر بسیار خوشحالم در این زمینه.»
وی در بخش پایانی یادداشت خود آورده است: «در این کهنبوم برزخیشده که همه اسیریم و چشم به آینده داریم هنوز عاشق زندگیام و علیه زندگی حرفی نمیزنم. سوگوار علی انصاریان و مهرداد میناوند عزیز و ملت ایرانیم. حق با تو بود پژمان؛ این زندگی ارزش این حرفها را ندارد.»