"مارک والاس" مدیرعامل گروه موسوم به "ائتلاف علیه ایران هسته ای" (یوانی) و سفیر سابق امریکا در سازمان ملل متحد به همراه "جو لیبرمن" رئیس آن گروه و سناتور سابق امریکایی با انتشار مقالهای در نشریه محافظهکار امریکایی "اسپکتیتر" نسبت به همکاری پنهانی، اما گسترده ایران و چین به دولت بایدن هشدار داده و نوشتهاند: "زمانی که یک محافظ امنیتی بریتانیایی در جریان حمله پهپادی در ماه گذشته کشته شد واکنش دولت بریتانیا بسیار قوی بود.
به گزارش آفتابنیوز؛ در ادامه این یادداشت آمده است: "بوریس جانسون" نخست وزیر آن کشور هشدار داد که ایران باید با عواقب این اقدام روبرو شود، اما آیا غرب به طور کامل درک کرده که ایران در حوزه دریایی چه میکند؟ بریتانیا چگونه میتواند با مشارکت خاموش و پشت پرده دریایی ایران با چین مقابله کند؟ در ماه مارس گذشته، دو کشور قرارداد مشارکت تجاری و نظامی ۲۵ ساله به ارزش ۳۰۰ میلیارد پوند را امضا کردند که شامل سرمایهگذاری چین در ایران در ازای دریافت نفت با تخفیف زیاد از ایران و تقویت همکاریهای نظامی، امنیتی و دفاعی میان دو کشور میشود.
چین همچنین در حال سرمایهگذاری طولانیمدت در ایران است چرا که آن کشور نقشی کلیدی در پروژه کمربند جاده ابریشم چین ایفا میکند و پلی میان دریای خزر و خلیج فارس قلمداد میشود و تنها پل زمینی مناسب برای ارتباط چین با خارج از آسیای مرکزی است. از سال ۲۰۱۳ میلادی به این سو، بیش از ۲۰۰ میلیارد پوند برای این پروژه هزینه شده و پیشبینی میشود در دهه آینده یک تریلیون پوند دیگر نیز برای آن هزینه شود. به عبارت دیگر سرمایهگذاری سنگین چین در ایران میتواند قانون بین ابرقدرت منطقهای بودن و یا جهانی بودن چین را مشخص سازد.
ایران در سالیان اخیر نفت را در بازار سیاه به خریداران مشتاق عمدتا چینی انتقال داده است و از طریق این معاملات و نقل و انتقال (به ادعای نویسنده) غیرقانونی، ایران مقادیر زیادی ارز به دست آورده و صندوقی برای مقاومت در برابر تحریمها ایجاد کرده است. همزمان چین در حال ایجاد یک جایگاه ژئوپولیتیک حیاتی برای خود در خاورمیانه است.
این نشریه در ادامه میافزاید: "در سال گذشته، ائتلاف علیه ایران هستهای با استفاده از عکسهای ماهوارهای تجاری موقعیت کشتیها در دریاها را شناسایی و بررسی کرده است و اندازه و ظرفیت ناوگان ایران مشخص شدند. کشتیها به طور مخفیانه به بنادر ایران میروند تا نفت را دریافت کنند. در مواردی مشخص شده که کشتیها دوباره رنگآمیزی شدهاند تا از بالا متفاوت ظاهر شده و هویتشان در تصاویر ماهوارهای مخفی بمانند. برای مثال، نفتکشی پرچم پاناما از ژانویه ۲۰۱۱ میلادی نفت را از ایران تحویل گرفته بود.
پرچم استفاده کردن تنها یکی دیگر از استراتژیهای محبوب مورد استفاده است. هر کشتی تجاری باید در کشوری ثبت شود که دارای اختیار و مسئولیت اجرای قوانین است. ایران علاوه بر تغییر پرچم با تشکیل شرکت و تغییر نام و تغییر در علائم فیزیکی کار ردیابی نفتکشها را دشوارتر میسازد. ایران با این بازی تلاش میکند تا از تحریمها سرپیچی کند. تخمین زده میشود ایران میتواند تقریبا ۱۰۲ میلیون بشکه نفت و ۱۱.۸ میلیون بشکه گاز مایع در هر زمان حمل کند که ارزش مجموع آن ۵.۶ میلیارد پوند است.
نویسنده که از فروش نفت ایران عصبانی است، افزوه است: عدم پاسخ مناسب رهبران غربی به ایران سبب شده تا آن کشور عملیات دریایی خود را افزایش دهد و شمار کشتیهایش به ۱۲۳ کشتی رسیده است. ظرفیت سرسامآور آن میتواند بخش زیادی از تقاضای جهان به نفت را برآورده سازد و ظرفیت تولید ایران را به طور کامل جذب کند. اگر تنها یک کشتی با موفقیت بتواند از دید ناظران فرار کرده و پنهان بماند و هر هفته محمولهای را انتقال دهد، تهران میتواند از حداکثر میزان صادرات پیش از تحریم ۲.۱ میلیون بشکه نفت در روز فراتر رود. ایران میداند با این نقض جدی قوانین بینالمللی روابط خود را با رهبران غربی که در تلاش برای توافق هستهای تازه با تهران هستند به خطر خواهد انداخت. با این وجود، دستاورد این ریسک برای ایران ارزشمند است.
چین با خرید ۷۰۰ هزار بشکه نفت در روز در شش ماه گذشته بازار سیاه اصلی خرید نفت بوده است. این میزان تقریبا نیمی از مقداری است که برای تامین سوخت کل بریتانیا مورد نیاز است. نیاز به نفت برای تعمیق توسعه صنعتی چین به تنهایی قادر به توضیح روابط ایران و چین نیست. ایران در خدمت یک هدف ارزشمند دیگر برای چین است: ایران قدرتمند علیه غرب، در راستای منافع پکن خواهد بود. با توجه به حمایت بدون قید و شرط چین از ایران تلاش، غرب برای اعمال فشار بر ایران در حال فلج شدن است.