علی اکبر صالحی در فاصله پاییز ۱۳۸۹ تا تابستان ۱۳۹۲، سکاندار وزارت امور خارجه در دولت دهم بود، زمان مهمی که بسیاری از تحولات غرب آسیا نیز در آن مقطع تاریخی اتفاق افتاد.
وی به بیان خاطراتی از سردار شهید سلیمانی پرداخت که در ادامه بخشی از آن را میخوانید:
در لیبی دیدم دوستان ما در نیروی قدس، برای این که تعدادی از انقلابیون لیبی زخمی شده بودند سریعا امکانات ساخت پروتز برای دادن خدمات به انقلابیون آن جا با کمک هلال احمر ایجاد کرده بودند. این نشان از همان دلسوزی است که سردار سلیمانی برای مردم داشت. ما در تعیین سفیر برای لیبی و تونس هم هماهنگی میکردیم، چون به دلیل شرایط خاص آن جا سفیر خاصی هم میخواست یعنی باید هم دیپلمات بود و هم از پشتوانه میدانی برخوردار بود. سفرای آن جا را با همفکری سردار سلیمانی انتخاب کردیم که آقای جبلی رئیس فعلی صدا و سیما، سفیر ما در تونس شد و آقای دکتر اکبری هم سفیر ما در لیبی شدند.
وقتی تحولات به مصر رسید آن زمان روابط ما قطع و در سطح حافظ منافع بود و همچنان هست. هم وزارت خارجه فعالانه برخورد کرد و هم سپاه قدس. وقتی صحبت از سپاه قدس میشود همه فکر میکنند فقط یک نیروی نظامی است در حالی که یک نیروی فرهنگی، کمک رسان و ... است و اینها مغفول مانده، در واقع نیروی قدس بخشی نظامی دارد، ولی بخش عمده آن فرهنگی و کمکهای انسان دوستانه است. ما با اعتراضات مردم مصر همراه بودیم و با فرهیختگانشان در تماس بودیم، اما حضور نظامی که نداشتیم. حضور ما در تونس و لیبی و مصر صرفاً فرهنگی و انسان دوستانه بود نه با توپ و تانک. البته در سوریه بخشی از جنبههای نظامی نیروی قدس نمایان شد. در سوریه اعتراضات، کاملا مورد سوء استفاده برخی کشورهای منطقه و خارج از منطقه قرار گرفت. برای همین به عنوان یک تحلیلگر میگویم که واقعا قضایای سوریه فرق میکند نه این که در سوریه اعتراضات مردمی نبود، اما وزن این اعتراضات نسبت به نفوذ و توطئهای که در سوریه وجود داشت خیلی کمتر بود. این جا دولت سوریه از ایران کمک خواست و به عنوان یک رویه بین المللی جمهوری اسلامی ایران به کمک سوریه رفت همان طور که سوریه در جنگ تحمیلی صدام علیه ایران کمکهای فراوانی به ما کرد.
جمهوری اسلامی با مستشاری به کمک سوریه رفت و باعث شد سوریه پابرجا بماند. این هم به جهت پایمردی مردم سوریه در حمایت از دولتشان است و هم کمک و یاری ایران به سوریه به ویژه در ماهها و سالهای اولیه بحران بود البته روسها هم به توصیه سردار سلیمانی بعداً وارد میدان شدند، اما در ابتدای کار فقط ایران بود. جمهوری اسلامی توانست از سقوط دولتی که یک عنصر مهم در محور مقاومت بود جلوگیری کند و الان همه آن کشورهایی که مخالف دولت مستقر در سوریه بودند یکی یکی به سوریه برمی گردند و عذرخواهی میکنند. اما این که در سوریه اشتباهی رخ نداده و میتوانستند بحران را در ابتدای کار کنترل کنند قابل بحث است. آن زمان توطئه قوی بود و افکار عمومی در برابر کوچکترین اعتراض مردمی، این اعتراضات به تظاهرات تبدیل میشدند.
(درباره مذاکرات هستهای) من آن زمان که وزارت خارجه بودم و مذاکرات محرمانه را با آمریکا در عمان پیش میبردیم با مشکلاتی در داخل روبرو بودم. یک بار رفتم پیش سردار سلیمانی و مکتوبات و گزارشاتی را که داشتیم ارائه کردم و گفتم شما بیایید در میدان و کمک کنید که دوستان این قدر اذیت نکنند. این مال زمانی بود که وزارت خارجه بودم. گفت من تلاش میکنم البته اواخر کار ما بود و نرسید، ولی موافق و همراه بود که مسائل حل شود. او اول سیاستمدار بود و اگر میشد گرهای را با سیاست حل کند باز میکرد و اگر امکان نداشت وارد فاز نظامی میشد. در برجام دیگر من متولی نبودم و یکی از اعضای مذاکره کننده در حوزه فنی بودم فقط یکی، دو بار از من خواست تا صحبتی داشته باشم از جمله ۷-۸ماه قبل از شهادت از من خواست تا برای فرماندهان نیروی قدس سخنرانی کنم که رفتم و سخنرانی کردم.
سردار شخصیتی بود که اگر کاری به وزارت خارجه ارتباط داشت قطعا با وزارت خارجه هماهنگ میکرد. مثلا سفیرمان در عراق را بالاخره باید وزارت خارجه انتخاب کند، اما ایشان با وزارت خارجه هماهنگ بود. مثلا در لیبی ما هماهنگ کردیم برای انتخاب سفیر. فکر میکردیم، بررسی میکردیم، اما در هماهنگی کامل سفیر انتخاب میشد. درست هم بود، چون در برخی کشورها وضعیت طوری نیست که فقط یک دیپلمات برود و باید ویژگیهای دیگری هم داشته باشد.