ابراهیم اسکافی- یکم - در فراگیری زبان دورهای وجود دارد که زبانشناسان به آن دورهٔ بحرانی میگویند. این دوره از کودکی تا پیش از بلوغ است. خاصیت این دوره این است که انسان بدون هیچگونه تلاشی #زبان پیرامونش را فرامیگیرد. اگر در محیط چندزبانه باشد تمام زبانها را فرامیگیرد و لازم نیست تلاشی کند یا حتی اراده کند. فراگیری زبان پس از این دوره تبدیل به نوعی آموزش مهارت و کسب دانش میشود و دشواریهای خاص خودش را دارد. این دو مرحله را نباید با هم خلط کرد. بنابراین ادعاهای مربوط به دشواریهای فراگیری زبان برای کودکان افسانهای است که مبنایی ندارد. مکاتب مختلف #زبانشناسی با وجود اختلافات شدیدی که با هم دارند در این مورد تا حد زیادی اتفاق نظر دارند. البته دانشآموزان در تحصیل از حیث تلاش و استعداد تفاوت دارند و طبیعی است که عدهای مشکلات تحصیلی داشته باشند اما افت تحصیلی ارتباط معناداری با فراگیری زبان دوم ندارد و در کنکور نیز دانشآموزانی که زبان #فارسی، زبان دومشان است در سطح بالایی با دانشجویانی که تنها زبان فارسی میدانند رقابت میکنند.
دوم - میان زبان با سواد نوشتن و ادبیات گاهی خلط میشود. زبان نیاز به آموزش ندارد. هر انسانی ناخودآگاه از محیط زبانی، زبان را میآموزد. برخی زبانها صورت نوشتاری مدون دارند و برخی ندارند. آن زبانهایی که صورت نوشتاری دارند ممکن است ادبیات غنی نداشته باشند. بقای زبان اگرچه با نوشتار و ادبیات تقویت میشود اما بقای آن تنها وابسته به وجود جامعهٔ زبانی است. از اینرو ادعاهای در خطر بودن زبان و مرگ زبانی تنها در مورد زبانهایی صادق است که جامعه زبانی رو به انقراض باشد یا استفاده از زبان در جامعه ممنوع شده باشد.
سوم - حقوق زبانی به معنای تدریس به زبان خاصی نیست! در ایران در نظامهای مختلف هیچگاه گفتار و نوشتار به زبانهای مختلف منع نشده است. در اتحاد شوروی در جمهوریهای مختلف یا در ترکیه نسبت به کردها سرکوب نظاممند زبانی حاکم بوده است. اما در ایران چنین اتفاقی رخ نداده است. ایران جامعهای چندزبانی است و شاید بتوان بیش از سی زبان متمایز رایج در ایران را برشمرد. قاعدتاً حفظ یکپارچگی ملی نیاز به زبانی واسط دارد و در طول تاریخ بی آنکه اجباری وجود داشته باشد از زبان فارسی بدین منظور استفاده شده است. در جمهوری اسلامی هم بی آنکه لازم باشد به رسمی بودن زبان فارسی در ق.ا تصریح شده است.
چهارم- گاهی میان کشورهای چندقومی و چندملیتی خلط صورت میگیرد. کشورهای چندملیتی کشورهایی هستند که بر اثر اتحاد چند واحد سیاسی مستقل تشکیل شدهاند. یا بر اثر اشغال و استعمار یا بر اثر جنگ یا زدوبند قدرتها برخی کشورها چندملیتی شدهاند. ایران هیچگاه چندملیتی نبوده است. از اینرو نمیتوان نسخههای مربوط به کشورهای چندملیتی را برای کشورهای چندقومی مثل ایران تجویز کرد. ملتهای مختلفی که در دورهای به هم پیوستهاند طبیعی است که دارای خودمختاری نسبی باشند.
پنجم - برخی سعی دارند مطالبات قومی و خودمختاری را به محرومیت و سرکوب سیاسی نسبت دهند. اما واقعیت این است که جنبشهای جداییطلبانه در ایران در طول قرن بیستم تا اکنون هیچگاه جنبشهایی مستقل و درونزا نبودهاند. در دورهای کا.گ.ب شوروی به تحریک اقوام میپرداخت و توانست بخشهایی را موقتاً جدا کند. در دورهای رژیم بعثی عراق احزاب کردی را حمایت میکرد. اکنون نیز رسانههای فارسی خارج از کشور با حمایت دولتهایی که با ایران مسئله دارند بر آتش نزاعهای قومی و زبانی میدمند.
کلام آخر - تنوع قومی، زبانی و مذهبی در ایران سرمایه فرهنگی بزرگی است. هر زبانی که در ایران تکلم میشود بخشی از فرهنگ ایران است و باید حراست شود. تلاش برای برافروختن جنگهای زبانی و قومی هیچ سرانجامی ندارد. فعالان و گروههای سیاسی علیرغم اختلافات سیاسی میبایست یکپارچگی و انسجام سیاسی ایران را بهعنوان پیشفرض فعالیتها و مبارزات خود در نظر بگیرند. دموکراسی بدون انسجام ملی بیمعنا است. قانون اساسی کشورهای بزرگ دموکراتیک غربی نظیر فرانسه و آمریکا مبتنی بر اتحاد هستند و یکپارچگی اولویت اساسی آنها است. جداییطلبی نه ربطی به دموکراسی دارد، نه هیچ نوع حکمرانی دیگری!