کاترین شکدم که خودش را تحلیلگر سیاسی معرفی میکند، با تعدادی از مسئولان دیدار کرد و سندی دال بر جاسوسی او وجود نداشت جز ادعاهای بدون سند و مدرکی که برخی سایتها مطرح کردند.
رسانههای دلواپس که ظاهرا مطالب او را منتشر میکردند در ابتدا به انکار موضوع پرداختند به عنوان نمونه تسنیم که نوشت: «برخلاف القای دروغ برخی کانالها، کاترین شکدم هیچ همکاری با خبرگزاری تسنیم نداشته که بخواهد نفوذ کند یا خیر؛ بدیهی است یک رسانه حتی بعضاً اخبار افراد مختلف را منتشر میکند؛ اعلام اخبار آنها به معنای تایید آنان یا مواضعشان نیست. رسانه باید در برآیند تولید محتوای خودش جهتگیری درستی در جهت حمایت از جبهه حق و مقابله با جبهه باطل داشته باشد. انتشار برخی گفتوگوهای موردی از یک فرد نیز هیچ نشانهای از این معنا که با او همکاری صورت گرفته باشد ندارد.»
این خبرگزاری 3 روز بعد مدعی شد: « یک کانال مربوط به بعضی طرفداران احمدینژاد در چند روز اخیر مطالبی را درباره فردی بهنام کاترین پرز شکدم منتشر کرده و گفته است که او نفوذی اسرائیلیها در برخی نهادهای ایران بوده است. استناد این کانال در این زمینه یک یادداشت کاترین شکدم در وبلاگ یک سایت اسرائیلی آن هم مربوط به 3 ماه قبل است. اینکه چرا بعد از 3 ماه کانال احمدینژادی یاد این مطلب میکند، با توجه به اتفاقات دو سه هفته اخیر، میتواند معنادار باشد.» نکته قابل تامل آنجاست که در ادامه به اتهام زنی علیه شکدم پرداخته شده است: «اینکه شکدم در زمان حاضر با رسانه اسرائیلی همکاری و داستانهایی درباره حضورش در ایران تعریف میکند و یا میسازد قاعدتاً محکوم است؛ هرچند مشخص نیست که او چه انگیزهای دارد. برخی که او را میشناسند تحلیل میکنند که بهاحتمال زیاد شکدم میخواهد پروژه فرصتطلبانه اقتصادی خود را که در ایران ناکام ماند حالا در رژیم صهیونیستی پیش ببرد.»
بی بیسی خوب شد؟
اما شادی واقعی زمانی به اردوگاه دلواپسان بازگشت که کاترین پرز شکدم با بیبیسی یعنی همان رسانهای مصاحبه کرد که دلواپسان برای متهم کردن مخالفان سیاسی خود مدعی همکاری آنها با این شبکه میشوند. این بار بیبیسی فارسی در نقش یار کمکی دلواپسان ظاهر شد و برای اعلام برائت خودشان به این شبکه استناد میکردند. تسنیم ذوق زده از تیتر «کاترین شکدم به بیبیسی: نه جاسوس بودم، نه با مقامات ایرانی رابطه داشتم، نه به اسناد دسترسی داشتم» استفاده کرد.
بی بیسی رفیق کیهان شد؟
نکته قابل تامل به رویکرد کیهان نسبت به بیبیسی باز میگردد. این روزنامه با موضعگیری علیه افرادی که کاترین شکدم را جاسوس میخوانند نوشت: «با چه سندی، کاترین شکدم را جاسوس تلقی کردهاند؟ به صرف «گفته میشود»؟! سالانه هزاران خبرنگار یا فعال سیاسی غربی به کشور میآیند، از شخصیتها مصاحبه و گفتوگو میگیرند یا با رسانههای ایرانی گفتوگو میکنند و این گفتوگوها منتشر میشود. اینکه یک تبعه خارجی به ایران بیاید، گفتوگو بگیرد و یا برخی مواضع کشورمان را تایید کند، چه ایرادی دارد؟ یا حتی اگر بعدا زیر حرفش بزند و نظر خود را تغییر دهد یا مثلا بگوید من مسلمان نشده بودم. الزاما آن میشود که فرد جاسوسی کرده یا موفق شده جاسوسی کند؟! ثالثا دو معیار برای تشخیص جاسوس وجود دارد؛ یکی اعلام رسمی دستگاههای امنیتی، دوم انتشار محتوای جاسوسی توسط جاسوس یا سرویس جاسوسی متبوع او. درباره کاترین شکدم چنین ادعایی چه از سوی مراجع امنیتی کشورمان یا سرویسهای جاسوسی متخاصم مطرح شده است؟! روشن است که معیار جاسوس بودن یا نبودن یک فرد، شبکه بیبیسی نیست اما در مورد کاترین شکدم، نه دوست و نه دشمن سندی برای جاسوسی او ارائه نکردهاند و خود او در بیبیسی این ادعا را رد کرده است.»
این رسانه در دوگانه تایید یا رد سندیت بیبیسی مانده و در عین حال که اشاره کرده معیار جاسوس بودن یا نبودن افراد نباید بیبیسی باشد اما در پایان تصریح کرده که شکدم در بیبیسی ادعاها را رد کرده است بنابراین اصل را بر صحت آنچه دانست که از این شبکه پخش شد.
همکار دلواپسان است؟
نکته دیگر در آنچه کیهان منتشر کرد به آن بخش باز میگردد که اصل بر صحت ادعای شکدم مبنی بر عدم تخلفش است و مینویسد که «خود او در بیبیسی ادعای جاسوسی را رد کرده است.»
اینکه یک رسانه دلواپس به اعلام برائت شکدم از جاسوسی توجه میکند، نکته مثبتی است اما باید به این سوال پاسخ دهد که چرا در مواجهه با مخالفان سیاسی خودش در داخل کشور چنین رویکردی ندارد و حتی اتهاماتی را به آنها وارد میکند! این رویکرد کیهان اذهان را به سمت آنچه میبرد که محمد سرافراز در اردیبهشت سال جاری مطرح کرد. جماران در آن مقطع به نقل از رئیس اسبق صداوسیما نوشت: «... در شبکههای اجتماعی فعالیت زیادی دارند و درباره افراد مختلف افشاگری و جنگ روانی راه میاندازند. حتی در مقطعی که رئیس سازمان بودم رادیو بیبیسی فارسی با اینها همکاری میکرد و علیه بنده به شکلهای مختلف نقد و بررسی میکردند. این شبکه خطوط قرمزی داخل ایران داشت که هیچگاه به آنها نمیپرداخت!»