محمد عامرسی، تحلیلگر و فعال اقتصادی-سیاسی در خاورمیانه و رئیس بنیاد عامرسی با انتشار یادداشتی در پایگاه تحلیل میدلیست آی با عنوان «آیا جنگ اوکراین به برنامههای هسته ای ایران دامن می زند؟» استدلال کرده اگر چه احیای برجام به نفع ایران و بازیگران منطقه ای و جهانی است اما جنگ اوکراین نشان میدهد تنها راهی که قدرتهای مستقل و متوسط میتوانند بقای خود را ادامه دهند، هستهای شدن یا داشتن یک ترتیبات امنیتی قوی با ابرقدرتهای قابل اعتماد است.
وامانده در خاکستر برجامانده از ریاست ترامپ؛ انشعاب در محور اروپایی
به نوشته عامرسی توافق هسته ای 2015 با ایران (موسوم به برجام) که زمانی به عنوان یک پیروزی برای دولت باراک اوباما محسوب می شد، اکنون در خاکستر آتشی وامانده که در دوره ریاست جمهوری ترامپ به پا شد.
در مورد اینکه چگونه -یا آیا- غرب میتواند دوباره توافق را احیا کند، مطالب زیادی نوشته شده، اما با توجه به وضعیت اسفناک کنونی اوکراین پس از دست کشیدن از سلاحهای هستهای خود در سال 1994، اکنون این امکان وجود دارد که ایران ارزش در مورد ارزش احیای برجام به تردید افتاده باشد. ایران ممکن است از خود بپرسد که آیا با حضور در باشگاه هسته ای به عنوان یک مهمان ناخوانده امنیت بیشتری خواهد داشت؟
به اذعان منابع نزدیک به مذاکرات، مواضع جدید طرف های گفتوگو، روند جاری مذاکرات را متوقف کرده و طاقت ها در حال لبریز شدن است. ضمن آن که نشانه هایی وجود دارد مبنی بر اینکه ممکن است بین تروئیکای اروپایی (بریتانیا، فرانسه و آلمان) انشعاب هایی پیدا شده و موضع بریتانیا اکنون بیشتر به سمت رویکرد ایالات متحده متمایل شده است.
مزایا و نواقص برجام
به باور عامرسی، مسلماً برجام مزایای بسیاری برای غرب داشت. از سویی به اسرائیل -متحد اصلی ایالات متحده در منطقه- اجازه می داد تا تنها قدرت هسته ای خاورمیانه باقی بماند و قدرت منطقه ای خود را تحکیم کند. همچنین از گسترش بیشتر تسلیحات در میان مناطق همسایه جلوگیری کرد، زیرا در غیر این صورت عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ترکیه خواهان افزایش توان هستهای خود می شدند.
با این حال، برجام همچنین دارای ناکامی ها و نقاط کور قابل توجهی بود و اکنون که جو بایدن در تلاش برای مذاکره مجدد بر سر احیای توافق است، این نقاط کور به وضوح سر بر آورده است.
نقاط کور برجام
عامرسی حداقل به چهار نقطه کور اصلی در توافق اولیه اشاره می کند که بن بست فعلی ناشی از آن است.
اولین مسئله از نگاه او بندهای موسوم به «غروب آفتاب» است. بر اساس توافق اولیه، برخی محدودیتهای اعمال شده برای ایران پس از پنج، هشت، ده و پانزده سال ملغی شده که در اصطلاح «غروب آفتاب» نامیده میشود. غروب آفتاب به تدریج به ایران اجازه می دهد تا برنامه هسته ای خود را توسعه و دیگر محدودیت های موشکی و نظامی منقضی شود. اکنون در جبهه غرب این ترس وجود دارد که هر گونه توافق آتی احتمالاً همان چارچوب های زمانی را حفظ کند و بدین طریق ایران این امکان را بدست آورد تا از مزایای مالی لغو تحریم ها بهره مند و در بلندمدت به پروازی های هسته ای خود ادامه دهد و از پذیزش مفاد غروب آفتاب در بازه طولانی تری استنکاف ورزد.
مسئله دوم اصرار ایران بر حذف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از لیست[ادعایی] تروریسم وزارت خارجه آمریکا (FTO) است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پس از امضای توافق اولیه در این لیست گنجانده شده و از این رو ایالات متحده مصر است که نمیتوان آن را به عنوان شرط احیای مجدد قرارداد وارد کرد.
سوم، ایران خواهان دریافت تضمین های لازم شده تا بر اساس آن رئیس جمهور دیگری همچون ترامپ -و یا حتی خود ترامپ- بار دیگر بهطور یکجانبه آمریکا را از توافق خارج کند. به همین دلیل، آنها مایلند که این توافق به تائید کنگره برسد -شرطی که از نظر سیاسی احتمالاً دست نیافتنی است. ایران معتقدست بیثباتی دموکراسی ایالات متحده -و در نتیجه برجام- قابلیت اعتماد به این کشور را تضعیف و مانع از بهره مندی پایدار از مزایای لغو تحریمها می شود.
و چهارم، عدم تمایل ایران به تجدیدنظر اساسی در فعالیت های منطقه ای خود.
انگیزه های دو طرفه
در این شرایط انتخابات میاندورهای ایالات متحده نزدیک است و مناقشه اوکراین باعث کم شدن تاثیر مسئله ایران افکار عمومی شده است. بدیهی است که اگر قرار باشد این توافق بار دیگر احیا شود، هنوز موانع بزرگی وجود دارد که باید بر آنها غلبه کرد. البته این بدان معنای نشدنی بودن آن نیست چرا که هر دو طرف انگیزه هایی برای آن دارند.
بایدن آن را یک پیروزی بزرگ در سیاست خارجی می داند، آن هم در زمانی که به شدت به بهبود وضعیت خود نیاز دارد. دیپلماسی در اوکراین شکست خورده است. ناکامی در افغانستان هنوز زنده و شرم آور است. ناتوانی در عراق و حمایت از متحدان خلیج فارس یک نقطه دردناک است. و اجازه دادن به کره شمالی برای ادامه اشاعه هسته ای، محور آسیای جنوبی را تضعیف خواهد کرد. بنابراین، احیای برجام با آغوش باز مورد استقبال قرار خواهد گرفت. برای ایران، هم مسئله روشن است، زیرا احیای توافق می تواند فشاری را که تحریم ها بر دوش اقتصاد این کشور گذاشته، رها سازد. بنابراین، برای هر دو طرف امیدوار به رسیدن به یک توافق هستند.
اگر توافق نشد چه؟
اما اگر توافقی حاصل نشد چه؟ واکنش اولیه شاید استفاده از زور برای متوقف کردن ایران خواهد بود. اما به چه قیمتی؟ در مناقشه اوکراین، این اوکراینی ها هستند که بیشترین بها را می پردازند. کاملاً قابل تصور است که حمله [به اصطلاح] پیشگیرانه به تأسیسات هسته ای ایران می تواند بخشهای وسیعی از خاورمیانه را با مرگ و ویرانی بی سابقه ای به اوکراینی دیگر تبدیل کند.
در عوض، آیا ارزش دارد این را هم در نظر بگیریم که غرب در یک چارچوب خاصی به ایران اجازه هسته ای شدن بدهد؟ یکی از این احتمالات تجدید نظر اساسی ایران در سیاستهای منطقه ای است. به عقیده عامرسی برای ایران، محاسبه باید این باشد: چه معامله ای بهتر است؟
برای ایران، پیوستن باشگاه هسته ای مستلزم عمل مسئولان است. اما اینکه آیا قدرتهای دیگر هرگز میتوانند ایران هستهای را بپذیرند، ترس و تردید زیادی وجود دارد. با این حال، همانطور که در سیاست عملی متداول است، سلاح هسته ای یک ابزار بازدارنده است. استفاده از سلاح هسته ای با دانستن عواقب خاص آن، اقدامی عقلانی نیست. اما آیا غرب می تواند به ایران به عنوان یک بازیگر با منطق خاص این سناریو اعتماد کند؟
تلاش ایران برای امنیت
عامرس استدلال کرده تنها محرک ایران در صورت میل به هسته ای شدن ناشی از دغدغه های امنیتی است. به عقیده او با توجه به اینکه بسیاری از قدرتهای سطح متوسط برای نفوذ در منطقه تلاش میکنند، ایران از سوی اسرائیل، امارات و عربستان سعودی احساس خطر میکند. اگر آنها زرادخانه خود را داشته باشند، اطمینان بیشتری خواهند داشت که مورد تهاجم قرار نخواهند گرفت یا در برابر آنچه به عنوان مداخله در امور داخلی خود توسط کشورهای غربی یا بازیگران محلی سرکش تلقی می کنند، آسیب پذیر نخواهند بود.
تأثیر خاطره جنگ ایران و عراق و ایران در دهه 1980 بر چشم انداز امنیتی ایران را نباید دست کم گرفت. ایران در ان زمان به شدت احساس تنهایی و انزوا می کرد -به ویژه وقتی که در حدود 50000 نفر در اثر سلاح های شیمیایی عراق جان خود را از دست دادند. آنها در کمال تاسف دریافتند که جامعه جهانی به طور عام و غرب به طور خاص، استفاده از سلاح های شیمیایی در ایران را نادیده گرفته اند. بنابراین نخبگان ایرانی به این نتیجه رسیدند که ایران باید به منابع خود برای تامین امنیت شهروندانش تکیه کند.
موازنه قوای هسته ای در خاورمیانه
اکنون آنها می گویند اوکراین زمانی که سلاحهای هستهای خود را رها کرد، ترتیبات امنیتی با غرب برقرار کرد و اکنون برای مقاومت در برابر تجاوزات روسیه از آنها استفاده کرده است. حال آیا غرب مایل است به جای تسلیحات هسته ای به ایران چنین تضمین هایی بدهد و آیا ایران در مواقع ضروری می تواند به آنها اعتماد کند؟
نکته قابل تامل دیگر این است که آیا ایران هسته ای می تواند موازنه قوا را در خاورمیانه ایجاد کند یا خیر. در حال حاضر، با حمایت تمام عیار ایالات متحده، اسرائیل تنها کشور هسته ای در منطقه است. با توجه به چرخش آمریکا و بریتانیا به سمت شرق، خلاء قدرت در خاورمیانه به وجود خواهد آمد. در این صورت اسرائیل به عنوان تنها قدرت هستهای که مجری توافقنامه ابراهیم هم هست، این خلاء را به طور مؤثر پر خواهد کرد.
با این حال این سئوال نیز وجود دارد که آیا این امر برای همه دیگر کشورهای منطقه قابل قبول است؟ این نگرانی وجود دارد که اگر ایران هستهای شود، سایر کشورها مانند عربستان سعودی، امارات و ترکیه نیز بخواهند از آن پیروی کنند. پس در این صورت پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای چه می شود؟
پیامد خطرناک اجرای پلن B
در این شرایط اگر غرب یا اسراییل نخواهند فناوری لازم را برای کشورها جهت هسته ای شدن فراهم کنند، ممکن است این خطر وجود داشته باشد که آنها به روسیه و چین روی بیاورند. آیا به همین دلیل است که حمایت خاورمیانه از آرمان غرب در اوکراین تا این حد مایه دلسردی شده است؟ آیا واقعا این مسئله ای اختیاری بوده است؟
درس های اوکراین برای احیای برجام
در حال حاضر هسته ای شدن ایران به نفع هیچ کس نیست و این کشور هم بارها تاکید داشته که به دنبال فعالیتهای غیرنظامی هسته ای بوده است. به همین دلیل، تلاشهای دیپلماتیک معطوف به دستیابی به توافقی برای محدود کردن برنامه هستهای ایران است و هنوز احتمال وقوع آن بسیار زیاد است.
با این حال، تجربه اوکراین نشان میدهد که تنها راهی که قدرتهای مستقل و متوسط میتوانند بقای خود را حفظ کنند، یا هستهای شدن است یا داشتن یک ترتیبات امنیتی قوی و قابل اجرا با ابرقدرتهای قابل اعتماد.