افرادی هم فقط با یک چشم به دنیا مینگرند و جهانی را ناقص میبینند. اما دو چشم بینا تنها برای افراد اندکی است که راست و چپ را توامان میبینند و حقیقت را به نیکی درمییابند. اینان در میان جماعات متفرق، ناپیدا هستند ولی هر که آنان را با دید خود ببیند، چون خویش را میپندارد.
افسوس که در غیاب و فقدان آنان، تنها جلوهای برای دیگران باقی میماند که به اندازه ظرفیتشان آنها را میشناسند. سید محمود دعایی کدامیک از آنان است؟ چه کسی او را شناخت یا نشناخت؟ اما از دیرباز تا اینک، دعایی برای همه همان بود که بود، برای بزرگترینها و کوچکترینها. او جامع همه آنان بود و بیشترینها و کمترینها را در دل بزرگ خود میدید. کدام بزرگ را او از دید تیزبین خود دید و شناخت؟ کدام ذرهای از چشم ریزبین او مخفی ماند؟
او با مهترینها و کهترینها مانوس بود و از این روال هرگز نگرانی نداشت. او با دست خالی خود، کاخی بلند ساخت که فرزانگان به ستایش وی برخاستند و عظیمترین مطبوعات ایران را بیادعا به قوت خویش پی افکند. او در آنچه در ایران و جهان میگذشت، کاملا آگاه بود و همگان را در دیدگاه وسیع خود داشت.
گسترش مطبوعات را به بهترین شکل و شمایل و معنا رسانید و انتشارات کتب را هم به همین ترتیب پرآوازه گذراند. با جمع کثیر کارکنان خود، از خانوادههای شهدا و جانبازان و ایثارگران و کارمندان و کارگران، یکدل و یکزبان بود. یکایک فرزندان خُرد آنان را همچون پدری بزرگ، در آغوش میکشید.
در میان هر هفته همواره در سینمای اطلاعات با کارکنان و خانوادههایشان حضور داشت و کودکان علاقه زیادی به او داشتند. زندهیاد سید محمود دعایی خصلت نبوی داشت، هرگز ریالی از نشریات اطلاعات نگرفت و مثل همیشه با عظمت فقر زندگی میکرد. خداوند با او بود و او همیشه در پناه خدا بود. خدایش رحمت و مغفرت و آمرزش ربانی بر او ارزانی کناد.
او یگانهای بود که مثالی نداشت ...
نویسنده: محمد رجبی