«هفته گذشته که دبیر شورای اطلاعرسانی دولت در توئیتی از دستور اکید رئیسی در خصوص سفر فرزند یکی از معاونان وزیر خبر داد؛ آن هم با این مضمون که «اگر فرزند رفت، پدر هم برود.» زمانی از این توئیت نگذشته بود که شبکههای اجتماعی و رسانهها از حضور پسر معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهوری در کانادا خبر دادند. انسیه خزعلی در واکنش به منتقدین نوشت: «امروز، برخی با ذوقزدگی از مهاجرت فرزند اینجانب گفتند؛ در حالی که سفر موقت کاری وی جهت توسعه و پشتیبانی مجموعه دانشبنیانی است که در ایران با تعداد زیادی از دانشجویان کامپیوتر فعال است. خوشبختانه این پروژه کاری رو به اتمام بوده و وی در ماههای آینده به کشور بازمیگردد. اگر چه ایشان متاهل و مستقل است، ولی هرگز قصد مهاجرت ندارند. بیشک بسترسازی برای تقویت فعالیتهای دانشبنیان جاری در کشور، برخاسته از تعلق به وطن و مسئولیتپذیری است.»
این پاسخ، به انتقادها دامن زد و برخی تا سرحد پایبندی رئیسجمهوری به فرمان خود و برکناری انسیه خزعلی پیش رفتند. در این میان اغلب اصولگرایان که روزگاری، اصلاحطلبانی مانند معصومه ابتکار را به اتهام مهاجرت فرزندش به خارج، آماج حملات تند خود قرار داده بودند، در قضیه مهاجرت فرزند انسیه خزعلی سکوت را ترجیح دادند و معدودی نیز به دفاع یا توجیه موضوع پرداختند.
در گفتگو با ناصر ایمانی، فعال سیاسی اصولگرا، به بررسی موضوع پرداخت که با هم میخوانیم:
در جریان سفر فرزند خانم خزعلی به خارج از کشور هستید. در ادوار گذشته زمانی که فرزند یکی از اصلاحطلبان به خارج از کشور سفر میکرد به وی انگ جاسوسی و وابستگی و ... میزدند. نظرتان در این مورد چیست؟ مگر بین فرزند مسئولان فرقی وجود دارد؟
من این موضع را قبول ندارم و این موضوع را از بُعد دیگری مطرح میکنم. ما میخواهیم یکسری افراد یا خودشان یا پدران و مادرانشان را از حقی محروم کنیم که مسئولیت دارد. یا به فرزند مسئول میخواهیم بگوییم برای ادامه تحصیل نرود یا میخواهیم بگوییم شما ادامه تحصیل بده ولی پدر یا مادرت باید از مسئولیت کنار بروند. پشت این حرف باید حتما یا یک منطق قانونی باشد یا یک منطق قابل قبول اجتماعی.
در این موضوع خاص ما پشتوانه قانونی نداریم و در هیچ جای قانون نداریم که فرزندان مسئولان برای تحصیل نمیتوانند به خارج از کشور بروند. قانون محروم نکرده و تنها بر اساس منطق اجتماعی - سیاسی باید چنین بحثهایی مطرح شده باشد.
با این وجود چرا دولت چنین موضعی دارد؟
علت این است که دولت فکر میکند فضای اجتماعی به گونهای است که اگر فرزند فرد مسئولی خارج از کشور تحصیل کند، حتما از امکانات دولتی استفاده میکند. به همین دلیل چنین موضعی اتخاذ میکند.
چرا چنین منطقی بر افکار عمومی حاکم است؟
زمانی بود تعداد محدودی از فرزندان مردم قادر بودند به خارج از کشور برای تحصیل سفر کنند که عموما خانوادههای مرفه و متمول بودند. الان واقعا چنین چیزی نیست. بسیاری از فرزندان و خویشاوندان مردم عادی هم به خارج از کشور رفته، آنجا درس میخوانند یا زندگی میکنند. فضا تغییر کرده است.
در اینجا باید بپرسیم آیا دولت قبل از اینکه این افراد مسئولیت بپذیرند، به ایشان شرایط پذیرش مسئولیت را اعلام کرده بوده یا خیر؟ آیا فرقی بین فرزندانی که برای تحصیل، امرار معاش یا کار به کشورهای سلطهگر میروند وجود دارد؟ اگر فردی سه سال پیش فرزندش برای ادامه تحصیل به خارج رفته و واقعا در حال تحصیل است و پدر یا مادرش یک سال است که مسئولیت گرفتهاند، چه حکمی دارند؟ آیا به آن پدر یا مادر از ابتدا گفته شده بود در صورتی میتوانید عهدهدار مسئولیت شوید که هیچ فرزندی در خارج از کشور برای تحصیل و ... نداشته باشید؟ آیا مسئله تحصیل علم با مسئله سفر به خاطر رفاه بیشتر به خارج از کشور متفاوت است؟ این حکمی که داریم صادر میکنیم، شامل چند درصد از مسئولان حتی کابینه میشود؟
نمیخواهم در سطح مدیران کل بررسی کنم. کابینه حدود ۳۰ عضو دارد. چند نفر از فرزندان اعضا کابینه در خارج از کشور تحصیل کرده یا میکنند؟ ۲۹ یا ۲۵ یا دو نفر ... واقعیت موضوع این است که من منطق این حرف را خیلی متوجه نمیشوم. چرا باید چنین حکمی صادر شود؟ کسی که فرزندش دارد تحصیل میکند - ولو اینکه قبل از مسئولیت پدر و مادرش به آنجا رفته باشد - الان باید ادامه تحصیل را رها کند و برگردد یا پدر مادرش استعفا دهند. زمانی تعداد زیادی از اعضا هیات دولت فرزندانشان بعد از مسئولیت پدر و مادر برای تحصیل به خارج رفتهاند. اینجا تردیدهایی میتوان روا داشت ولی مساله بالا متفاوت است. من با این تصمیم دولت موافق نیستم و فکر میکنم پیشاپیش داریم مسئولان دولتی را متهم میکنیم که از امکانات دولتی دارند استفاده میکنند.
اینجا یک تناقض وجود دارد و آن اینکه مسئولان ما همواره از غرب انتقاد میکنند و از بدیهای آنها میگویند و نگاه به شرق دارند ولی فرزندان خود را برای ادامه تحصیل به کشورهای غربی میفرستند و این کشورها را برای ادامه تحصیل به ایران و روسیه و چین ترجیح میدهند؟
این مسئله دیگری است. ما میدانیم که اغلب دانشگاههای بزرگ جهان قابل اعتنا به لحاظ علمی، در غرب، ایالات متحده آمریکا و کانادا هستند. در برزیل، روسیه و چین دانشگاه معتبر جهانی وجود ندارد و اعتبارشان خیلی پایین است. اساتید دانشگاه نیز به مراکز علمی غرب میروند. ما به غرب به لحاظ سیاسی حمله میکنیم و نه به لحاظ علمی. الان ما تجهیزات پیشرفته الکترونیکی، هواپیماها و تکنولوژیهای از این دست را از غرب خریداری میکنیم. هیچگاه نمیگوییم چون مرگ بر آمریکا میگوییم، از تکنولوژیاش استفاده نمیکنیم. ما هیچ موقع نمیگوییم همه چیز غرب مورد تنفر است، سیاستهای دولتهای آنها ظالمانه است اما ما با مردم غرب مشکل نداریم. به نظر من مردم اینها را میفهمند. الان مردم عادی اگر بخواهند فرزندانشان را برای تحصیل به خارج از کشور بفرستند، به فیلیپین میفرستند؟ نه به طور قطع به آلمان، فرانسه یا کانادا و ایالات متحده میفرستند. هیچوقت در این چهل و اندی سال کسی در جمهوری اسلامی ایران نگفته مرگ بر آمریکا به معنای مرگ بر دانشگاهها و علم آمریکاست. به نظرم این یک مقدار فضاسازیهای رسانهای و یک مقدار حرف در دهان مردم گذاشتن است.
الان یکی از آقایانی که در کابینه مسئولیت دارد فرزندان تیزهوشی دارد و اینها سالها پیش برای تحصیل به خارج از کشور رفتهاند. این چه اشکال دارد؟ الان این فرد تحت فشار قرار گرفته است. چرا باید اینها متهم شوند؟ من اصلا منطق این را نمیفهمم. اینکه رئیسجمهوری - چه به اشتباه و چه درست - دستور بدهد، اگر اجرا نشود، حرف دیگری است.»