در حال حاضر و درست در زمانی که شبکه نمایش خانگی شروع به پخش بیش از پنج سریال تازه در ژانرهای مختلف کرده، صداو سیما تنها قرار است ۳ سریال تازه پخش کند و در عوض تمام تمرکز، توان، سرمایه مالی و نیروی انسانی خود را به تولید مسابقاتی از جمله «شهروند و مافیا»، «اعجوبهها»، «زوجینو»، «سیم آخر»، «رویانیوم»، «قهرمان» و «تهمتن» اختصاص دهد که اتفاقا از شبکههای پر مخاطبی مثل سه سیما و نسیم پخش میشود. در این شرایط که بر اساس تجربه شبکه نمایش خانگی مشخص شده که تمایل مخاطبان به تماشای سریال، مخصوصا سریالها کمدی، بیشتر از دیدن مسابقه است، تلویزیون کماکان تلاش دارد تا این نیاز و علاقه مخاطبان را نادیده بگیرد.
نکته این است که چرا تلویزیون سریال مناسبی تولید نمیکند؟ اصلا جایگاه تلویزیون کجاست و چرا توان رقابت با شبکه نمایش خانگی را ندارد؟ برای پاسخ به این سوال، با رضا درستکار، منتقد سینما و تلویزیون صحبت کردیم که در ادامه میخوانید.
جایگاه تلویزیون در شرایط فعلی کجاست؟
در این شرایط زمانی که از دوستان یا نزدیکان پیگیری میکنم هیچ کس تلویزیون را دنبال نمیکند، حتی دیگر کسی اخبار تلویزیون را هم نگاه نمیکند، چون همه چیز را وارونه نشان میدهد.
در نگاه اول لازم است بگویم تلویزیون مرجعیت سابق خود را از دست داده و جریان اعتمادی که قبلا وجود داشت را کاملا نابود کرده است؛ بنابراین اگر اقبالی در ماهوارهها و شبکه نمایش خانگی ایجاد شده بیش از اینکه نشان از توانایی آنها باشد، بخاطر ناتوانی تلویزیون است.
نکته بعد اینکه یک پوست سازی معکوسی در تلویزیون رخ داده و آن هم این است که مدیران جوانسالی را بر مسندهای مهم گماردند، این موضوع از یک نظر خوب است، از زمانی که به اسم جوانسازی، تجربه، دانش و شناخت را کنار میگذارند، طبیعتا این وضعیت فلاکتباری که برای تلویزیون پیش آمده طبیعی است دیگر برای همین به جای اینکه بخواهند یک کار اساسی، مفید و تاثیرگذار انجام دهند، میروند سراغ موضوعاتی که نه اهمیت دارد، نه مخاطب به آن توجهی میکند و در نتیجه هر روز تعداد مخاطب کمتر میشود.
اما تلویزیون معتقد است که در حال تولید محتوای سرگرم کننده برای مخاطبانش است.
تلویزیون دائم دارد برنامههایی به اسم تفریح و سرگرمی میسازد که نه تنها باعث سرگرمی مخاطب نمیشود، بلکه بیشتر باعث ایجاد حس تنفر در مخاطب میشود. برنامههایی که تلویزیون میسازد، فاقد جنبه سرگرمکننده، فاقد زیبایی شناسی، فاقد مخاطب سازی و فاقد ارزش برنامهسازی است، میتوانند سراغ ماهوارهها بروند و ببینند که آنها چگونه توانستند مخاطبشان را سرپا نگه دارند.
فکر میکنید چرا این اتفاقها رخ داده و تلویزیون فاقد تمام آن جنبهها شده است؟
چون صداوسیما تمام آدمهای باتجربه، شناخته شده و برنامهسازان موفق را به بهانههای واهی از خودش رانده و فامیل، دوستان و آشنایان خودشان را سر کار گماردند و با این وضعیتی که به وجود آمده، تلویزیون ایران دیگر اقبالی نخواهد داشت، برای همین است که شبکههای مختلف تلویزیون هر سریالی را ده باره و صدباره پخش میکند. چون پشت آن سریالها توجه به مردم بود.
مشکل ما چیست؟
من معتقدم که ما به طور کلی مدیر فرهنگی در تلویزیون و سینما نداریم. به عنوان یک منتقد این موضوع را هزاران بار گفتم و بازهم تکرار میکنم، مخصوصا سینما که در حال حاضر اوضاعش بدتر است، چون مدیرانش نه سواد مدیریتی دارند و نه سواد فرهنگی.
این جمله که مدیر فرهنگی نداریم یعنی چه، پس این همه مدیری که روی صندلی نشستند و میآیند آمار خدماتشان را ارائه میدهند، چیست؟
یعنی ما برنامهای برای فرهنگ و ارتقای آن نداریم، یعنی سینما سالهاست یک قدم رو به جلو حرکت نکرده است و نه تنها یک قدم رو به جلو حرکت نکرده، بلکه سیصد قدم هم به عقب رفته است. به گذشته نگاه کنیم، یک سریالی ساخته شده بود به نام «هزاردستان» که هنوز هم کهنه نمیشود و از همه لحاظ درخشان است. ما در دهههای شصت، هفتاد و هشتاد، سریالهای بسیار خوبی داشتیم، اما در دهه نود، به صورت کاملا ناگهانی دیگر هیچ اثر خوبی تولید نمیشود و تلویزیون از جایگاه قبلی خودش هم عقبتر میایستد. البته این اتفاق چندان هم ناگهانی نبود و دلیلش هم مشخص است، مدیر کارکشته کنار گذاشته میشود و ادمهایی که مهارت و سواد کافی در آن زمینه را ندارند، روی کار میآیند. آدمی بر مسند قدرت مینشیند که نه تنها یک کتاب ورق نزده، بلکه یک فیلم و سریال هم تماشا نکرده است حالا چرا این افراد را میگذارند؟ چون به تلویزیون و تولید آثار فرهنگی به عنوان یک موضوع فرهنگی نگاه نمیکنند، بلکه به عنوان امر اقتصادی و تجاری به آن میپردازند.
اخیرا هیچ یک از سریالهای تلویزیون را تماشا نکردید؟
چرا، منتظر پخش فوتبال بودم که یکی از این سریالهای تلویزیون را دیدم، سریالی که به قول خودش داشت زندگی خبرنگاران را نشان میداد، اما بیشتر تلاش داشت تا خبرنگار را به عنوان یک پاپاراتزی نمایش دهد. درنظام تعریف رسانه، خبرنگار کسی است که در مسیر روشنگری و شناخت و آگاهی دادن به مردم تلاش میکند و به آن واقعه اعتبار میبخشد، اما پاپاراتزی با افشای یک بخش ناکارآمد و خصوصی زندگی یک فرد مشهور کسب درآمد میکند و به فرهنگ و ارتقای آن کمکی نمیکند.
شبکه نمایش خانگی دائم در حال تولید سریالهای تازه در ژانرهای گوناگون است و در عوض این موضوع تلویزیون تعداد تولید سریالش در دوماه اخیر به ۱۰ عدد هم نمیرسد و تلویزیون، چون توان رقابت ندارد تمام تلاشش را میکند تا با ساترا به شبکه نمایش خانگی سلطه پیدا کند. آسیب جدی این موضوع کجا پدیدار میشود؟
این موضوعات یک معادله تک مجهولی نیست که تنها یک دلیل مشخص داشته باشد، اینکه چرا مدیران تلویزیون تلاش دارند تا مدیریت ساترا را هم برعهده بگیرند، خودش یک بحث قابل بررسی است. یک زمانی هست که شما سیاست کلی و منافع عمومی و ملی را در نظر میگیرید یک زمان کاملا به آن بیتوجهید.
حالا نکته اصلی آسیب این است که شبکه نمایش خانگی فقط مخصوص ایران نیست حدود دویست تا سیصد میلیون نفر ایرانی در اطراف ما نیز مخاطب این سریالها هستند، حتی میدانم که یکی از سریالها به ۱۸ کشور از جمله آلمان فروخته شده و این نشان میدهد که اگر مقابل رشد سازندگان نایستیم در زمینه تولید سریال توانمند هستند و اگر جلویشان را نگیریم، میتوانند در اندازه خودشان مولدان خوبی باشند. اما موضوع این است که هر چه در شبکه نمایش خانگی رشد و تغییر ذائقه مردم دیده میشود، این موضوع در تلویزیون وجود ندارد.
شبکه نمایش خانگی با اینکه پولی است هم مخاطب بیشتری دارد هم موفقتر است، اما تلویزیون ارزان، در دسترس و رایگان است، اما مخاطب ندارد.
معتقدم که تلویزیون کماکان نمیتواند مخاطب جذب کند، چون منافع ملی، امری فراتر از تلویزیون ایران است، چرا که تلویزیون را محدود کردهاند و معتقدم باید از انحصار در بیاید، چون ظرفیت گسترش زیادی دارد و تمام این فشارهایی که به سازندگان وارد میشود، مانند فشار آوردن روی فنر است، تا یک جایی میتوان روی فنر فشار آورد بعد از آن با سرعت هرچه تمامتر رها میشود.