مصطفی داننده - هاجر چنارانی، عضو فراکسیون بانوان مجلس در جریان جلسه بررسی صلاحیت زاهدی وفا وزیر پیشنهادی کار گفت:« با این حال انقلاب ما، انقلاب مستعضعفان و محرومان است لذا قرار نبود بعد از ۴٣ سال اینگونه تصمیم بگیریم ضمن اینکه آقای رئیسی گفته بود هر کس فرزندش تابعیت خارج داشته باشد خودش هم باید برود پس ما منتظر اجرای آن هستیم در حالی که فرزند ۵ هزار و ۴٠٠ و اندی از مسئولان در خارج از کشور هستند.»
به آمار ارائه شده توسط این نماینده دقت فرمودید؛ 5 هزار و 400 آقازاده در خارج از کشور در حال زندگی یا تحصیل هستند.
از این آمار میشود به چند نتیجه ساده رسید:
اول: فرزندان مسئولان، کشوری که پدرانشان ساختهاند را جای مناسبی برای رسیدن به آرزوهایشان نمیدانند. آنها فکر میکنند برای دستیابی به موفقیت، بار و بندیل خود را میبندند و راهی فرنگ میشوند تا زندگی بهتری داشته باشند.
دوم: موافقت پدران یا مادران با مهاجرت فرزندان، نشان میدهد که خود آنها هم به این نتیجه رسیدهاند که کشوری که ساختهاند، مناسب پیشرفت فرزندانشان نیست و بهتر است آنها برای کسب رتبههای بهتر علمی در خارج از مرزهای ایران زندگی کنند.
سوم: برخی از والدین میگویند که بچههایشان بعد از تحصیل به کشور بر میگردند تا به کشور خدمت کنند. این رفتار هم بیانگر آن است که مسئولان کشور برای مدیران آینده ایران، بعد از دانشگاه امام صادق، چشم به دانشگاههای خارج از کشور دارند و چشمشان از داشگاههای داخل ایران آب نمیخورد.
چهارم: همین پدران و پسران، مادران و دختران، اما تا دلتان بخواهد برای جوانان سرزمین نسخه میپیچیند. به آنها توصیه میکنند در ایران بمانند و وطن را بسازند. بارها هم در سخنرانیهای خود به این نکته اشاره میکنند که غربی که بچههایشان در حال تلاش برای رسیدن به یک زندگی خوب هستند، در حال فروپاشی است.
پنجم: جوانان کشور در حال هزینه دادن و تحمل شرایط بد اقتصادی که به واسطه شعار پدران به دست آمده است، هستند و آقازادهها با خیال راحت در غرب به زندگی عادی خود میپردازند و خطی روی صفحه زندگیشان نمیافتاد.
ششم: ایران بیش از هر زمان دیگری به روسیه و چین نزدیک شده است و از غرب فاصله گرفته است. معلوم نیست با توجه به این نزدیکی، آقازادههای برای تحصیل به این دو کشور نمیروند و همچنان آمریکا، کانادا و اروپا را برای زندگی انتخاب میکنند. کشورهایی که برخی از همین مسئولان بر این باور هستند هر روز در خیابانهای آن تجاوز صورت میگیرد و فحشا از سر و دیوار شهرها بالا میرود.
در کشوری که شعاردادن جایگاه اولیتری نسبت به عملگرایی دارد باید هم شاهد چنین آماری از مهاجرت آقازادهها به خارج از کشور باشیم. مسئولان برای مردم شعار میدهند و خودشان درست برخلاف آن شعارها زندگی میکنند و این داستان در ایران یک قصه تکراری است.