«آیا تاکنون به ماهیت درد فکر کردهاید؟ واقعیت این پدیده بسیار عمیقتر از چیزی است که تصور میکنید. گاهی میتوان درد را به عنوان تجربهای فیزیکی در نظر گرفت، نتیجه جراحت یا اختلالی در روند طبیعی کارکرد بدن. علیرغم این، تعریفی که درد را به حسی فیزیکی محدود میکند کاملا اشتباه است، زیرا این پدیده به طور باورنکردنی به احساسات و وضعیت روانی ما وابسته است.
همه ما تقریبا درد را تجربه کردهایم؛ پدیدهای که با وجود این عمومیت به طرز شگفتآوری گنگ است. بر اساس تعریف انجمن بینالمللی مطالعه درد، تجربه حسی ناخوشایند ناشی از صدمه جسمی واقعی یا بالقوه درد نام دارد. با وجود این، چنین تعریفی تنها در موارد معدودی صدق میکند؛ چراکه بسیاری از دردها هیچ ارتباطی با آسیبهای جسمی ندارد و دردهای عصبی نیز به دلیل صدمات وارده به سیستم اعصاب حس میشود.
چرا درد را حس میکنیم؟
درد تجربه خوشایندی نیست که البته دلیلی قانعکننده نیز در آن نهفته است: دردهای جدی که مثلا پس از تصادف، سوختگی و آسیبدیدگی فیزیکی حس میشود، هشداری از سمت مغز ما برای محتاطبودن است. این سیستم هشداردهنده موهبتی طبیعی برای در امان ماندن از تهدیدها و خطرهاست. علیرغم این ماهیت یاریکننده درد، چرا اگر حس فردی در حال تجربه درد مزمن را بپرسید، به این ماهیت درد اشاره نمیکند و رنجور است؟ پاسخ آن است که درد مانند سیستم هشداردهنده اتومبیل است که گر چه بسیار مفید است، ممکن است همانگونه که همه ما دیدهایم، گاهی بیدلیل و بدون آنکه کسی برای سرقت به آن نزدیک شده باشد، شروع به بوقزدن کند. گاهی هیچ خطری وجود ندارد و هیچ صدمهای در کار نیست اما دزدگیر «درد» همچنان بوق میزند! بنابراین هنگام تجربه دردهای مزمن، پاسخ روشنی به پرسش «چرا درد میکشم؟» وجود ندارد. دلیل آن میتواند بسیار گسترده باشد.
تفاوت تجربه درد در ساعتهای متفاوت
درد تجربهای حسی است. به همین دلیل است که هر چه برایمان رخ میدهد میتواند بر چگونگی تجربه درد تاثیرگذار باشد. وضعیت روانی، فیزیکی یا حتی عوامل عجیبی مانند میل به فحاشیکردن و رنگ طبیعی مو! سؤال اینجاست که در میان این مجموعه نامتجانس و گسترده از عوامل، موقعیت زمانی شبانهروز هم جایگاهی دارد؟ محققان یک آهنگ تغییرات شبانهروزی در ارتباط با میزان حساسیت به درد شناسایی کردهاند. بر این اساس در انسانهای سالم بدترین زمان از این منظر بعد از نیمهشب، حوالی چهار بامداد و بهترین زمان آن نیمههای بعدازظهر، حوالی ساعت ۱۶ معرفی شده است. توضیح طبیعی این پدیده برای مدتی طولانی عامل کمبود خواب مطرح میشد، یعنی کمبود خواب باعث افزایش درد میشود؛ همانگونه که خواب باکیفیت شبانه در التیام درد موثر است. با وجود این، محققان در مطالعهای جدید دریافتهاند که سهم فرآیند مرتبط به خواب در میان عوامل موثر بر درد طی ۲۴ ساعت شبانهروز، تنها یکپنجم است؛ یعنی چهاربرابر کمتر از نقش عامل آهنگ تغییرات شبانهروزی! دلایلی که پشت «آهنگ تغییرات شبانهروزی» و نقش آن در حس درد وجود دارد، هنوز روشن نیست. دراینباره میتوان فرضیههای بسیاری ارائه کرد. یکی از محققان میگوید: «من شخصا فکر میکنم باید دلیل آن را با غریزه ما مبنی بر حساسشدن بیشتر طی شبها مرتبط دانست؛ غریزهای که باعث میشود در صورت در خطر بودن بهسرعت از خواب بیدار شویم.»
از سوی دیگر در طول شبانهروز اتفاقات بسیاری برای بدنمان رخ میدهد. یکی از آنها ترشح هورمونهایی مشخص در زمانهای خاصی از شبانهروز است. مثلا صبحها اوج آزادسازی هورمون کورتیزول است و شبها بدنمان هورمون ملاتونین ترشح میکند که موجب احساس خوابآلودگی میشود. در توضیح این فرض باید گفت بخشی از دلیل بدترشدن درد طی شب، همین کاهش سطح کورتیزول است، هورمون استرس که بدن را برای مقابله با آن مهیا میکند و نقش ضد التهاب دارد. در کنار همه این موارد، نباید از نقش مغز فریبنده و پیچیده انسان نیز غافل شد. شب بهترین زمان برای تفکرات عمیق است که البته گاهی به وسواس فکری و خودخوری و توجه بیش از حد به درد نیز منجر میشود. واقعیت این است که شبها، میزان محرکهایی که معمولا ما را فرا میگیرند، کاهش مییابند و در این فقدان محرکها، درد که محرک حسی محسوب میشود، نقش مهمتری پیدا میکند و با شدت بیشتری حس میشود.