روزنامه جوان به مناسبت سالروز درگذشت ابوالحسن بنی صدر نوشت:آنچه در دوران اختفای بنیصدر و همگامی او با مجاهدین خلق روی داد، به او اجازه تداوم حضور در ایران را نمیداد. او نهایتاً در ۷ مرداد ۱۳۶۰ و همراه با مسعود رجوی از ایران گریخت. این فرار نیز برای خود داستانی دارد که بیان آن در واپسین بخش این مقال بهنگام است.
سرهنگ دهقان از خدمه هواپیمای نظامی ۷۰۷ میگوید:
«در ساعت ۹، شب سرگرم بازرسی قسمتهای مختلف به جهت آماده کردن هواپیما برای سوختگیری بودیم. هنگام بازرسی هواپیما متوجه شدم درِ یکی از دو توالت هواپیما قفل است و خواستم این مسئله را به اطلاع مسئولان برسانم که مردی مسلح مرا دستگیر کرد و مدعی شد در هواپیما بمبگذاری شده و کوچکترین حرکت، باعث انفجار آن خواهد شد. پس از چند لحظه دیدم سرهنگ قاضیعسگر را - که در آن زمان همافر بود- دستگیر کرده و نزد من آوردند.
سرهنگ قاضیعسگر در این خصوص گفت: آن شب پس از اینکه هواپیما را بازرسی کردیم، سرهنگ خلبان معزی درِ هواپیما را بست و در پاسخ به سؤالات من که پرسیدم همافر دهقان مسئول سوخت هواپیما کجاست؟ گفت انتهای هواپیماست. من کنجکاوتر شده بودم، خواستم جهتِ جستوجو به قسمت عقب هواپیما بروم که شخصی فریاد زد: ایست، از جایت تکان نخور وگرنه شلیک میکنم! در همان لحظه درِ توالت باز شد و دو نفر از داخل آن بیرون آمدند. یکی از آنها مردی بود که ریش داشت و خود را رجوی معرفی کرد و نفر دوم هم شخصی لاغراندام بود. در همان زمان همافر وکیلی و مهندس پرواز هواپیما از پلکان هواپیما بالا آمدند تا دلیل عدم پرواز و تأخیر ما را بپرسند که به محض ورود آنها را نیز دستگیر کردند.
پس از اینکه درها بسته شد، هواپیما به راه افتاد و در حال صعود بود که درِ توالت مجدداً باز شد و شخص دیگری با چهره عرقکرده و با لباس پرواز بیرون آمد که رجوی او را دکتر بنیصدر رئیسجمهور ایران معرفی کرد. ما از این لحظه متوجه شدیم بنیصدر نیز در هواپیماست. در تمام مدت پرواز، رجوی و یک نفر دیگر با اسلحه ما را زیر نظر داشتند و شخص دیگری نیز داخل کابین، مرتباً در تماس با فرانسه بود و ما در عبور از مرزهای هوایی کشورهای مختلف با هیچ مشکلی مواجه نشدیم. بهنظر میآمد قبلاً فرود این هواپیما به اطلاع دولت فرانسه رسیده بود و پس از صحبت بنیصدر با نخستوزیر فرانسه که در هواپیما انجام شد، ما در فرودگاه فرانسه به زمین نشستیم....»