خاتمی سال ۹۸ پیش از شیوع کرونا قصد داشت «سهشنبههای لعنتی» را روی صحنه ببرد که اجرای این نمایش هم به شکل کامل محقق نشد. او اواخر دهه ۹۰ شراره را جز مشهد در زاهدان هم اجرا کرد، اما نتوانست به شکل کامل در تهران اجرا کند و شرایط اجرای این نمایش در تهران سامانی نداشت. شراره شاید نمایشی باشد که بیشترین فرازونشیبها را در پروسه اجرا داشته، نمایشی که در دوران کرونا روی صحنه رفت و بعد هم با شروعش در تئاترشهر بهخاطر ناآرامیها وقفههایی در اجرا داشت.
با این حال خاتمی دلش میخواسته این نمایش در تئاترشهر اجرا داشته باشد چرا که این مجموعه ازجمله سالنهای حرفهای تئاتر کشور است. خاتمی این نمایش را این روزها روی صحنه دارد، نمایشی که بهگفته خودش با حضور ۵ تماشاگر شروع شد و حالا از حضور تماشاگران در هفتههای پایانی اجرا راضی است. این اثر نمایشی، روایتگر داستان زنی است که در روزهای آغازین جنگ، نامزد خود را از دست میدهد و سالیان سال با خاطرات او زندگی میکند. سوژههای نمایشی درباره جنگ همیشه موردعلاقه خاتمی بوده، او که در فواصل حرفه تئاتریاش در بخشهای مختلف شهرداری مسئولیت داشته باز هم به تئاتر بازگشته و میگوید علاوه بر جنگ، سوژههای اجتماعی – شهری میتواند بهترین بهانه برای اجرای کارگردانان باشد؛ چرا که با بطن جامعه امروز همراه است و نمیتوان از آن به راحتی گذشت. این کارگردان مشهدی از دهه ۷۰ فعالیت تئاتریاش را شروع کرده و این روزها شراره را بعد از «سهشنبههای لعنتی» در تهران روی صحنه دارد.
با توجه به نمایشهایی که اجرا کردید، بهنظر میرسد علاقه زیادی به حوزه جنگ و دفاعمقدس داشته باشید؟ چرا که بیشترین نمایشهایی که روی صحنه بردید درباره جنگ است.
راستش نخستین نمایشم که در دهه ۷۰ اجرا شد، «شبهای حرم» بود و بعدها در دهه ۸۰ «گلایه» را که درباره جنگ بود روی صحنه بردم. همیشه هم اینطور نبود که درباره جنگ بنویسم و اجرا کنم چرا که گاهی احساس میکنم با توجه به نمایشهایی که تولید و اجرا میشود، حرف خاصی برای گفتن ندارم، اما اوایل دهه ۹۰ بود که باز هم موضوعی از جنگ ذهنم را درگیر کرد. افراد بسیار زیادی درگیر جنگ بوده و هستند و به جرأت میتوانم بگویم که هیچ فرد ایرانیای را سراغ نداریم که با جنگ ارتباطی نداشته باشد و جنگ روی زندگی او تأثیری نگذاشته باشد. از همینرو احساس کردم حرف تازهای برای گفتن دارم. این حرف پیرامون شخصیتی به نام شراره بود که نمونهای از همسران شهدای دوران جنگ تحمیلی است.
این افراد به هر دلیلی، شاید بتوان نام آن را تقدیر یا هر چیز دیگری گذاشت، در ابتدای جوانی و در روزهای ابتدایی جنگ، به جنگ گره خوردهاند و با وجود اینکه کیلومترها از جنگ دور بودهاند، تبعات آن را دیدهاند و سایه سیاه جنگ بر زندگی این افراد پهن شده است. هنوز جنگ افرادی مثل شراره را رها نکرده است؛ شرارهها مدتی درگیر ابراهیمها بودهاند، سپس درگیر مصطفیها شدهاند و امروز همچنان درگیر مادرانی هستند که تبدیل به یادگاران این شهدا شدهاند. این آدمها برای من قابلاحترام هستند، اما در پیچوخم زندگی پرمشغله ما آدمها فراموش میشوند.
نگارش شراره را همان زمان شروع کردید؟
بله نگارش نمایشنامه را سال ۹۳ انجام دادم. البته یک فاصله زمانی میان اجرای «گلایه» تا «شراره» اتفاق افتاد. با این حال نمایشنامه را نوشتم. جبر جنگ در هر جایی وجود دارد و همانطور که گفتم خیلی از افراد را درگیر میکند. افرادی که این جبر برایشان افسردگی، دلمردگی و در نهایت گوشهگیری به همراه دارد. جنگ برای خیلیها با گذشت زمان تمام میشود، اما برای افرادی همچنان وجود دارد. بعد از نگارش متن، این نمایش اجراهایی در مشهد داشت و بعد در چند جشنواره حضور داشتم، اما نمیدانم چرا هیچوقت از این نوع اجراها راضی نبودم و فکر میکنم نتوانستم به شکل کامل کارم را ارائه دهم و به انجامش برسانم. برایم همیشه اجرا در فضای حرفهای مهم بود. شراره نمایشی مبتنی بر نور و رنگ است و هنگامی که در سالنهای کمبرخوردار اجرا میکردم لذتی نمیبردم، اما اجرا در یک سالن حرفهای که تجهیزاتش خوب است برایم لذتبخش بوده و هست.
پس فکر کنم اجرای شما در تئاترشهر توانسته کمی از دغدغههایتان به لحاظ اجرا کم کند؟
بله حتما، هر چند این اجرا هم در شروعش با ناآرامیها همراه بود، اما تلاش کردم نمایش را اجرا کنم. این اجرا هر چقدر سخت بود، اما برایم لذتبخش بوده و هست. مردادماه تمرینها را شروع کردیم. برای اجرای نمایش برنامهریزی تبلیغاتی خوبی داشتیم. دلم میخواست برای به ثمر رسیدن شراره در اجرا بیشترین تبلیغات را داشته باشم، اما این نمایش در نهایت با کمترین تبلیغات اجرا شد؛ چرا که شرایط اجرا نمایش طبیعی نبود و تئاترشهر هم در مرکزیترین تنشهای اجتماعی قرار داشت و بهطور حتم نهتنها اجرای ما بلکه دیگر اجراها هم تحتالشعاع این موضوع بودند.
ما قرار بود از ششم مهرماه اجرایمان را شروع کنیم، اما این امکان بهخاطر اتفاقات مهیا نشد. البته هماکنون شرایط خیلی بهتر شده و بیشتر گروههای نمایشی تصمیم گرفتند اجراهای خود را داشته باشند.
این نمایش با تأخیر شروع شد. ممکن است اجرایتان تمدید شود و الان از تماشاگری که به سالن میآید راضی هستید؟
وقتی اجرای نمایش شروع شد تنها ۵ تماشاگر در سالن داشتیم، این هم برای خودش تجربه جدیدی در کارگردانی بود. اما حالا با گذشت ۲ هفته تماشاگرمان قابلقبول است. ما تنها نگرانی حضور تماشاگر را نداشتیم، بهخاطر همین توقف اجرا و شرایطی که پیش آمد ۴ بازیگرمان از گروه خارج شد. هدف گروه این بود که با هر شرایطی نمایش را بالاخره اجرا کنیم و همین موضوع باعث شد که خود من هم برای بازی روی صحنه بروم. حتی منشی صحنه من در نمایش بازی میکند. نمیخواستم باز هم تجربههای قبلی در اجرا تکرار شود و قید اجرا را بزنم. با هر سختیای که شده سعی کردیم از کیفیت کار کم نشود و نمایش اجرا شود. با همه اینها هنوز شرایط ادامه اجرا یا پایان آن مشخص نیست، اما امیدوارم اجرای این نمایش که تازه توانسته تماشاگرش را به سالن بیاورد، تمدید شود.
با این اوصاف فکر میکنم کارگردانی هستید که در این سالها مدام در اجرا بدشانسی آوردید؟ کارهایتان دستخوش اتفاقات زیادی بوده؟
(میخندد) فکر کنم اینطور باشد، سر نمایش «سهشنبههای لعنتی» هم که البته موضوعی اجتماعی داشت، شیوع کرونا، اجرا را دستخوش تغییراتی کرد. در این سالهای اخیر خیلی اتفاقات دامن تئاتر را گرفت و شاید به جرأت بگویم تئاتر در چند سال اخیر بیشترین آسیب و ضرر را بر خود داشت.
شرایط اقتصادی و معیشتی بیشتر مشکل گروههای نمایشی در این سالها بوده و وضعیت شیوع کرونا و بعد آن اتفاقات پیرامونی ماجرا را پیچیدهتر کرده است؟
تئاتر یک هنر دولتی است، با اینکه تماشاخانههای خصوصی زیادی متولد شده و نمایش اجرا میکنند باز هم چتر دولتی روی تئاتر قرارگرفته. بخش نظارتی دولت قوی است و همه هنرمندان هم آن را به اندازه درستش پذیرفتهاند. اماای کاش بخش حمایتی هم توسط دولت به خوبی دیده شود! این حمایت تنها معنوی نیست بلکه حمایت مادی هم مدنظر هنرمندان است. شرایط معیشتی گروههای تئاتر در این سالها خیلی به خطر افتاده. قبلترها در اجرای نمایش که شرایط مساعد بود گیشه میتوانست بخشی از هزینهها را جبران کند، اما هماکنون گیشهای هم وجود ندارد. تئاتر ما گیشه پررونقی به نسبت افزایش قیمتها نداشته و ندارد. دولت باید شرایط سخت اقتصادی برای هنرمندان را آسان کند.
خیلیها موافق اجرای نمایش در این برهه زمانی نبودند و برخی هم انتقادات تندی به کارگردانانی داشتند که نمایش روی صحنه بردند؟
بله درست است، اما معتقدم که چراغ تئاتر نباید خاموش باشد، این خاموشی سالنهای نمایشی شاید بعدها به ضرر گروههای نمایشی و حتی تئاتر کشور باشد؛ تئاتری که از کمترین توجه و حمایت برخوردار است. راستش فکر کردم باید به هر سختیای که شده تئاتر را اجرا کرد، حتی اگر تعداد نمایشها کم باشد. در هیچ شرایطی قائل به تعطیلی تئاتر نیستم. تئاتر خودش یک تریبون بزرگ برای مطرح کردن صحبتها و اعتقادات روی صحنه است. حتی اگر اعتراضی است تئاتر میتواند بهترین تریبون باشد.
تئاتر صحنه بزرگی است که در طول این سالها دستخوش اتفاقات بزرگ اجتماعی بوده و نمیتوان به راحتی از آن رد شد. تئاتر مکانی است برای بررسی روابط انسانی و گفتمان و اگر این موضوعات را به خوبی نشان دهیم بهطور حتم تئاتر کارکرد خود را دارد.
ویژگی قابلتوجه در قصه نمایش شراره همین روابط انسانی است؟
بخش اعظم روایت بسیار ساده و صمیمانه با مخاطب ارتباط برقرار و با او درددل میکند و تماشاگر را با خود همراه میسازد. شراره فضایی تلخ دارد و ما باید بپذیریم این انسانها هستند و نباید در درگیریهای زندگی از آنها غافل شویم.
در سبک و شیوه اجرایی نمایش بیشتر روایت داستان را درنظر گرفتهاید؟
این اثر فضایی رئالیستی دارد اگرچه گاهی از این فضا خارج میشویم و با فلشبکهایی مروری بر خاطرات شراره و ابراهیم داریم.