این جمله را پیرمردی که در خیابان شنونده گفتوگویم با چند جوان بود گفت و رد شد. داستان ولنتاین اما چند سالی است حسابی گل کرده و جوانان زیادی از چند روز و حتی چند ماه قبل به فکر خرید هدیه و گرفتن جشن ولنتاین هستند.
کنار مغازه گلفروشی، چشمم به باکسهای هدیه گرانقیمت میافتد، چند دقیقه میایستم و با خودم فکر کنم: «چرا ولنتاین باید اینطوری باشه؟ یعنی یه سری آدم از روی چشم و هم چشمی و اینکه خودشونو نشون بدن یه سری مراسما برگزار میکنن و کادوهای آنچنانی میدن که گاهی اوقات در توان خودشون هم نیست!»
و بعد چشمم به چند دختر جوان میافتد که همانطور که مشغول برانداز کردن باکسهای قرمز رنگ مغازه هستند، با شوقوذوق درباره برنامههایشان درباره ولنتاین حرف میزنند. دوباره با خودم فکر میکنم اصلاً چند نفر از جوانان و نوجوانانی که مشغول برنامهریزی و خرید هدیه برای روز ولنتاین هستند از تاریخچه و فلسفه این روز اطلاع دارند؟ ۱۴ فوریه سال ۲۶۹ میلادی (کلادیوس دوم) پادشاه روم «سنت ولنتاین» که یک کشیش کاتولیک مسیحی بود را به جرم کمک برای ازدواج جوانان گردن زد! پادشاه معتقد بود جوانان برومند مسیحی و بخصوص سربازها نباید ازدواج کنند، چون روم ضعیف میشود، اما آقای ولنتاین بهطور مخفیانه بین جوانها ازدواج برقرار میکرد، متأسفانه پادشاه فهمید و این کشیش را گردن زد.
در همین حال که ذهنم درگیر افکار مختلف است، وارد گفتوگوی دختران جوان میشوم. نازنین یکی از دختران جوانی است که بدون مقدمه میگوید که میداند این روز درواقع پاسداشت عشق است، اما خیلی زود با خنده میگوید: «شما هم جای این هدیهها یا خودتون برید ازدواج کنید یا کمک کنید دوتا جوون به هم برسند و ازدواج کنند.»
دوست دیگرش هم میگوید: «ممکنه ولنتاین بقیه با شما فرق داشته باشه و کادوتون خاص نباشه، اما عشق همهچیز رو خاص میکنه، پس لطفاً عاشقی کنید نه معامله.»
تصمیم میگیرم سری هم به یکی از مغازههای معروف عروسک فروشی بزنم که میدانم این روزها حسابی سرش شلوغ است. صاحب مغازه عروسک فروشی با خشرویی به سوالاتم جواب میدهد. او میگوید: «پسرا همه عروسک میخرند، هنوز کسی تا حالا کادویش را پس نداده... و بعد با خنده اضافه میکند: خودم هم تا حالا ندادم قسمت نشده!»
چند مغازه آن طرفتر، صاحب مغازه گلفروشی هم حسابی سرش شلوغ است. از او میپرسم برای ولنتاین برنامهای دارید؟ و او هم با خنده جواب می دهد: «بله، نباید داشته باشم!؟ البته الان وضعیت افتضاحه!»
از صاحب جوان مغازه میپرسم به کسی که برایش برنامه دارید میتوانید در همه شرایط تکیه کنید، حتی شرایط سخت؟ و او نگاهی به گوشیاش انداخت و بدون اینکه سرش را بالا بیاورد جواب داد: «نمیدونم تا حالا تو شرایط سخت ندیدمش، اونم احتمالاً برام هدیه بخره، اما معلوم نیست و بعد با شوخی و خنده این را هم اضافه میکند که البته هر سال برای یه نفر کادو خریدم.»
در حین صحبتهای ما پسر جوان دیگری مشغول انتخاب گل است. بعد از اینکه کمی با کنجکاوی به حرفهای ما گوش میدهد و میخندد، از او هم میخواهم نظرش را بگوید.
پسر جوان معتقد است: «دخترا بیشتر خرید میکنن، بعضیها حتی آیفون و اپل واچ و طلا میخرند، اما من که عمراً از اینا هدیه بدم، امسالم که وضعیت خیلی خرابه!»
صاحب مغازه هم به میان صحبتهای او میآید و میگوید: اغلب رنج سنی ۱۸، ۱۹ تا ۳۰ سال خرید میکنند، اما سن و سال دار هم زیاد داریم که ۵ تا کادو میگیرن! البته بعضیها هم برای نامزد و همسرشان خرید میکنند. بیشتر هم گل رز میخرند که نماد این روزه، اما چیزهای دیگر هم میخرند.»
مجتبی ناجی، روانشناس در گفتوگو با ایسنا، درباره آسیبهای اجتماعی روابط بیپایه، اظهار کرد: روزهای خاصی که در طول ایام سال نامگذاری میشوند، معمولاً خواستگاه و منشأ فرهنگ بومی را به دنبال دارند و اگر ما از آدابورسوم سایر فرهنگها که تناسب و تجانسی با فرهنگ بومی ملی و مذهبی ما ندارد، الگوبرداری کنیم، یکسری تعارضات به دنبال خواهد داشت. در فرهنگ ما ارزشها و هنجارهایی که بر جامعه حاکم هستند، بعضی از رفتارهای بهعنوان رفتارهای عرف و به هنجار را تقویت میکنند.
وی با تأکید بر اینکه روز ولنتاین بیشتر کپیبرداری و برگرفته از سایر فرهنگها است، افزود: ممکن است برخی افرادی که تعهدات رسمی و قانونی میان آنها وجود ندارد و صرفاً با توجه به علاقهای که به یکدیگر دارند، نسبت به هم وفادار هستند و تعهدات نانوشته دارند، از این آیین پیروی کنند. اگر ما این را بومیسازی و متناسب با فرهنگ خودمان کنیم، ملزوماتی نیاز دارد که ما باید آداب و رسوم خودمان و یکسری از هنجارها و ارزشهایی که ریشه در جامعه دارد، عبور کنیم، اما این ناهمخوانی میتواند تبعاتی به وجود بیاورد.
این روانشناس با بیان اینکه بدون در نظر گرفتن هنجار و ارزشهای جامعه نمیتوانیم رفتاری را نهادینه کنیم، گفت: هر رفتاری قابلیت سوار شدن بر باورها و اعتقادات ندارد، بنابراین تعلق خاطر، مهرورزی، محبت کردن در چارچوب هنجار اجتماعی یک رفتار پسندیده است. کسانی که ازدواج کردند و زن و شوهر هستند، تعهد قانونی دارند، حتی اگر هنوز زندگی مشترکشان را آغاز نکرده باشند. تبعاً هرچه بین آنها تبادل عاطفی و احساسی وجود داشته باشد، باعث دوام و قوت ارتباط آنها در زندگی مشترک خواهد شد. پس این ارتباط نهتنها آسیبزا نیست، بلکه به افرادی که عقد، نامزد یا ازدواج کردند، توصیه میشود. همچنین برخی افراد با تمهیدات خانواده در حال آشنایی هستند، بین آنها مراوده احساسی و عاطفی مؤثر است.
وی تصریح کرد: اما افرادی که هنوز تعهد اجتماعی و قانونی برای ازدواج ندارند و پیرو آیینهای غربی هستند، ما آنها را ازدواج سفید یا هم خانگی تلقی میکنیم، چراکه روابط این افراد در جامعه نهادینه نیست. این افراد معمولاً بر اساس ارتباطات مجازی در یک روز ابراز محبت میکنند، کادو میخرند و به شکل کلامی و غیرکلامی حمایت عاطفی را بروز میدهند، اما چون در جامعه ما زیرساخت این روابط نیست و با فرهنگ ما تناسب ندارد، بنابراین آسیبهایی را به دنبال خواهد داشت.
به گفته ناجی، یکی از این آسیبها دلبستگی یا وابستگی عاطفی است که ناامن خواهد بود، به علت اینکه تضمینی و تعهدی وجود ندارد و در پایان رابطه چه تبعاتی به وجود میآید که افراد احساس میکنند مورد سوءاستفاده قرار گرفتند یا مورد ظلم واقع شدهاند؛ بنابراین این آیین چون متناسب با فرهنگ ما نیست، عاقبتاش منجر به دلخوری و احساس قربانی شدن خواهد شد. در رابطه بیاساس چون تعهدات سطحی و عاطفی هستند، پس از پایان تعلق خاطرها باعث ناکامی، افسردگی و ناایمنی و اضطراب خواهد شد. این مسئله در حالی است که بسیاری از جوانان امروزی به دنبال روابطی توأم با امنیت و پایدار و باثبات هستند که منجر به هدفهایی شود که افراد در ذهن دارند، اما متأسفانه اغلب و با احساسات و عواطف آنها بازی میشود.