کد خبر: ۸۴۳۹۳
تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۸۷ - ۰۷:۲۳

بلخاری: هنر اسلامی درونگرا و آراسته است

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: دومین نشست از سلسله نشست‌های نظریه‌پردازی در حوزه هنر با موضوع؛ «قدر، نظریه بنیادی هنر، معماری و زیبایی در تمدن اسلامی» توسط دکتر حسن بلخاری برگزار شد.

به گزارش سرویس فرهنگ و اندیشه آفتاب، در این نشست که به همت فرهنگستان هنر، هیأت حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی شورای‌عالی انقلاب فرهنگی و با حمایت اداره تحقیقات و مطالعات پایه و نقش جهان برگزار شد؛ دکتر غلامرضا اعوانی و استاد عبدا... انوار به عنوان داور و دکتر حمیدرضا فرزان‌یار، دکتر مهرداد قیومی بیدهندی و دکتر احمد آکوچکیان به عنوان منتقد و همچنین دکتر احمدپاکتچی به عنوان مدیر کرسی علمی حضور داشتند.

دکتر بلخاری در مقدمه، محور سخنان خود را بر فقدان تئوریزه شدن اصول و مبانی هنر اسلامی بنا نهاد و گفت: «تاریخ هنر و معماری در تمدن اسلامی، نمایشگاهی از آثاری باشکوه و در مواردی کم‌نظیر است. شکوه این آثار نه صرفاً برخاسته از ذوق و احساس زیبایی‌شناسانه هنرمندان و معماران مسلمان، که مطلقاً ریشه در بنیادهای نظری و در بعدی شهودی دارد».

وی تصریح کرد: «این در حالی است که تمدن‌های دیگر، اصول و مبنای مشخصی در تبیین بنیان‌های نظری هنر و معماری خویش تدوین نموده‌اند. تمدن اسلامی این اصول و مبانی را هرگز به صورت شفاف و روشن، تئوریزه ننموده و مکتبی تحت عنوان فلسفه هنر اسلامی بنیاد نگذاشت».

این پژوهشگر در بیان فرضیات خود نیز اظهار داشت: «تاریخ هنر و معماری اسلامی به صراحت نشان می‌دهد تقلید صرف هرگز رویه هنرمندان و معماران مسلمان نبوده است،‌ از سوی دیگر تاریخ هنر اسلامی نشان می‌دهد صدور احکام دینی پیرامون هنر در ساحت فقه صورت می‌گرفته و رویکرد فقهی نیز اغلب در برخورد با هنر، سلبی بوده است. در چنین رویکردی،‌ قاعده‌مندی تئوریک وجود ندارد و صرفاً با استناد به ماهیت احکام حرمت، بر امور سلبی تاکید می‌شود نه ایجابی».

این پژوهشگر در توضیح علل عدم ‌شکل‌گیری بستر نظریه‌پردازی هنر و معماری در تمدن اسلامی گفت: «هنر و معماری در طول تاریخ تمدن اسلامی- ایرانی ماهیتی کاملاً کارکردی داشته و صناعتگران و هنرمندان، در قالب نظام استاد شاگردی و به تجربه این فنون را می‌‌آموختند و نه در یک نظام تحصیلی و آکادمیک به معنای امروزین خود،‌ پس بستری طبیعی برای نظریه‌پردازی شکل نمی‌گرفت».

وی نبود ارتباط نظام‌مند بین هنرمندان، صناعتگران و عالمان را یکی از مهمترین ادله برای اثبات این معنا در قرون اولیه تمدن اسلامی دانست و یادآور شد: «حکما و متفکران اسلامی جز در موسیقی و معماری در هیچ هنر دیگری متون مستقل،‌ تحلیلی و نظری ننگاشته‌اند تا خود بستری برای نظریه‌پردازی در این هنرها باشد».

دکتر بلخاری در بخش دیگری از سخنان خود پیرامون صفات و ویژگی‌های متمایز هنر و معماری اسلامی در مقایسه با مذاهب دیگر چون مسیحیت، بودیسم، ‌هندوئیسم و... که پیکره‌تراشی و شمایل‌نگاری در آنها یک اصل رایج است به انتزاعی بودن هنر اسلامی اشاره کرد و درون‌گرایی، نظم،‌ آراستگی و تناسب، همچنین حضور پررنگ هندسه را از شاخصه‌های این هنر دانست و ادامه داد: «تمام تلاش هنرمند مسلمان این است که به مخاطب خود بیاموزد که چگونه عالم را و در عرصه هنر،‌ اثر هنری را بنگرد».

این عضو فرهنگستان هنر، وجود این تمایزات را همان هویت مستقل هنر اسلامی دانست و گفت: «هنر اسلامی از همه هنرها اقتباسی کرده است. اما در نهایت مستقل و با هویت خاص راه خودش را پیموده است».

بلخاری همچنین در توضیح نسبت قدر با زیبایی بار دیگر به نسبت میان قدر و هندسه در قرآن گفت:‌ «هندسه معظم نه تنها نظمی شگفت‌انگیز را به تجلی می‌گذارد بلکه زیبایی آن را نیز آشکار می‌سازد. همچنین با استناد به قرآن،‌ آفرینش انسان زیبا و در کمال اعتدال است چرا که بعدها و تناسبات هندسی آن،‌ اصلی‌ترین مبنای خلق آثار هنر و معماری در تاریخ هنر بوده است».

وی پس از اشاره به آراء اخوان‌الصفا و امام محمد غزالی در این حوزه، عامل ارتباطی دیگر میان قدر (هندسه) زیبایی، هنر و معماری در قرآن کریم و همچنین آراء حکما و متفکران مسلمان را نسبت میان خلق و نور دانست و تصریح کرد: «آنچه نسبت میان هنر و هندسه را در تمدن اسلامی عیان‌تر می‌سازد، ماهیت نیمه تجریدی و مکانی هندسه است. به عبارتی هندسه در هنر و معماری اسلامی قالبی است که بنا به همین خاصیت، استعداد و تناسبی فزون‌تر در بازنمایی عالم مثال دارد، عالمی که هنر و معماری اسلامی خود را مکلف به این بازنمایی می‌داند».

در نقد نظریه دکتر بلخاری ابتدا دکتر احمد آکوچکیان در بخش فرضیه‌ها گفت: «اولین توقعی که هنر فرضیه برای ما ایجاد می‌کند باید یک آشنایی اجمالی برای رسیدن به جواب باشد، در حوزه روش‌شناسی نیز نظریه‌پرداز باید در چارچوب یک روش‌شناسی سیستمی هم در یک انبساط بحث برسد و هم مستندات لازم را ارائه دهد، از طرف دیگر آیا ما به مدد یک مثال نظریه قدر می‌توانیم درباره ‌کل این بحث کلان داوری کنیم؟».

وی با اشاره به اینکه صرف نظام وارد بودن یک سوژه به ما نشان نمی‌دهد که به نقطه مرکزی نزدیک شده‌ایم یا نه، ادامه داد: «در بخش فرضیه توقع داشتیم به مباحثی کلی‌تر برسیم، نه صرفاً یک اشاره میان عقل و وحی. همچنین واژه‌هایی بزرگ و کلان مثل تئوری، تقدیر،‌ مبانی نظریه روش و... بزرگتر از حاصل بحث بود. دکتر فرزان‌یار نیز ابتدا امتیاز رساله‌ حاضر را موضوع مهم آن دانست که بنیاد هنر اسلامی را مورد توجه قرارداده است. اما گفت وسعت این موضوع به پژوهشگر، فرصت کافی برای بحث و جستجو در ابعاد گوناگون را نداده است».

وی یادآور شد: «موضوع آن قدر وسیع است که نه تنها همه تاریخ هنر اسلامی و سرزمین‌هایی که در آنها هنر پرورده شده است، بلکه همچنین انواع هنرها از خوشنویسی و نقاشی تا موسیقی و معماری را شامل می‌شود، اما متاسفانه بخش پایانی و نتیجه‌گیری بسیار لاغر است».

فرزان‌یار در تشریح بحث هندسه نیز اظهار داشت: «این هندسه چه نوع هندسه‌ای است که هنر در معماری و هم در نقاشی حاضر است و هم ساختاری ریاضی دارد و هم در ایقای موسیقی حضور دارد و هم ساختمان عروضی شعر فارسی و ترکی و عربی را توضیح می‌دهد».

وی خاطر نشان کرد: «نظریه قدر یا هندسه حداکثر بعضی ابعاد کمی را مورد توجه قرار می‌دهد و به عرصه هندسه کیفی قدم نمی‌گذارد».

پس از سخنان فرزان‌یار، دکتر مهرداد قیومی بیدهندی، دیگر منتقد حاضر در این نشست نیز به تحلیل اعتبار درونی و بیرونی این نظریه پرداخت و گفت: «از نظر من، نظریه‌پردازی زمانی آغاز می‌شود که نوآوری یا ترکیب جدیدی ارائه شود».

قیومی اظهار داشت: «بخش عمده‌ای از مباحث مطرح شده پیش‌تر و توسط عده‌ای دیگر مطرح شده و حال ابراز آنها برخوردی ایجابی در مقابل برخوردی سلبی است».

او همچنین از نظر اعتبار درونی نظریه مطرح شده را دارای اشکالات روشی متعددی دانست و تاکید کرد آمیختگی مفروضات و فرضیه مشکل بزرگی است که به همه رساله‌ها راه یافته است و در این نظریه نیز به چشم می‌خورد.

قیومی با اشاره به نادیده گرفتن بحث تصوف در این رساله تاکید کرد؛ ما همواره کاشف این نظریه‌ها بوده‌ایم برای اینکه آنها را در خدمت هنرمند قرار دهیم نه چیز دیگر.

دکتر غلامرضا اعوانی نیز در مقام داور نخست، هنراسلامی را هنری مربوط به سرزمین وحی دانست که فهم آن در گرو فهم حکمت اسلامی است.

اعوانی در تعریف فهم، آن را راهی برای آسان شدن درک مفاهیم مختلف دانست و تصریح کرد: «گاهی اصلا نیازی به نوآوری نیست، مسئله فهم صحیح است، پس اینجا منظور از نظریه این است که آنچه دچار فراموش یا سوء‌فهم شده را روشن و تبیین کند».

در ادامه سخنان اعوانی، دکتر عبدا... انوار دیگر داور این نشست، ابتدا مخالفت خود را با درک واژه هنر اسلامی عنوان کرد، چرا که معتقد است باید هنر به تنهایی تعریف شود، اسلام هم تعاریف و چارچوبش تعریف شده، معلوم شود که آیا اصلاً چنین چیزی می‌توانیم داشته باشیم یا نه.

انوار طرح مسئله قدر را نیز اشتباه دانست و گفت: «قدر به معنای اندازه است، حال آنکه بخش زیادی از هندسه با اندازه سروکار ندارد. چرا که با دخالت آن نا‌زیبا می‌شود. هنر اسلامی هم اگر زیاد سراغ هندسه برود، به هنر کم‌لطفی شده است. اما دکتر بلخاری در دفاع از نظریه خود و در پاسخ به گروه منتقدین یادآوری کرد که از ابتدا گفته بود که این تنها یک ادعا و کاری نیمه تمام است».

او در پاسخ به آکوچکیان که به جای خالی هنر دینی اشاره کرده بود، گفت: «قصد من فقط ساحت هنر و معماری بود و لزومی به پرداختن به امور دیگر را نمی‌دیدم».

دکتر بلخاری همچنین روش‌شناسی خود را مبتنی بر یک سیستم صحیح دانسته، در پاسخ به فرزان‌یار گفت: «نظریه قرار نیست راه را برود، قرار است مسیر را برای رسیدن به مقصد نشان دهد، پس لازم نیست همه چیز را امتحان کند».

وی در پاسخ به قیومی نیز تاکید کرد: «مسائلی که مطرح کردم مواد نظریه من بودند نه حاکم بر آن».

این جلسه با پرسش و پاسخ حاضران در جلسه و سخنرانان به پایان رسید.



بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین