کوروش احمدی دیپلمات سابق درباره نقش سلطان عمان درباره مذاکره ایران و آمریکا اظهارنظر کرده است.
مهمترین بخشهای گفتوگوی کوروش احمدی را در ادامه میخوانید:
من شاهد و قرینه ای که حاکی از ابتکار خاصی از سوی سلطان عمان که معطوف به آینده و متوجه نزدیک کردن نظرات ایران و آمریکا مثلا در مورد برجام باشد، هنوز ندیدهام.
وزیر خارجه اخیرا در مصاحبه با "اطلاعات" در 11 شهریور گفته است "سلطان عمان طرح و ابتکاری را روی میز گذاشت و در چارچوب آن گفتوگوهایی را به طور غیرمستقیم با آمریکاییها داشتیم" این جمله که با فعل گذشته است می تواند اشاره به مذاکرات غیرمستقیمی باشد که در اردیبهشت گذشته بین ایران و آمریکا در عمان انجام شد و ظاهرا هدف آن نیل به همان "تفاهمی نانوشته" بود.
سفیر ایران در عمان نیز در 7 خرداد گذشته و در آستانه سفر سلطان عمان به تهران از "ابتکارات سلطان عمان" سخن گفته بود که قرینه دیگری حاکی از امری در گذشته است.
البته آقای امیرعبدالهیان در سفر به بیروت گفته است که «درباره به کارگیری دیپلماسی برای رفع تحریمها، اکنون ابتکاری از سوی سلطان عمان روی میز قرار دارد و در چارچوب آن ابتکار، تبادل پیامها بین ما و طرفهای دیگر در جریان است.»
مشکل اظهارات مقامات ما این است که آدم را از بلاتکلیفی بیرون نمیآورد. در مجموع برداشت من با توجه به آنچه که گفته شده و تجربه ای که تا کنون داشته ایم و نیز پیچیدگی های موضوعات این است که نباید ابتکار خاص و جدیدی در کار باشد.
عمان و برخی دیگر مانند قطر نقش واسطه داشته و دارند و حضور آنها تنها به دلیل نبود روابط دیپلماتیک بین ایران و آمریکا و مخالفت ایران به مذاکره مستقیم با آمریکا توجیه دارد. میدانیم که درجریان مذاکرات منتهی به برجام هیچ اثری از این کشورهای کوچک منطقه نبود و همه طرفها با هم در تماس مستقیم و دائم بودند.
از طرفی صورت مسئله روشن است: مذاکره در مورد برجام 94 را میتوان منتفی دانست. پس طرفین تنها بر گام هایی برای حل مسائل متفرقه مانند زندانیان، آزادی سپرده های ایران، امنیت دریانوردی، تنش در منطقه، جنگ اوکراین و مانند اینها متمرکز اند.
آمریکا ملاحظات و اولویتهایی دارد: از یک سو با توجه به انتخابات سرنوشتسازی که پیش رو دارد و اولویتی که برای جنگ اوکراین قائل است و به خاطر این جنگ و انتخابات مایل است قیمت نفت کاهشی باشد نه افزایشی، میخواهد از جانب تنش در روابطش با ایران خیالش راحت باشد.
تاثیر عمانی ها و قطری ها و دیگران تنها از جهت فراهم کردن بستری برای ممکن کردن مذاکرات ایران و آمریکا است. آنها همچنین به لحاظ لوجستیک جابجایی سپرده ها و آزادی زندانیان و مثلا ارسال هواپیما برای بردن آنها و مانند اینها موثر هستند.
این کارها نیز به این خاطر گردن آنها افتاده که ایران و آمریکا با هم قهرند و در نتیجه یک واسطه ای که آنها را به سوی هم هل دهد و اجرای توافقات آنها را تسهیل کند، لازم است. بسیار بعید میدانم که آنها به لحاظ محتوایی دخالتی داشته باشند.
مذاکرات جدید محتمل است اما بعید می دانم که کار از حد مذاکره برای ادامه و حفظ همین "تفاهم نانوشته" فراتر رود.
اگر این امر درست باشد معنی آن این است که "تفاهم نانوشته" دارد کار میکند. البته این تفاهم نانوشته به گونه است که مذاکرات مستمر را ضروری میکند. و احتمالا نمایندگان دو طرف باید بطور مستمر با هم در تماس و گفتگو باشند.
مجمع عمومی سازمان ملل در هفته سوم سپتامبر در نیویورک فرصتی برای این منظور است. بعد از آن نیز طرفین باید در عمان و قطر با هم مذاکرات غیر مستقیمشان را ادامه دهند. اما مشکل این است که هیچ نشانهای جدی که حکایت از امکان بازگشت به مذاکرات برجامی باشد، دیده نمیشود.
یک تاریخ مهم در رابطه با برجام، 18 اکتبر (26 مهر) است که در آن روز باید محدودیت های موشکی ایران برداشته شود. احتمال اینکه این محدودیت ها برداشته شود وجود دارد.
چرا که تصور غربی ها این است که اولا با توجه به دیگر تحریم ها، ایران قادر به معاملات موشکی و اقلام و مواد مربوطه نخواهد بود و ثانیا غرب همواره حربه مکانیسم ماشه را خواهد داشت.
نکته مهم دیگر در این رابطه این است که اینبار مواضع اروپائیها به خاطر جنگ اوکراین و اعتراضات داخلی در ایران تندتر از آمریکا است. آنها ممکن است تحریم های موشکی خاص خود را اعمال نمایند.