محققان به ۱۴۱ بیمار مبتلا به اضطراب و یا افسردگی پیشنهاد کردند که بین ۱۶ هفته داروهای ضد افسردگی یا دویدن گروهی، یک مورد را انتخاب کنند و نشان دادند، هر دو گزینه بهطور تقریبی به یک اندازه برای سلامت روان مفید هستند با این حال، بهبود سلامت جسمانی ازجمله وزن، دور کمر و عملکرد قلبی عروقی، بهطور قابل توجهی در گروه دونده بیشتر مشاهده شد.
گروه داروهای ضد افسردگی، تمایل به اختلال جزئی در نشانگرهای متابولیک را نشان دادند و این تحقیق بر اهمیت و پتانسیل ورزش در درمان سلامت روان، تاکید میکند.
حقایق کلیدی این تحقیق شامل موارد ذیل بود:
مزایای روانی برابر، پیامدهای جسمانی متفاوت؛ دویدن و داروهای ضد افسردگی بهطور مشابه، افسردگی و اضطراب را کاهش میدهند اما دویدن بر خلاف داروهای ضد افسردگی که نشانگرهای متابولیک را اندکی مختل میکنند، سلامت جسمی را نیز افزایش دادند.
نابرابری پایبندی؛ علیرغم ترجیح اولیه برای دویدن، میزان پایبندی به دویدن در مقایسه با گروه ضد افسردگی بهطور قابل توجهی کمتر (۵۲ درصد در برابر ۸۲ درصد) بود که نشاندهنده چالشهای عملی حفظ یک برنامه ورزشی است.
اولویت بیمار در انتخاب درمان؛ این تحقیق به بیماران یک انتخاب واقعی بین ورزش و دارو ارائه کرد که منعکسکننده رویکردی واقعبینانه برای مراقبت از سلامت روان و نشان دادن ترجیح اولیه نسبت به ورزش در میان شرکتکنندگان است.
اولین تحقیق، تاثیرات داروهای ضد افسردگی با تمرینات دویدن برای اضطراب، افسردگی و سلامت کلی را نشان مقایسه کرد که آنها بهطور تقریبی فواید یکسانی برای سلامت روان دارند اما یک دوره ۱۶ هفتهای دویدن از نظر بهبود سلامت جسمانی امتیاز بالاتری دارد.
پروفسور برندا پنینکس از دانشگاه وریج، آمستردام هلند گفت: ما میخواستیم چگونگی تأثیر ورزش یا داروهای ضد افسردگی را بر سلامت عمومی و نه فقط بر سلامت روان مقایسه کنیم.
در این تحقیق محققان از داروهای ضد افسردگی بهمدت ۱۶ هفته یا درمان دویدن گروهی بهمدت ۱۶ هفته استفاده کردند و ۴۵ نفر داروهای ضد افسردگی را انتخاب کردند و ۹۶ نفر در برنامه دویدن شرکت کردند. اعضای گروهی که داروهای ضد افسردگی را انتخاب کردند نسبت به اعضای گروهی که دویدن را انتخاب کردند کمی افسردهتر بودند.
پروفسور پنینکس بیان کرد: این تحقیق به افراد مضطرب و افسرده یک انتخاب واقعی، دارو یا ورزش ارائه کرد؛ جالب اینجاست که بیشتر افراد ورزش را انتخاب کردند که باعث شد تعداد گروه دویدن بیشتر از گروه دارو باشد.
درمان با داروهای ضدافسردگی بیماران را ملزم میکرد که به مصرف داروهای تجویز شده خود پایبند باشند اما این امر اغلب تاثیر مستقیمی بر رفتارهای روزانه نداشت. در مقابل، ورزش بهطور مستقیم با تشویق افراد به بیرون رفتن، تعیین اهداف شخصی، بهبود آمادگی جسمانی و شرکت در یک فعالیت گروهی، به سبک زندگی بیتحرکی که اغلب در بیماران مبتلا به اختلالات افسردگی و اضطراب یافت میشود، پرداخت.
گروه ضد افسردگی، داروی اس سیتالوپرام را بهمدت ۱۶ هفته مصرف کردند. هدف گروه دویدن، دو تا سه جلسه دویدن گروهی ۴۵ دقیقهای تحت نظارت دقیق در هفته (بیش از ۱۶ هفته) بود. با وجود ترجیح اولیه برای دویدن نسبت به داروهای ضد افسردگی، پایبندی به پروتکل در گروه دویدن (۵۲ درصد) کمتر از گروه ضد افسردگی (۸۲ درصد) بود.
در پایان کارآزمایی، حدود ۴۴ درصد در هر دو گروه بهبودی در افسردگی و اضطراب نشان دادند، با این حال گروه دویدن نیز بهبودهایی در وزن، دور کمر، فشار خون و عملکرد قلب نشان دادند، در حالی که گروه ضد افسردگی اختلال جزئی در این نشانگرهای متابولیک را ثبت کردند.
برندا پنینکس ابراز کرد: هر دو مداخله بهطور تقریبی به یک میزان به افسردگی کمک کردند. داروهای ضد افسردگی اغلب تاثیر بدتری بر وزن بدن، تغییرات ضربان قلب و فشار خون داشتند، در حالی که دویدن درمانی برای مثال منجر به بهبودی آمادگی جسمانی عمومی و ضربان قلب شد. ما در حال حاضر بهدنبال جزئیات بیشتری برای تأثیرات روی پیری بیولوژیکی و فرآیندهای التهاب هستیم.
وی افزود: مهم است که بگوییم، در مراقبت از افسردگی امکان استفاده از هر دو روش درمانی وجود دارد. این یافتهها نشان میدهد که بسیاری از افراد ایده ورزش کردن را دوست دارند اما انجام آن میتواند دشوار باشد حتی اگر فواید آن قابل توجه باشد.
ما متوجه شدیم که بیشتر مردم از مصرف داروهای ضد افسردگی پیروی میکنند، در حالی که حدود نیمی از گروه دویدن به ورزش درمانی دو بار در هفته پایبند بودند. اینکه فقط به بیماران بگویید بدوند، کافی نیست. تغییر رفتار فعالیت بدنی نیاز به نظارت و تشویق کافی دارد، همانطور که ما این کار را با اجرای ورزش درمانی در یک موسسه مراقبت از سلامت روان انجام دادیم.
برندا پنینکس خاطرنشان کرد: داروهای ضد افسردگی بهطور کلی بیخطر و موثر هستند. آنها روی اکثر مردم تاثیر میگذارند. ما میدانیم که درمان نکردن افسردگی منجر به نتایج بدتری میشود، بنابراین داروهای ضد افسردگی بهطور کلی انتخاب خوبی هستند. با این وجود، ما باید مجموعه امکانات درمانی خود را گسترش دهیم زیرا همه بیماران به داروهای ضد افسردگی پاسخ نمیدهند یا مایل به مصرف آنها نیستند.
وی توضیح داد: نتایج ما نشان میدهد که اجرای تمرین درمانی چیزی است که باید آن را بسیار جدی بگیریم، زیرا میتواند برای برخی از بیماران ما یک انتخاب خوب و شاید حتی بهتر باشد. علاوه بر این، بیایید با عوارض جانبی بالقوهای که درمانهای ما میتوانند داشته باشند نیز مواجه شویم. پزشکان باید از اختلال در فعالیت سیستم عصبی که برخی داروهای ضد افسردگی میتوانند ایجاد کنند، بهویژه در بیمارانی که از قبل مشکلات قلبی دارند، آگاه باشند.
این یافتهها همچنین استدلالی را برای در نظر گرفتن جدی کاهش و قطع داروهای ضد افسردگی در زمانی که دورههای افسردگی یا اضطراب از بین رفته است، ارائه میکند. در نهایت، با این روش به بیماران تنها زمانی به راستی کمک میشود که سلامت روانی آنان را بدون بدتر کردن بیمورد سلامت جسمانی آنان بهبود میبخشیم.
دکتر اریک روه از مراکز پزشکی دانشگاه آمستردام اظهار کرد: اینها نتایج بسیار جالبی هستند و دوباره نشان میدهند که سلامت جسمانی میتواند بر سلامت روان تأثیر بگذارد و درمان افسردگی و اضطراب را میتوان با ورزش، بدون اثرات نامطلوب داروهای ضد افسردگی، بهدست آورد. با این حال، چندین نکته مهم است.
وی اضافه کرد: در ابتدا بیماران ترجیحات خود را دنبال کردند که یک روش معمول است اما در حالت ایدهآل، ما باید به بیماران توصیه کنیم که چه چیزی بهترین تاثیر را دارد. پیروی از این انتخاب از دیدگاه عملگرایانه قابل درک است که بیماران ترجیحات قوی دارند و شما باید هنگام انجام تحقیقی مانند این به آنها توجه کنید.
اریک روه اظهار کرد: نکته منفی این است که مقایسه بین گروهها در مقایسه با انجام این کار در یک تحقیق در واقع تصادفی ممکن است جانبدارانه باشد. بهعنوان مثال، بیماران گروه ضد افسردگی بیشتر افسرده بودند که ممکن است با شانس کمتری برای تداوم درگیر شدن در تمرینات همراه باشد، بنابراین، ما باید مراقب باشیم که مقایسههای بین گروهها را که محققان بهدرستی تصدیق کردهاند، بیش از حد تفسیر نکنیم.
وی نتیجهگیری کرد: در نهایت، یک یافته بسیار مهم تفاوت در پایبندی بین مداخلات است؛ ۵۲ درصد در گروه ورزش و ۸۲ درصد در گروه ضد افسردگی، این مورد نشان میدهد که تغییر یک عادت سبک زندگی دشوارتر از مصرف قرص است.
این مورد بهطور انحصاری در روانپزشکی یافت نمیشود و نشان میدهد که باید بر چگونگی بهبود انطباق با رفتار سالم تمرکز کنیم. این امر میتواند تأثیر فوقالعادهای نه تنها بر مراقبتهای بهداشتی بهطور کلی، بلکه بر بیماریهای روانی داشته باشد.