اگر آقای امیرعبداللهیان از تصمیم به حمله موشکی اطلاع داشته و کاری برای جلوگیری از آن نکرده، یک خطای استراتژیک انجام داده کلی اگر مطلع نبوده و ظن غالب بنده این شق است، باید فاتحه به شیوه حکمرانی در کشور را خواند.
آیا حمله نظامی ایران برای مقابله با آنچه تهدید امنیتی در خاک پاکستان و عراق خوانده است تامین کننده امنیت ملی کشور بود؟ ایران در برابر تهدیدهای امنیتی از خارج از مرزهایش چه باید بکند؟ سهم وزارت خارجه ایران از تصمیمهای نظامی که رابطه دوجانبه میان ایران و همسایگانش را وارد فاز جدیدی از تنش یا بی اعتمادی میکند، چیست؟
جاوید قرباناوغلی، دیپلمات پیشین و کارشناس ارشد سیاست خارجی در گفتگو با خبرنگار جماران معتقد است که اقدام نظامی اخیر ایران در مورد همسایهای که طی نیم قرن گذشته بهترین و دوستانهترین روابط را با ایران داشته (پاکستان)، توجیهی ندارد. او بر ضروت توسل به دیپلماسی برای حل و فصل این اختلافها تاکید دارد.
مشروح این گفتگو را بخوانید:
پس از حادثه تروریستی کرمان و حوادث تروریستی اخیر در راسک، جمهوری اسلامی ایران به عراق، سوریه و پاکستان حملات موشکی داشته که در عراق و پاکستان با واکنشهای تندی روبه رو شد. مهمترین پرسش این است که از نظر حقوق بین الملل حمله به خاک کشور دوم برای از بین بردن تهدید امنیتی چه معنا و مفهومی دارد؟ ما در اینجا به دو بحث روبه رو هستیم بحثی که میگوید تهران صبر استراتژیک به خرج داده و پس از بارها هشدار و تذکر و مطالبه گری از اسلام اباد و بغداد چارهای جز اقدام مستقیم برای رفع تهدید نداشته و بحث متفاوتی که این توضیحات را برای توجیه این حملات نادرست و غیرحقوقی میداند.
از نظر حقوق بین الملل و بر اساس بند چهار از ماده دوم منشور سازمان ملل متحد که در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵ لازمالاجرا شد و تا کنون ۱۹۳ کشور آن را امضا کردهاند و رعایت مفاد آن برای همه اعضای سازمان ملل متحد الزامی است، تعرض و تجاوز به کشور غیر متخاصم در هر یک از اشکال نظامی غیر قابل قبول و به معنای تهدید تمامیت ارضی کشور مورد حمله تلقی میشود. ماده ۴ بند یا فصل دوم منشور تصریح میکند:
«کلیه اعضاء در روابط بین المللی خود از تهدید به زور یا استفاده از آن علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشوری یا از هر روش دیگری که با مقاصد ملل متحد مباینت داشته باشد خودداری خواهند کرد».
روشن است نه این ماده و نه منشور سازمان ملل وحی منزل نیست و طی دهههای پس از تشکیل سازمان ملل متحد بارها و کرارا از سوی دولتهای عضو نقض شده و احتمالا بزرگترین ناقض آن نیز ایالات متحده آمریکا است. بنابراین؛ هدف از بیان این اصل به هیچ وجه به معنای تقدس نمایی منشور و یا نادیده گرفتن واقعیتهای سیاسی نیست. غرض بیان این موضوع است که احترام به تمامیت ارضی کشورها هم از پشتوانه حقوق بین الملل در علوم سیاسی و هم از الزامات عضویت در سازمان ملل متحد و احترام به منشوری است که کشورها آن را امضا کرده و خود را پایبند به اجرای آن میدانند.
اما انطباق آن با بخش دوم سوال شما باید عرض کنم که رعایت این اصل در روابط بین الملل با هدف تحقق صلح و تامین امنیت اگر به قول اهل فقه «واجب کفایی» باشد در مورد همسایگان از جنس «وجوب عینی» است. تخصصی در امور نظامی ندارم، ولی از هر منظری که نگاه کنیم، اقدام نظامی اخیر ایران در مورد همسایهای که طی نیم قرن گذشته بهترین و دوستانهترین روابط را با ایران داشته، توجیهی ندارد. مضافا اینکه اقدام ما به گفته شما نقطه پایان «صبر استراتژیک» طرف مقابل هم شد و اقدام تلافی جویانه آن، «ضربه استراتژیک» به روابط دو کشور زد. تحولی که قطعا به نفع دو کشور و خصوصا ایران نیست. ما به اندازه کافی دچار مشکل در مرزهای شرقی و غربی هستیم که مشکل دیگری برای خود ایجاد نکنیم. به قول حکما هزار دوست کم و یک دشمن هم زیاد است.
سوالی که در افکار عمومی مطرح شد این بود که چرا با وجود قید دقیق محل بدخشان افغانستان در گزارش نهادهای امنیتی و اطلاعاتی کشور به عنوان محل آموزش و اعزام تروریستهای عامل حادثه کرمان، حمله به این نقطه انجام نشد؟ آیا ملاحظهای در باب طالبان وجود دارد یا مسئله دیگری را دخیل میدانید؟
واقع امر را نمیدانم و از پشت پرده روابط با طالبان اطلاعی ندارم، ولی بعید میدانم ایران به خاطر رعایت رابطه با طالبان، به اهداف مورد نظر در پاکستان حمله موشکی کرده باشد. در اینکه مرزهای ما با پاکستان ناامن است، مخالفان، معاندین و تجزیه طالبان از این مرزها بارها و کرارا مزاحمتهایی را برای ما ایجاد کرده اند که منجر به شهادت جمعی از اتباع و مرزداران کشور شده، هیچ تردیدی نیست. موضوع نحوه برخورد با این معضل و چگونگی و راهکار پایان دادن به آن است. پاکستان کشوری با تنوعات سیاسی و قومی است. از معدود کشورهای اسلامی است که با وجود نهادهای دموکراتیک، نظامیان همواره طی دهههای پس از استقلال این کشور از هند، تعیین کننده اصلی خط مشی سیاسی آن کشور بوده اند و هنوز هم آنها در عرصه سیاسی حرف آخر را میزنند. اینها از مسلمات حکمرانی در اسلام آباد است. تعامل با چنین حکومتی گه قدرتی اتمی است و به رغم هم پیمانی با غرب به دلیل تخاصم با هند و برخورداری از حمایت کشورهای میانه رو عربی و اسلامی، طی چهار دهه گذشته روابط محکم و پایداری با ایران داشته، از ظرافتهای خاصی برخوردار است.
تردید نباید کرد که اقدام اخیر نظامی ایران و پاسخ اسلام آباد به هیچ وجه با سیاستهای چهار دهه گذشته کشور سنخیت نداشته و خروجی آن را من به ضرر ایران میدانم. این تحول غیر مترقبهای در روابط بود که نباید رخ میداد. بیانیه وزارت خارجه و روابط عمومی ارتش پاکستان بر خلاف روایتهای گونه گون منابع ایران اعم از رسانهای و رسمی، در عین برخورداری از استحکام، مسالمت جویانه، تاکید بر روابط برادرانه دو ملت و دو کشور و تاکید بر احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی ایران نوعی اعلام پایان چنین تحول خطرناکی بود. زدی، زدم، تمام.
مسئله انسداد مرزها تا چه اندازه باید بیش از حملاتی از این جنس که میتواند رابطه دو همسایه را متشنج هم کند مورد توجه قرار بگیرد؟
بستن مرز حدود ۹۰۰ کیلومتر است نه امکان پذیر است و نه اقتصادی. گذشته از این امر، در جهان امروز که مرزها از اعتبار فیزیکی خارج شده و کشورهای جهان به سرعت در حال همگرایی و ایجاد بلوکهای اقتصادی بر پایه منطقه گرایی هستند، انسداد مرز در این سوی جهان مضحک است. این بدان معناست که ما درک درستی از مفهوم «امنیت» در شرایط متحول بین المللی نداریم.
آیا سیاست درهای باز مهاجرتی برای کشوری مانند ایران قابل پذیرش است؟ در پاکستان در مرز برای مقابله با ورود بی رویه و غیرقانونی از افغانستان کمپهایی در نظر گرفته شده یا در ترکیه هم ورود بی رویه از مرزها با برخورد جدی حتی دیوار کشی در مرز با ایران کنترل میشود.
دیوار سازی و انسداد فیزیکی مرز از کارهای جهان سومی است. عدم اجازه ورود غیر قانونی به کشور موضوعی است که هر کشوری به تناسب سیاستهای کلان، سیاست جمعیتی، نیاز به مهاجر متخصص و یا کارگری و قس علیهذا برنامه ریزی و اجرا میکند.
فکر میکنید ما در سیاست خارجی امروز شاهد همکاری دوشادوش نهادهای نظامی و دیپلماتیک هستیم یا در این همکاری شکافی ایجاد شده است؟ به عنوان نمونه وزیر خارجه ساعاتی قبل از حمله به پاکستان با مقام ارشد این کشور در داووس دیدار میکند و به نظر نمیرسد که در جریان این حمله بوده تا این موضوع را با مقام پاکستانی طرح کند.
ببینید در همه جای جهان خط مشی سیاسیون با نظامیان متفاوت است. ولی به جز معدودی از کشورها مانند آنچه که در مورد پاکستان ذکر کردم، فرمان اداره کشور در دست سیاستمداران قرار دارد و نظامیان در عین برخورداری از احترام و کسانی که حافظ مرزها و تمامیت ارضی کشورها هستند، از مداخله در سیاست منع شده اند.
نمونهای که در مورد وزیر خارجه فعلی و دیدار با نخست وزیر پاکستان در داووس ذکر کردید نه اولین مورد است و نه با روندی که شاهدیم آخرین آن خواهد بود. نمیدانم جناب وزیر در لحظهای که با مقام پاکستان ملاقات میکرد، از موضوع حمله موشکی که قاعدتا و به طور طبیعی روند تصمیم گیری در مورد آن با توجه به سابقه شرارتهای مرزی و آخرین آن نیازمند «تصمیم حاکمیتی» از طریق نهادهای بالادستی و به طور مشخص شورای عالی امنیت ملی است، مطلع بود یا خیر. ولی آنچه که به طور قطع از آن مطلع هستم این است که جز در شرایط جنگ «وظیفه ذاتی وزارت و وزیر خارجه تحقق هدفهای ملی بدون توسل به زور» است.
به بیان دیگر وزیر خارجه باید منادی صلح و حل و فصل حتی منازعه از طریق گفتگو، مذاکره و راهکارهای دیپلماتیک باشد. معروف است که بخش قریب به اتفاق جنگ ها، جز در شرایط پیروزی مطلق یک طرف و شکست قطعی طرف دیگر، پشت میز مذاکره خاتمه یافته است.
اگر آقای امیرعبداللهیان از تصمیم به حمله موشکی اطلاع داشته و کاری برای جلوگیری از آن نکرده، یک خطای استراتژیک انجام داده کلی اگر مطلع نبوده و ظن غالب بنده این شق است، باید فاتحه به شیوه حکمرانی در کشور را خواند.
چهارماه پس از آغاز جنگ غزه ایران خویشتن داری بسیاری در عدم ورود مستقیم به جنگ از خود نشان داده بود، در ضرورت واکنش نشان دادن دقیق به حملات تروریستی به داخل کشور شکی وجود ندارد، اما آیا آنچه که در چند روز اخیر شاهد آن بودیم نمیتواند در بازی طراحی شده اسرائیل و امریکا از ما چهرهای مخل امنیت برای همسایگان و نه بازیگری امنیت ساز بسازد؟ در این مواقع توصیه دیپلماسی برای هم مقابله با تهدید تروریستی هم گرفتار نشدن در تله امنیتی کردن دوباره پرونده ایران چیست؟
برداشت من و بسیاری که با آنان در این باره صحبت کرده ام، این است که ایران در دامی که اسرائیل سالهاست در جهت اجرای آن است نیفتاد. در قضایای اسفناک غزه به رغم سیاستهای مشخص و اعلام شده نظام در باره اسرائیل، هوشمندانه عمل کرد. البته در اولین روزهای جنگ غزه شاهد رجزخوانیهای کاملا مغایر با امنیت کشور بودیم، ولی رهبری با درایت بر این کج فهمیها خط بطلان کشید. در شرایطی که سیاستمداران شاخص کشور جایگاهی در نظام تصمیم سازی و حتی مشورت قرار ندارند، بنده به طریق اولی در موقعیتی قرار ندارم که توصیهای دیپلماتیک کنم؛ و حتی در صورت توصیه مورد امعان نظر قرار گیرد.
رحم الله من عرف قدره تنها چیزی که میتوانم بگویم دو جمله عامیانه «گرهای که با دست باز میشود نباید به دندان سپرد» و عبارت ماندگار و حکیمانه خواجه حافظ است که فرمود: «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروت، با دشمنان مدارا.»؛ و چقدر این توصیه با توجه به ابیات اول از غزل (کشتی شکستگانیمای باد شرطه برخیز) با شرایط امروز ما تناسب دارد.