آفتابنیوز : آفتاب: رندى گفته است: «اينکه بعضى از اصولگراها احمدىنژاد را قبول ندارند، اما از سر اجبار به نفع او ائتلاف میکنند، مثل اين است که کسى امام جماعتى را قبول نداشته باشد اما حاضر باشد پشت سر او نماز بخواند».
نمیدانم اين تشبيه درست است يا نادرست، اصولاً آيا يک جاهايى میشود آدم به امام جماعتى که قبول ندارد اقتدا کند و پشت سرش نماز بخواند، يا نمیشود؟
در ژرفاى ذهنم روايتى مانده است که يکى ازائمه صلواتالله عليهم - به گمانم حضرت على (ع)- به مسجد میآيند در حالى که فردى غير عادل اقامه نماز میکرده و جماعتى پشت سرش. امام در صف نماز میايستند و نمازشان را به جماعت میخوانند. بعد از نماز، کسى از ايشان میپرسد، شما که میگوئيد اين فرد عادل نيست، چگونه پشت سرش به نماز ايستاديد؟ حضرت میفرمايد: «من به او اقتدا نکردم، بلکه به جماعت مسلمانان اقتدا نمودم».
شايد از اين روايت بشود فهميد که اصولگرايان میتوانند حتى اگر احمدىنژاد را قبول ندارند- که بسيارى از بزرگان آنها ندارند- با اين حال پشت سر او ائتلاف کنند و چهار سال ديگر او را در مسند قدرت بنشانند، اما آنچه اين فرضيه را به هم میزند سوالى است که پيش میآيد: «اگر امام جماعتى عادل، همزمان در آن محل اقامه نماز میکرد، تکليف چيست؟ آيا باز هم اقامه نماز پشت سر فرد اول جايز است»؟
امروز در کشور ما (در صورتى که انتخاب ميان موسوی و احمدینژاد باشد) دو امام جماعت مردم را به اقامه نماز پشت سر خود میخوانند و ما بنا را بر اين میگيريم که هر دو هم عادل هستند، اما میدانيم که سجاياى يکى بيش از ديگرى است. چه از نظر پيشينه انقلابى و چه از نظر تجربه و عملکرد موفق.
در اين صورت اصولگرايانى که دل در گرو مملکت دارند و جانبدارى آنها از شخصى خاص براى مطامع دنيوى و يا تعصب جناحى نيست، امروز که بر سر اين دو راهى قرار گرفتهاند، چه خواهند کرد؟ آيا آنها همه ضعفهاى دولت فعلى را که بعضاً مثل روز آشکار است، ناديده میگيرند و تنها به دليل کسب پيروزى و عرض اندام به جناح رقيب، مصلحت انديشى را به کلى کنار میگذارند؟
آيا اصولگرايان واقعى(تاکيد میکنم اصولگرايان واقعى، نه تشنگان پست و مقام)، حاضرند بار ديگر به افرادى همچون رحيم مشايى خويشاوند رئيس جمهور ميدان بدهند تا اصول انقلاب را به بازى بگيرد و صهيونيستهاى اشغالگر را دوست ملت ايران معرفى کند و با حضور در مجلس رقصى در ترکيه، داد نمايندگان اصولگراى مجلس را دربياورد؟ آيا اصولگرايان واقعى حاضرند يار صديق امام راحل يعنى آقاى موسوى که به گفته آيت ا... موسوى اردبيلى، تا آخرين لحظه، امام امت از وى حمايت کردند، را کنار بگذارند و دولت را در کف افرادى مثل على کُردان و حاميانش قرار دهند؟
آيا اصولگرايان واقعى دولتى که در بهترين موقعيت جمهورى اسلامی، از لحاظ ثروت، بيش از 15 وزير و رئيس کل و مسئولان کليدى را به آزمون و خطا جابه جا کرد و آشفتگى مديريتى و به تبع آن اقتصادی را در کشور به اوج رساند، بر دولت مورد حمايت امام که در پر آشوبترين روزهاى انقلاب و جنگ، کشتى معيشت جامعه را به سلامت پيش بُرد، ترجيح میدهند؟
آيا اصولگرايان واقعى، تک محورى رئيس دولت فعلى را بر خرد جمعى و اجماع عقلا ترجيح میدهند؟ آيا آنها قبول ندارند که درخت هر چه ريشهدارتر باشد، استقامت و ثمرش بيشتر خواهد بود؟ کدام درخت آيا در متن انقلاب ريشه دارد؟ درختى که در طوفانهاى سهمگين جنگ و ترور و تحريم، شانه به شانه امام ايستاده است يا نهالى که بعدها نمو کرده است؟
آيا اصولگرايان واقعى و دوستداران امام عزيز براى راى ندادن به ميرحسين موسوى میتوانند به حجت شرعى برسند؟ آيا اينکه از سر اجبار و براى شکست اصلاح طلبان از موسوى روى بگردانند يک رويکرد سياسى صرف است يا يک عمل عقلانی و مبتنی بر مصلحت مملکت؟
مخصوصاً پس از اين گفته نوروزى مقام معظم رهبرى که «گاهى از دولت دفاع و حمايت میکنم، برخى معنايى ناصحيح از آن جعل میکنند، بنده يک راى دارم که به صندوق میاندازم و به هيچ کس هم نمیگويم به چه کسى رأى بدهيد»، آيا اصولگرايان واقعى میتوانند به راحتى از ميرحسين موسوى که مستقل به ميدان آمده عبور کرده و تجربيات پُر بهاى او که در سايه انفاس عيسوى امام راحل به دست آمده را رها کنند و امثال غلامحسين الهام و سعيدلو و کلهر و ديگرانى که نسبتشان با گذشته انقلاب به درستی مشخص نیست را بر ياران او برترى بخشند؟
اصولگرايان واقعى همواره بيش از آنکه دغدغه معيشت مملکت را داشته باشند، دغدغه دين مردم را داشتهاند، بين خودشان و خداى خودشان آيا ميرحسين موسوى کمتر از احمدینژاد درد دين دارد؟ آيا اخلاق و درست گفتارى در نزد ميرحسين بيشتر است يا ديگرانى که مدام بر طبل تفرقه میکوبند و با خلق مافياهاى موهوم هر روز دل ملت را میلرزانند؟
آيا ميرحسين نقطه ضعفى دارد که اصولگرايان اصيل را به رويگردانى از او متقاعد کند؟
متاسفانه اصولگرايانى که در دورههاى قبل، حمايت از ناطق نورى را براى رئيس جمهور شدن تکليف شرعى خود میدانستند، امروز او را مورد انتقاد قرار میدهند که چرا از کانديداى آنها حمايت نمیکند و شخص ديگرى را اصلح میداند.
کسانى که تا ديروز در نماز جمعه فرياد میزدند: «خامنهاى زنده باد، هاشمی پاينده باد» امروز از کنار توهينها و فحشهاى روزانه حاميان رئيس جمهور به هاشمی راحت، میگذرند. تو گويى خبر ندارند که امام عزيز براى بازگشت هاشمی از سفر نذر میکردند و رهبر معظم انقلاب هنوز هر هفته يکبار با هاشمی مینشینند و احوال میپرسند.
اصولگرايانى که تا ديروز، براى غربت امام خون میگريستند امروز چه شده است که از غربت اهل بيت امام خم به ابرو نمیآورند و حتى وقتى به نوه حضرت امام توسط نو دولتان توهين میشود، لام تا کام سخن نمیگويند و حمايت نمیکنند و اگر امروز دختر فرهيخته امام براى حفظ منش پدر بزرگوارش از مهندس مير حسين موسوى حمايت میکند، او را فريب خورده میپندارند و از خود حتى يکبار هم نمیپرسند چرا فرزندان و نوادگان و وابستگان امام عزيز همگى در طرف مقابل آنها ايستادهاند و با ايما و اشاره و گاه با صراحت راه امام را نشان میدهند و اينها ناديده میگيرند و ناشنيده میگذارند!
اصولگرايانى که هميشه گفتهاند الگويشان شهيد رجايى است، وقتى همسر و فرزندان آن شهيد بزرگوار شهادت میدهند کسانى که خود را با رجايى شبيه سازى میکنند، هيچ شباهتى با آن شهيد ندارند، نزديکترين شخص به شهيد رجايى را که همسر اوست نعوذ بالله، عايشه زمان نام میگذارند و اصرار دارند که، نه! فلانى عين شهيد رجايى است!!
عجب مصادره مطلوب و بى رحمانهاى!!
اصولگرايانى که دم و ساعت از شهادت و ارزشهاى انقلاب به جان دفاع میکردند، امروز ناله دردمندانه همسران درخشانترين شهداى جنگ يعنى شهيدان حاج همت و باکرى را نمیشنوند و آنها را نيز فريب خورده میپندارند؟! راستى چطور میشود اين بانوان فرهيخته که همنفس شهيدان تاريخ ساز ما بودهاند همه در اشتباه باشند و فقط خانم رجبى که احمدىنژاد را در حد «معجزه هرازه سوم» میپرستد، بر حق باشد!
اصولگرايانى که با چشم خود میبينند رهبر معظم انقلاب شخصا به عيادت دکتر سيد حسن حبيبى، مرد معتدل و منطقى همه دورههاى انقلاب میروند، چگونه وقتى دکتر حبيبى در صف منتقدين دولت فعلى درمیآيد، او را از همه محاسنى که داشته، خلع میکنند؟ اصولگرايان چگونه میتوانند خاتمی اين انديشمند مورد توجه جهان که مروج زيباترين قرائت از اسلام و مسلمانى است و امام بزرگ او را «فرزند فاضل و انديشمند» خويش خطاب کرده را زير رگبار تهمت و افترا لِه کنند تا به جاى او کسانى رشد کنند که در هيچ يک از صفحات درخشان گذشته انقلاب نامی درخور ندارند؟ راستى مگر اصولگرايان از همخوانى و حتى «همخونى» خاتمیها با خمينىها بىخبرند که حاضرند جمعى ده نفره که از قديم ارتباط دوستى با هم داشتهاند را به جاى آنها که اسمشان را برديم، بر اين مملکت حاکم کنند؟
اصولگرايان اصيل، انسانهايى وارسته و مومن و خدا ترس هستند و هرگز خطاى بعضى از چهرههاى سياسى را به پاى ياران امام و انقلاب نمینويسند، اما در زير نقاب اصولگرايى امروز افرادى ديده میشوند که جز به منافع شخصى و حفظ پست و مقام خود نمیانديشند و اگر اين چنين نبود، آنها هم مثل بزرگان اصولگرا، از جمله آقايان مهدوى کنى، ناطق نورى، على لاريجانى، احمد توکلى، عماد افروغ، حداد عادل، محمد خوش چهره و ... زير علم افرادى که تمام سالهاى انقلاب را سياه خواندند و همه مسئولان گذشته را دزد و مافيا ناميدند، سينه نمیزدند.
امروز روز صف آرايى است؛ در يک سو دستپروردگان امام خمينى(ره) قرار گرفتهاند و در ديگر سو افرادى چون الهام، مشایی، فاطمه رجبی، کُردان، سعيدلو ...
بايد ديد اصولگرايان اصيل دست به چه انتخابى خواهند زد.
* آزاده دفاع مقدس و مدیرمسئول نشریه رودبارزمین کرمان