کد خبر: ۹۰۵۰۵
تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ - ۰۳:۴۱

در دولت نهم چه بر سر بازار سرمایه آمد؟

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: دولت نهم نه تنها با سرمایه‌گذاران بخش خصوصی و مردمی‌که با هزار امید سرمایه‌های ناچیزشان را راهی بازار سرمایه کردند راه نیامد بلکه، با روند اطلاع رسانی معکوس، نمک بر زخمشان نیز پاشید.
 
آنچه در ادامه می‌خوانید صرفاً چند نکته قابل تامل از دیدگاه یک سرمایه گذار کوچک بورس اوراق بهادار است که برای آفتاب ارسال کرده‌است:

نکته اول: متاسفانه، در زمینه اطلاع رسانی حوزه بازار سرمایه مسیر دولت نهم به کلی اشتباه بود. این روش ناصواب حتی هم اکنون در نمودار‌هایی که رییس دولت از وضعیت بازار سرمایه در مناظره‌های شان نشان می‌دهند نیز ادامه دارد. 

ساده بگوییم، شاخص بازار سرمایه روزی که این دولت بر سر کار آمد 13800 واحد بود. امروز که این مطلب را می‌نویسیم این رقم حوالی 9100 واحد است. جالب آنکه این چند هفته نیز به دلیل اعلام حضور میرحسین موسوی و چشم‌انداز مثبت پدید آمده از ریاست جمهوری وی، چند صد واحد به این رقم اضافه شده است وگرنه رقم دقیق شاخص در ابتدای سال 8000 واحد بود.

بر آن نیستیم که در مورد شاخص بازار سرمایه و اینکه دماسنج اقتصادی است و چه اجزا و نتایج مهمی ‌دارد سخن بگوییم. حتم دارم بهتر می‌دانید ولی، این مساله که سرمایه گذاران بخش خصوصی به طور متوسط 35 درصد از سرمایه‌شان را در طی این چهار سال از دست داده‌اند غیر قابل کتمان است. 

سوال این است چرا رییس جمهور این نمودار را در مناظره‌های خود نشان نمی‌دهد؟ چرا به احترام افرادی که دارایی‌هایشان را به واسطه سیاست‌های دولت نهم از دست داده‌اند، نه تنها کوچکترین واکنشی نشان نمی‌دهند بلکه سعی بر وارونه جلوه دادن آن نیز دارند؟ این همان نمک بر زخمی‌است که در ابتدا اشاره کردیم. 

البته شکی نیست که نوسان، قسمتی از بازار است و کسی که علاقه به سرمایه‌گذاری دارد و پا به این وادی می‌گذارد باید تحمل و جنبه خسران و زیان را نیز داشته باشد. نکته مهم و کلیدی جای دیگر است. چه انتظاری از دولت حاکم بر کشور باید داشته باشیم؟ رفتار یک دولت مسوول در چنین شرایطی چگونه است؟

رفتار و واکنش دولت نهم به حرکت‌های بازار سرمایه در طی این چهار سال در یک جمله قابل تلخیص است: سکوت در مواقع نزول و شرایط بحرانی که 80 درصد از اوقات چهار سال گذشته بودند و در شیپور تبلیغات دمیدن در‌اندک زمان‌های مثبت که شاید 20 درصد از اوقات نیز نبوده‌اند. 

هنگامی ‌که بورس دائم سر به نزول داشت، هیچ کس سخنی نمی‌گفت ولی، به محض آنکه کوچک رشدی تحقق می‌یافت، تمام رسانه‌های در اختیار دولت فریاد بر می‌آوردند که بورس مثبت شده است، رونق یافته است، حباب‌ها تخلیه شده‌اند و در یک کلام به کوری چشم منفی بافان، سیاست‌های دولت نهم شکوفا شدند. 

جالب‌تر آنکه در اغلب اوقات، بعد از همین شعار‌های عجیب و غریب، باز هم، بعد از چند روز بورس منفی بود و هیچ کس یادی از ما بی نوایان بازار سرمایه نمی‌کرد. نمی‌خواهم بگویم دولت دروغ می‌گفت یا از بورس استفاده‌ابزاری و سیاسی می‌کرد. خیر، خیلی از اوقات راست می‌گفت ولی، در مواقعی راست می‌گفت که وضعیت پیش آمده در راستای منافع سیاسی‌اش بود وگرنه در مابقی ایام سکوت پیشه می‌کرد و به روی خود نمی‌آورد. جالب آنکه همان چند هفته موج مثبت بورس را هم به حساب طرح‌ها و آینده نگری‌های دولت می‌گذاشتند. 

راستی چرا رییس جمهورمان که همیشه پوشه‌ای از آمار‌ها و موفقیت‌ها همراه خود دارد هیچ اشاره‌ای به بورس و وضعیت آن در سال 83 و امروز نمی‌کند؟ چرا قیمت سهام شرکت‌های مختلف را در سال نخست ریاست جمهوری شان با اکنون مقایسه نمی‌کند؟ 

نکته دوم: مسیر دولت نهم در خصوصی سازی به کلی اشتباه بود. با وجود اینکه رییس سازمان خصوصی سازی در خبرگزاری‌ها و مطبوعات بارها اعلام کرد که خریداران خارجی پشت در صف کشیده‌اند ولی، در عمل، اکثر (بخوانید تمام) بلوک‌های دولتی از دولت به شبه دولتی‌ها منتقل شد. مثلاً فولاد مبارکه را تامین اجتماعی که مدیریتش کاملا دولتی است خریداری می‌کند. ملی مس را سرمایه گذاری سایپا متعلق به سایپا که کاملا دولتی است به همراه معادن و فلزات که مدیریت آن هم عقبه دولتی دارد، خریداری می‌کند. سوال واضح از دولت نهم این است: کدام یک از شرکت‌هایی که از سال 85 که در آن اصل 44 ابلاغ شده است تا کنون عرضه شده‌اند و رییس جمهوری در نمودارهای شان با افتخار از آنها سخن می‌گوید، مدیریتی غیر از دولت دارند؟ جواب: هیچکدام.

مطمئن هستم آقای جابریان تنها خریدار واقعاً خصوصی بورس در این سالها که بلوک فولاد خوزستان را خریداری کرده‌اند یک سینه درد و دل برای گوش‌های شنوا دارند. بد نیست بدانید ایشان حتی برای حضور در جلسات هیات مدیره شرکت نیز مشکل دارند. داستان ایشان خود مقاله دیگری است. 

نکته سوم: خوب به خاطر داریم که رییس جمهور در سال 84 گفتند بورس را به این شکل قبول نداریم، بورسی می‌خواهیم که شفاف باشد و گردش اطلاعات در آن عادلانه باشد. واقعیت اینگونه نبود. به ذکر دو مثال در این مورد اکتفا می‌کنیم: 

1-مخابرات: عدم شفافیت در زمان تشکیل مجمع شرکت مخابرات، که در زمان دولت نهم عرضه شد، به حدی بود که حتی در همان مجمع مشخص نشد که سود نقدی هر سهم این شرکت به چه میزان است. تنها چند هفته بعد از واگذاری این شرکت، سرمایه گذاران متوجه شدند در صورت‌های مالی جدید این شرکت هزینه ارتباطات رادیویی چند برابر هزینه سالهای قبل لحاظ شده است و همین اواخر معلوم شد شرکت باید هزینه بیمه دفاتر مشترکین همراه برخی از استانها را هم پرداخت کند.
هرکدام از اینها سود این شرکت را با نوسان‌های 40 یا 50 درصدی همراه می‌کرد و می‌کند. جالب اینکه این ابهامات هنوز هم مرتفع نشده‌اند. 

خوب است بدانید کار سهامداران مخابرات به جایی رسید که برای مقام معظم رهبری نامه سرگشاده نوشتند و در آن از دولت گلایه کردند که این نامه در روزنامه‌ها و سایت‌ها منتشر شد. 

2- قیمت سنگ آهن: شرکت‌های فولادی و سنگ آهنی وزن عظیمی ‌را از بازار سرمایه به خود اختصاص داده‌اند. «چادرملو» و «گل گهر» تولید کننده سنگ آهن‌اند و فولاد مبارکه و فولاد خوزستان به نوعی مصرف کننده آن. 

قیمت سنگ آهن به صورت توافقی و با دخالت وزارت صنایع انجام می‌شود. خیلی ساده به صورت‌های مالی این شرکت‌ها در سایت بورس مراجعه کنید. اگر این کار را کنید متوجه می‌شوید فولادی‌ها قیمت خرید سنگ آهن را 25 درصد پایین تر از قیمت فروش شرکت‌های تولید کننده سنگ آهنی‌ها اعلام کرده‌اند. جالب این است که همین الان این تبادل در حال انجام است. 

سوال این است در شفافیتی به این وسعت سرمایه‌گذار چگونه می‌تواند اقدام به سرمایه‌گذاری در یکی از این شرکت‌ها کند؟ توجه کنید مواردی از این دست بسیار‌اند این دو تنها به عنوان دو مثال کوچک از شفافیت موجود در بازار سرمایه عنوان شدند.

نکته چهارم: متاسفانه در سال‌های اخیر بورس از ناحیه عدم ثبات تصمیم‌های اقتصادی و بلاتکلیفی صنایع و تصمیم‌های گهگاه و شتاب زده آسیب فراوان دیده است. به‌طرز باورنکردنی‌ای نرخ سود بانکی بالا و پایین می‌شود. سرمایه گذاران بانک‌های خصوصی به هیچ وجه نمی‌دانند سیاست دولت در قبال سود بانکی چیست. در صنعت پتروشیمی ‌اوضاع از این هم وخیم تر است. 

شرکت‌های این صنعت تا سال گذشته مهم ترین مشکلشان نامشخص بودن نرخ خوراک بود ولی، اکنون با مطرح شدن طرح یارانه‌های اقتصادی به کلی در ابهام فرو رفته‌اند. انرژی سهم عظیمی ‌در قیمت تمام شده هر تن سیمان دارد. چگونه سرمایه‌گذار بخش خصوصی می‌تواند در این صنعت با خیال آسوده، بی آنکه مشخص باشد برنامه دولت برای نرخ برق و گاز چیست سرمایه گذاری کند؟ تقریباً اکثر صنایع بورسی امروز با مشکلاتی از این دست مواجه‌اند.

نکته پنجم: به‌نظر می‌رسد بورس اوراق بهادار در 4 سال گذشته بیشتر ابزاری برای استفاده‌های سیاسی بوده است تا محلی برای سروسامان دادن به نقدینگی‌های سیار در جامعه. 

عرضه‌های بی محابای سازمان خصوصی سازی در بیشتر اوقات بر خلاف آنچه گفته می‌شود، کام سرمایه گذاران را تلخ کرده است. برای درک بهتر این فرایند باید توجه کنید که کل بورس تابعی از عرضه و تقاضا است. عرضه‌هایی نظیر بانک تجارت، ملت، فولاد مبارکه و... حجم وسیعی از نقدینگی را از بورس خارج می‌کند. برای مثال تنها عرضه مخابرات 200 میلیارد تومان نقدینگی از بازار خارج کرد. این رقم برای بازاری که متوسط معاملات آن روزانه 10 میلیارد تومان و معاملات خردش در سال 250 میلیارد تومان است، رقمی‌معنا دار و مهم به حساب می‌آید. برای اثبات این ادعا تنها کافی است به وضعیت سایر سهام در زمان عرضه‌های سازمان خصوصی سازی توجه کنید.

به جرات می‌توان گفت تا این لحظه برای ورود نقدینگی‌های جدید، هیچ کار جدی‌ای انجام نشده است. اهالی بازار سرمایه نیز مانند سایر مردم می‌شنوند که قرار است سرمایه گذاری خارجی توسعه یابد ولی، واقعیت این است که حتی سرمایه گذاران داخلی هم دیگر رغبتی به سرمایه گذاری در بورس ندارند . به زبان دیگر عرضه‌های بی حساب و کتاب دولت در بسیاری مواقع به زیان بازار سرمایه تمام شده است.

نکته ششم: هرچند دعوا‌های بسیاری در خصوص سیاست‌های ماجراجویانه و جنجالی دولت نهم در عرصه سیاست خارجی مطرح است و عده‌ای آن را به نفع کشور و عده‌ای بر خلاف منافع ملی می‌دانند ولی، واقعیت این است که این رفتار‌ها برای بازار سرمایه هزینه گزافی به همراه داشته‌اند. به نظر شما چطور ممکن است هنگامی‌که سه ماهی یک‌بار تحریم می‌شویم یا تهدید به حمله نظامی‌ می‌شویم، بازار سرمایه روند صعودی به خود گیرد و فضای کسب و کار رونق تجربه کند؟ 

نکته هفتم: متاسفانه خیلی از اوقات دولت می‌توانست با اتخاذ سیاست‌های درست و اصولی نشاط و رونق را به بازار سرمایه بازگرداند ولی، این کار را نکرد. خیلی از اوقات با دستکاری چند تعرفه، تخصیص وام‌های کوچک یا گوش دادن به فعالان بازار سرمایه و راهکارهای شان می‌توانست سرنوشت را تغییر دهد و نتیجه گیرد ولی، ترجیح داد به سایر مسایل بپردازد. به نظر نگارنده، این بزرگترین کم لطفی دولت نهم در این چهار سال بود. امروز دل اکثر فعالان بازار سرمایه از این می‌سوزد که دولت نهم می‌توانست ولی، نکرد. 

درپایان به عنوان یک ایرانی تنها می‌توانیم آرزو کنیم رییس دولت دهم، میرحسین موسوی باشد زیرا، تجربه نشان داده است وی توانایی خارج کردن فضای اقتصادی کشور از این وضعیت دردناک را دارد.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین