اکنون که بار دیگر سازمانها، وزارتخانهها، ادارات و دستگاههای اجرایی مختلف در آستانه انتخاب مدیران و راهبران جدید قرار گرفتهاند، این پرسش به طور جدی مطرح میشود که بهراستی نسل آینده مدیران کشور تا چه اندازه از سواد داده برخوردارند و مهمتر اینکه سواد داده برای مدیران چقدر ضرورت دارد؟ در شرایط کنونی، رئیسجمهور منتخب در برابر انتخابهای سختی قرار دارد و مسلما باید مدیرانی را برای خدمت در سمتهای اجرایی برگزیند که ظرفیت و توانمندی لازم برای تحقق وعدههای انتخاباتی او را داشته باشند. اما در دنیای امروز، آشنایی با داده و بهرهمندی از سواد داده دیگر تنها یک ویژگی فرعی در کنار سایر ویژگیهای مدیر توانمند نیست، بلکه شرط ضروری مدیریت و حکمرانی در عصر دیجیتال در نظر گرفته میشود. از اینرو، تصمیماتی که قطعا از روی دلسوزی و با نیت خیر جمعی، اما بدون اعتنا به داده اتخاذ میشوند، از کشاورزی و دادگستری گرفته تا اقتصاد و فناوری اطلاعات، میتوانند آسیبهای اندیشیدهنشده و جبرانناپذیری به همراه آورند.
در شیوه مرسوم و سنتی مدیریت، گفته میشود یک مدیر خوب باید در شرایط مختلف توانایی تصمیمگیری داشته باشد و بتواند از تصمیمات خود دفاع کند. مدیر خوب کسی است که بتواند مشکلات اصلی را شناسایی و برای حل آنها برنامههای کوتاه و بلندمدت طراحی کند. او همچنین باید بتواند بر اجرای برنامههای خود نظارت داشته باشد. اگرچه تمام این ویژگیها مثبت و مطلوب هستند؛ اما واقعیت این است که سواد داده میتواند در انجام بسیاری از این وظایف به یک مدیر کمک کند.
قطعا توانایی تصمیمگیری بهتنهایی مهم نیست؛ زیرا مدیری که بهجای تصمیمات آنی و سلیقهای، بر مبنای داده و اطلاعات تصمیمگیری میکند، در نهایت در اقناع سایرین و همراه کردن عموم جامعه و همکارانش موفقتر عمل خواهد کرد. مدیری که در شناسایی مسائل اصلی یک سازمان و طراحی راهحل برای آنها به جای اتکا به دانش پیشینی و تجربه فردی خود، دادهها را بررسی میکند، در نهایت از بسیاری خطاهای احتمالی جلوگیری خواهد کرد.
در دنیای امروز، دادهها با سرعت و حجم باورنکردنی تولید و ذخیره میشوند و با وجود فناوریهای نوین، تحلیل و استفاده از داده برخلاف گذشته امری پرهزینه، زمانبر و دور از دسترس نیست. پیشبینیها نشان میدهد حجم دادههای تولیدشده تا سال ۲۰۲۵ به ۱۸۰زتابایت افزایش پیدا میکند (https://www.statista.com/statistics/۸۷۱۵۱۳/worldwide-data-created/). بنابراین مدیری موفق خواهد بود که مهارت استفاده از داده را برای حل مسائل و انجام وظایف خود داشته باشد. سواد داده نیز دقیقا به همین معناست که توانایی فهم و برقراری ارتباط موثر با داده به نحوی که فرد بتواند براساس دادهها به سوالات مهم پاسخ دهد و از آنها به نحو کارآمد استفاده کند.
هر مدیر دولتی در طول روز، باید در موضوعات متعدد تصمیمگیری کند، در حالی که در بسیاری موارد دانش فرد محدود بوده و حتی با کمک مشاوران نیز نتایج و تبعات هر تصمیم بهدرستی مشخص نیست. با بهکارگیری صحیح ابزارهای تحلیل داده، مدیران میتوانند از اتخاذ بسیاری تصمیمات غلط و پرهزینه برای سازمان و جامعه پرهیز کنند. سواد داده و به دنبال آن تصمیمگیری دادهمبنا همچنین این منفعت را به همراه دارد که موجب شفافیت بیشتر عملکرد دولت میشود و امکان ارزیابی، نقد و مشارکت عمومی بیشتر را فراهم میکند. البته این به آن معنا نیست که دادهها میتوانند از تمام اختلافنظرها و مناقشات جلوگیری کنند، بلکه تصمیمگیری دادهمبنا میتواند مبنای اختلافات را از سلیقهها و ایدههای گروههای مختلف به مناقشه درخصوص واقعیتهای ملموس تغییر دهد. در این موارد تلاش گروههای مخالف معطوف به شناسایی ضعفها و کاستیهای موجود در گردآوری و تحلیل داده خواهد شد و مدیری که مهارتهای بیشتری در تشخیص اطلاعات صحیح از غلط داشته باشد، در نهایت میتواند تصمیمات بهتری اتخاذ کند.
آیا برای حرکت به سمت تصمیمگیری دادهمحور و مدیریت دادهمبنا توجه به شرط سواد داده در انتخاب مدیران کافی است؟ اگرچه وجود نیروی انسانی ماهر و توانمند نقش مهمی برعهده دارد؛ اما واقعیت این است که تغییر از شیوههای سنتی مدیریت به سمت دادهمبنا شدن فرآیندهای دولتی بهسادگی امکانپذیر نیست. برای تحقق این امر، نهتنها اصلاحات قانونی و اداری نیاز است، بلکه آمادهسازی تجهیزات و فناوریهای نوین و حتی ایجاد فرهنگ نوین سازمانی نیز لازم است. تمامی این امور در صورتی ممکن خواهد بود که رئیسجمهور، دادهمبنا شدن فرآیندهای دولتی را بهعنوان یکی از ماموریتهای اصلی خود در دولت جدید برگزیند و بر اجرای آن نظارت کند، چنانکه در بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان نیز راهبری این امر برعهده یکی از نهادهای نزدیک به رئیسجمهور گذاشته شده است.
بهطور مثال در ایالات متحده آمریکا، اجرا و نظارت بر بسیاری از قوانین و مقررات مربوط به دادهمبنا شدن دولت فدرال برعهده اداره مدیریت و بودجه ((Office of Management and Budget (OMB)گذاشته شده که از بخشهای دفتر اجرایی ریاستجمهوری است و از اختیار تغییر بودجه متناسب با عملکرد سازمانها برخوردار است. در کرهجنوبی نیز که از کشورهای پیشرو در زمینه تحقق دولت الکترونیک به شمار میرود، وزارت کشور و ایمنی (Minister of the Interior and Safety) عهدهدار بسیاری از مسوولیتهای مرتبط با دادهمبنا شدن دولت است و بر سایر وزارتخانهها و سازمانهای دولتی نظارت دارد. در چین نیز شورای دولتی که بر کار تمامی وزارتخانهها و دستگاههای اجرایی نظارت میکند، عهدهدار بهکارگیری ظرفیت داده در مدیریت دولتی است.
در این کشورها اعلان شعارهای مشخص، به تعیین سیاستهای کلی کمک میکند و نقش داده در تحولات اقتصادی، کاهش فساد اداری و افزایش مشارکت شهروندان پررنگ میشود. روسایجمهور نیز تلاش میکنند از نزدیک بر امور مرتبط با دولت دیجیتال نظارت داشته باشند و این موضوع تاثیر قابلتوجهی بر اجرای قوانین و تغییر نگاه مدیران نسبت به استفاده از ظرفیت تحول دیجیتال برای افزایش کارآیی دولت دارد. در هرحال رئیسجمهور هر کشور در انجام وظایف و برنامههای خود، ناگزیر از کمک مدیران در سطوح مختلف استفاده میکند. همین مدیران هستند که در نهایت با عملکرد مثبت یا منفی خود، میتوانند تصویر یک دولت را نزد عموم مردم دگرگون کنند. بنابراین اگر دولت جدید به دنبال ایجاد تغییر جدی در ساختارها و عملکرد دولتی است، باید نخست مشخص کند که میخواهد کدام شیوه حکمرانی و مدیریت را دنبال کند؟