کد خبر: ۹۴۰۶۷
تاریخ انتشار : ۰۳ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۰:۵۹

شبیه سازی تاریخی؛ مصادره تاریخ به نفع خود و غبارآلود کردن مناسبات

آفتاب‌‌نیوز :

آفتاب: شبیه سازی تاریخی، امروزه محور فعالیت و تبلیغات بسیاری از افراد است که به ویژه در حوزه سیاست عملی، از واکاوی واقعی مسئله و بازشناسی جریان‏های امروزی عاجزند و در ساده‏ترین سطح برآنند تا با سیاه و سفید سازی ماجرا، درک از واقعه را برای دیگران در حد همان واقعه تعریف کنند. گفتار زیر از وبلاگ خرد منتقد در همین خصوص به خوانندگان محترم عرضه می‏شود.

تاریخ، همواره یکی از آموزگاران بزرگ انسان بوده است. تاریخ، مجموعه ی تجربه ی زیسته ی انسان هایی است که اکنون دیگر زندگی نمی کنند. تاریخ، سرشار از درس های گران بهایی است که آدمی با زیستن دردناک خویش به دست آورده است. شناخت و مطالعه ی تاریخ، صرفا یک امر تفننی نیست بلکه تاریخ - آگاهی را از مشخصات انسان بر می شمرند. اصولا این انسان است که تاریخ دارد و نه حیوانات. یکی از وجوه ممیزه و متمایز کننده ی انسان با سایر حیوانات در تاریخ آگاهی انسان نمود می کند. تاریخ، معنای دیگری از تجربه های انباشت شده در طی قرن ها و فراز و نشیب زندگی های متفاوت است. " اتکینسون" معتقد است، مطالعه ی تاریخ، ما را با مردم دیگر و نحوه ی زیست آنها آشنا می کند و از طریق همین آشنایی است که معضلات و مشکلات معاصر را می توانیم درک کنیم. به عبارت دیگر، شناخت وضع موجود از رهگذر شناخت زمان گذشته ممکن است، زیرا علل و ریشه های وضعیت فعلی در زمین تاریخ ریشه دوانده است. تاریخ، افق دید و بینش ما را گسترش می دهد تا بتوانیم درک و دریافت عمیق تری از شرایط و روندها داشته باشیم. تاریخ، مملو از درس هایی است که چگونه زیستن را به ما می آموزد. از این سخن می توان نتیجه ی عاجلانه یی گرفت و آن نتیجه گیری این است که : آنان که در زندگی امروزی شان دچار انواع بن بست ها و رنج ها و شکست های پی در پی می شوند، گویی تاریخ را و تجربه های گرانبهای انسانی را آن چنان که باید، جدی نگرفته اند. با این همه تحلیل تاریخ از مشکل ترین شناخت ها و تحلیل ها است.

قصد ندارم به نقد چهارچوب های تحلیل تاریخی بپردازم، اما از بیان یک مغالطه ی همه گیر نمی توانم بگذرم و آن مغالطه ی " زمان پریشی" است. مغالطه ی زمان پریشی و یا آناکرونیسم( Anachronism )، مغالطه یی است که در آن، شخص، ارزش های زمان خود را به تاریخ تسری می دهد و رفتارها ، گفتارها و وقایع را با ارزش هایی زمان حاضر تحلیل می کند. در این مغالطه، تحول و تغییر معناها و مفاهیم در طول تاریخ ؛ نادیده گرفته می شود. هر یک از مفاهیمی که امروزه به کار می گیریم، به منزله ی مظروفی هستند که محتوای آن را برداشت ها و معناهایی پر کرده است که در این زمان رایج است. معنای هر واژه، امر فراتاریخی نیست بلکه معناها در گذر تاریخ روابط و مناسبات اجتماعی پدید می آید و دچار تغییر و تحول می شوند. بنابر این برای آن که مقصود اصلی گوینده یی را از بکار بردن واژه یی بفهمیم باید پیشاپیش بدانیم که آن واژه و لفظ در زمان بکار گیری اش در بیان چه موقعیت ها و مناسبت هایی به خدمت گرفته می شده است و برای کدام مقصود استخدام شده است. به عنوان مثال: هشتاد و اندي سال پيش، تقي زاده، مقاله اي در مجله کاوه چاپ برلن نوشت که جمله اي از آن هنوز بر سر زبان هاست: «ايراني بايد ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگي مآب شود و بس.» برای فهم درست این جمله باید معنا و بار ارزشی را که از فرنگی مآبی در زمان تقی زاده مراد می شده است، بدانیم. در غیر این صورت درک درستی از این جمله نخواهیم داشت.

"آناکرونیسم" روشی است که در آن از ارزش ها و مختصات "امروز" برای درک "دیروز" بهره می بریم و در نقطه ی مقابل آن، شبیه سازی، شیوه یی است که از شرایط و مختصات "دیروز" شروع می کنیم تا وضعیت "حال" را تفسیر کنیم. ایده ی مرکزی روش شبیه سازی تاریخی این است که، وقایع و حوادث در زمان های مختلف تکرار می شود. به عنوان مثال واقعه ی اسف بار عاشورا با همه ی مختصات آن دائما در زمان های متعدد تکرار می شود. هر آن چیزی که ما اکنون با آن روبرو می شویم، گویی بارها در تاریخ اتفاق افتاده است و شما کافی است خود را شبیه کسی در تاریخ بنمایانید و در یکی از گروه ها و وقایع تاریخی جایگزین کنید تا به فهم و درک شرایط پیچیده ی امروزتان نایل شوید. مغالطه ی زمان پریشی ( آناکرونیسم )، شناخت ما را از تاریخ ، دچار اختلال می کند. اما مغالطه ی "شبیه سازی تاریخی"، سبب می شود تصویر معوج و نادرستی از وضعیت و شرایط کنونی که در آن قرار گرفته ایم، در ذهن ما نقش ببندد. زمان پریشی، فهم ما را از گذشته مخدوش می کند، اما شبیه سازی، درک ما را از "اکنون و این جا". اشکال بزرگ متد شبیه سازی تاریخی در این است که تفاوت ها و اختلافات وقایع و حوادث را نادیده می گیرد. مغالطه ی بزرگ شبیه سازی تاریخی، مغالطه یی است که رابطه ی این همانی، میان "اکنون" و "گذشته" برقرار می کند. به سخن ساده تر، چنین می اندیشد که آنچه اکنون می بیند، درست همان چیزی است که در گذشته اتفاق افتاده است. این در حالی است که هر پدیده و واقعه یی، فقط و فقط یک بار اتفاق می افتد. هرپدیده یی بی نظیر، واحد و بی همتا ( unique ) است. "در هر رودخانه فقط یک بار می توان شنا کرد." زمینه های اجتماعی و فرهنگی، ساختارها، روندها، عوامل تاثیر گذار و... در هر رخداد انسانی متفاوت است. حکم هیچ وضعیتی را به زمان ها و وقایع دیگر نمی توان جاری کرد.

شبیه سازی، ابزار درستی برای شناخت نیست، اما چرا برخی از آن استفاده می کنند؟ دلایل مختلفی وجود دارد که چرا از روش شبیه سازی تاریخی استفاده می گردد. برخی از آن دلایل عبارت است از:

1- ناتوانی در درک و فهم درست از آن چه اکنون اتفاق می افتد، ما را به روش شبیه سازی می کشاند. وقتی دستگاه تحلیلی ما نتواند روابط میان واقعیت ها، حوادث و رویدادهایی را، تشخیص دهد و از جمع بندی و تفسیر آن عاجز شود، به سمت شبیه سازی تاریخی میل پیدا می کنیم. زیرا اولا وقایع تاریخی مرتبط با هم، همه ی آن چه لازم داریم دراختیار ما می نهد. ثانیا، داوری ها و ارزیابی های متفاوتی از وقایع تاریخی ثبت شده است که از طریق آن ارزیابی ها می توانیم به فهم حوادث دست یابیم.

2- اذهان ناتوان از دست یابی به راه حل های موثر برای باز شدن گره مشکلات، ناچارند ببینند دیگران چه کرده اند، در حالی که هر مسئله یی ماهیت و راه حل خاص خود را دارد و نمی توان آن را به زمان ها و مکان های دیگر تسری داد. چاره جویی پیشینیان را نمی توان مدلی برای حل مسایل در نظر گرفت.

3- کسانی که از تجربه ی جدید هراس دارند ، ترجیح می دهند برای مسئله های جدید راه های سنتی را پیش بگیرند

4- با شبیه سازی تاریخی ، به ویژه با رویدادهای مقدس، هاله یی از قداست و مشروعیت به دور خود می تنند و از این طریق توده ی مردم را به راحتی مجاب می نمایند. آنان با این کار با خود و دیگری تعیین تکلیف می کنند. از این طریق، خود را در قسمت خوب تاریخ و دیگری را در قسمت بد تاریخ می نشانند.

5- با شبیه سازی تاریخی تلاش می شود اقدامات خود را توجیه کنند. با شبیه سازی است که حریف را به انواع اتهام ها و نارواها متهم می کنند و چهره ی او را مخدوش می نمایند.

نمونه ی از شبیه سازی تاریخی:

یکی از شبیه سازی های تاریخی مرسوم که دائما به کار گرفته می شود، استفاده از داستان کربلا است. خود را در جبهه ی امام حسین قرار می دهد و دیگری را در جبهه ی مقابل او. می کوشد خود را در خیمه و خرگاه حق تعریف کند و جبهه ی مقابلش را زیر پرچم باطل معرفی نماید. تلاش می کند نوعی مظلومیت، حقانیت و قداست برای خود فراهم کند و چهره ی اردوگاه مقابل را کریه، ستمگر، ضد دین ترسیم نماید. اختلافاتی که باید به سر پنجه ی تدبیر و عقلانیت سیاسی حل و فصل شود به کارزاری خونین تبدیل می گردد. رقابت ها به نمایش تعزیه و کشمکش های سیاسی به رویارویی های مذهبی تغییر چهره می دهد. در این تعزیه، همه خود را شبیه خوان اردوگاه امام حسین (ع) می دانند. چندی نمی گذرد که احساس می کنند همان وظیفه را بر دوش دارند. در نمایش بر پا شده، کسی حاضر نیست نقش اردوگاه ابن سعد را بپذیرد. بنابر این بازار تحمیل نقش ها گرم می شود. برچسب زدن ها و متهم کردن ها آغاز می گردد. هر شخص چنین می اندیشد که از یاران باوفای آن سرور خدایی است و دیگری در لشگر یزید و ابن سعد. غوغایی بر پا می شود و به اصطلاح، جنگ همه علیه همه رخ می دهد. قیامتی از جنگ حق و باطل، سپیدی و سیاهی و خدا و شیطان در می گیرد. در این میانه هیچ از خود نمی پرسیم: چه کسی می تواند و حق دارد که جایگاه و اردوگاه خود و دیگران را مشخص کند؟ این حق را از کجا آورده است؟ آیا با این دست شبیه سازی های تاریخی می توانیم مشکل را حل کنیم؟

نتیجه گیری: کیفیت و ماهیت هر پدیده یی با سایر پدیده های تاریخی متفاوت است. برای آن که به فهم درست مسئله یی دست یابیم باید همان مسئله را در متن فرهنگ و اجتماعی که در آن رشد کرده است جای داهیم و رابطه و نسبتش را با دیگر مسئله ها جستجو کنیم. از طریق شباهت سازی تاریخی نه می توان به فهم واقعی وقایع رسید و نه راه حل منطقی می توان برای آن به دست آورد. شبیه سازی تاریخی، مصادره ی تاریخ به نفع خود و غبارآلود کردن مناسبات است. مسئله های نو، محتاج پاسخ های نو و بدیع است. 
 

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین