آفتابنیوز : 
بنا به تحلیل خبرگزاری رویتر ، به کار بردن تعبیر «محور شرارت» در واقع زمینهساز گسترش استراتژی جنگ طلبانه بوش پس از یازده سپتامبر برای گسترش دامنه جنگ از تروریستهای القاعده به حکومت صدام حسین در عراق بود. اما پس از سقوط صدام در سال 2003 اوضاع عراق به صورت یک بحران واقعی برای واشنگتن درآمد و شرایط برنامههای هستهای کره شمالی و ایران نیز بهگونهای پیش رفت که همواره به نظر می رسید این سه بحران یکدیگر را تغذیه می کنند.
«آنتونی کوردزمن» از موسسه تحقیقات استراتژیک بینالمللی در واشنگتن در این باره میگوید: «نحوه رفتار ایالات متحده در حمله به عراق این تصویر را ایجاد نمود که تنها ابرقدرت مطلق دنیای امروز، اوضاع کشورها را نه براساس خواست جامعه جهانی که بنا به تحلیل و منافع خود زیر و رو میکند. در این شرایط برای تهران و پیونگ یانگ شاید به جز توسعه برنامه هستهایشان راه دیگری باقی نماند بود».
«کوردزمن» تاکید کرده است: اینک در حالیکه هنوز دوسال از دوره زمامداری بوش در کاخ سفید باقی مانده وی در میانه یک جنگ به شدت غیرمحبوب در عراق گیر افتاده و «تهدید دوقلوی» برنامههای هستهای ایران و کره شمالی چالش اصلی دستگاه سیاست خارجی او به شمار میروند. این در حالی است که واقعا هیچ راهحل مطمئنی برای مواجهه با این مشکلات وجود ندارد. بوش تا پیش از این زیر بار تغییر استراتژی در عراق نمیرفت و تنها به تغییر تاکتیک اشاره میکرد و در مورد تهران و پیونگ یانگ نیز حتی توصیههای رو بهافزایش سیاستمداران کهنهکار جمهوریخواه را برای مذاکره مستقیم نادیده میگرفت. اما اینک پیروزی بزرگ دموکراتها در انتخابات کنگره که از آن به منزله رفراندوم جنگ یاد میشود او را با فشارهای سیاسی واقعی برای بازنگری اساسی سیاستهایش مواجه خواهد کرد.
کریستوفر پریبل مدیر موسسه تحقیقات سیاسی در نیویورک در اینباره میگوید: ماندن در عراق نه از لحاظ استراتژیک و نه از لحظ سیاسی دیگر نمیتواند به عنوان یک گزینه عملی برای بوش باقی بماند.
در ادامه گزارش رویتر آمده است که هرچند بوش به دلایل اختیاراتی که قانون اساسی به وی واگذار کرده همچنان تصمیم گیرنده اصلی در روابط خارجی آمریکا خواهد بود ولی کنگره تحت کنترل دموکراتها اینک میتواند هر چیزی را مورد تفحص قرار دهد و مهمتر آنکه بر فرآیند تصویب بودجههای جنگی درخواستی پنتاگون بسیار تاثیرگذار باشد.
این نکته وقتی حادتر میشود که بهیاد بیاوریم از زمان ریاستجمهوری بیل کلینتون دموکراتها و جمهوریخواهان هیچگاه در مورد عراق با یکدیگر اتفاق نظر اصولی نداشتهاند.
تحلیلگر رویتر در پایان گزارش خود مینویسد: در مورد ایران و کره شمالی جرج بوش طی پنج سال پس از یازده سپتامبر 2001 کوشید تا با جا انداختن دکترین «با ما یا علیه ما» در سطح جهان بکوشد تا تهران و پیونگیانگ به عنوان حکومتهای «بحرانزا» تلقی شده و آنقدر منزوی شوند که یا مطابق خواست واشنگتن رفتار کنند یا اینکه تغییر رژیم در آنها اتفاق بیافتد. برخی حتی معتقدند اگر بوش احساس میکرد که فرآیند مذاکرات چندجانبه منجر به رفع نگرانیهای کاخ سفید نمیشود تهاجم نظامی حداقل در مورد ایران به یک گزینه واقعی برای او مطرح میشد.
رویترز در پایان نتیجه میگیرد: رئیس جمهور آمریکا اینک تحت فشار فزاینده موافقان مذاکره ، اهرمهای قانونی لازم برای وضع تحریمهای بیشتر علیه ایران و کره شمالی را از دست داده و تهران و پیونگیانگ میتوانند نتیجه انتخابات روز سهشنبه را به منزله شکست دشمن بزرگ تلقی کرده و با زبان تندتری با آمریکا سخن بگویند.