کد خبر: ۹۸۴۰۹۴
تاریخ انتشار : ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۸:۵۳

کشف یک رنگ شگفت‌انگیز که هیچ‌کس نمی‌تواند ببیند

دانشمندان اخیرا رنگی جدید کشف کرده‌اند که یک ویژگی حیرت‌انگیز دارد: کسی آن را ندیده! چنین چیزی چطور ممکن است؟
کشف یک رنگ شگفت‌انگیز که هیچ‌کس نمی‌تواند ببیند
آفتاب‌‌نیوز :

برای بسیاری از ما، دنیای رنگ‌ها از کودکی شکل گرفته است. قرمز، آبی، زرد، سبز، نارنجی، بنفش... شاید نام همه‌شان را در کلاس اول دبستان یاد گرفته باشیم. بعد هم با رنگ‌های ترکیبی آشنا شدیم: فیروزه‌ای، زرشکی، یشمی، خردلی و غیره. در نهایت شاید به این نتیجه برسیم که دیگر هیچ رنگ تازه‌ای برای کشف وجود ندارد—همه‌چیز فقط بازی با ترکیب‌هایی از همین رنگ‌های اصلی است. اما حالا یک گروه تحقیقاتی از دانشگاه برکلی آمریکا، این تصور قدیمی را زیر سؤال برده‌اند.

کشف آنها، که «اُلو» (Olo) نام گرفته، نه تنها یک رنگ تازه است، بلکه حتی درک ما را از توانایی‌های بینایی انسان متحول کرده. دانشمندان می‌گویند این رنگ به‌طور طبیعی در جهان اطراف ما وجود ندارد، و انسان‌ها تا پیش از این هرگز آن را ندیده بودند. شاید باورش سخت باشد، اما تصور کنید رنگی وجود داشته باشد که چشم شما از دیدنش عاجز است، نه به‌خاطر کوررنگی یا ضعف بینایی، بلکه، چون اصولاً در محدوده‌ای از ادراک قرار دارد که سیستم بینایی شما برایش طراحی نشده.

درست مانند امواج رادیویی یا اشعه ایکس که برای چشم انسان نامرئی‌اند، حالا تصور کنید رنگی وجود داشته باشد که فقط با «هک» کردن سیستم بینایی انسان قابل تجربه باشد. «اُلو» دقیقاً چنین رنگی است.

چطور ممکن است رنگی ببینیم که نمی‌توانیم ببینیم؟

سؤال اساسی این است: اگر چشم انسان قادر به دیدن این رنگ نیست، پس چطور دیده شده؟ پاسخ این پرسش به فناوری پیشرفته‌ای به نام «Oz» برمی‌گردد—ابزاری که توسط محققان دانشگاه برکلی طراحی شده و توانسته برای نخستین بار، رنگی را به چشم انسان نشان دهد که در شرایط عادی قابل مشاهده نیست.

در چشم انسان سه نوع سلول مخروطی (cone cells) وجود دارد که مسئول درک رنگ‌ها هستند: نوع S برای رنگ‌های مایل به آبی، نوع M برای سبز، و نوع L برای رنگ‌های مایل به قرمز. در حالت طبیعی، هر رنگی که می‌بینیم حاصل ترکیبی از سیگنال‌های این سه نوع سلول است. اما دستگاه Oz کاری انجام می‌دهد که در طبیعت ممکن نیست: این دستگاه فقط یکی از این نوع سلول‌ها—در این مورد، نوع M—را به‌تنهایی تحریک می‌کند، بدون آنکه سلول‌های دیگر فعال شوند.

این تحریک انحصاری باعث ایجاد ادراک رنگی جدیدی در مغز می‌شود. چون مغز انسان عادت ندارد فقط از یک کانال اطلاعات رنگی دریافت کند، در نتیجه تجربه‌ای کاملاً متفاوت را ثبت می‌کند. شرکت‌کنندگان در این آزمایش می‌گویند آنچه دیده‌اند، چیزی فراتر از رنگ‌های معمول بوده—رنگی با درخشش بالا، اشباع غیرقابل توصیف، و احساسی از «بی‌سابقه بودن»؛ بنابراین «اُلو» نه از طریق ترکیب رنگ‌های موجود، بلکه از طریق دستکاری مستقیم مسیر‌های عصبی بینایی خلق شده—یک هک هوشمندانه در سیستم دید انسان.

اُلو چه شکلی است؟

توصیف یک رنگ جدید که هیچ‌کس دیگری آن را ندیده، چالش بزرگی است. تمام زبان و کلماتی که برای توصیف رنگ‌ها داریم، بر پایه تجربه مشترک ما از دنیای اطراف ساخته شده‌اند. اگر بگویید «آبی آسمانی» یا «قرمز خون»، مخاطب فوراً تصوری از آن رنگ در ذهن دارد. اما وقتی می‌خواهید رنگی را توصیف کنید که از هیچ تجربه پیشینی‌ای نیامده، کار پیچیده می‌شود.

یکی از شرکت‌کنندگان در آزمایش می‌گوید: «اُلو مثل آبی-سبز بود، اما نه مثل چیزی که روی یک مانیتور می‌بینی. انگار عمق داشت، یک جور اشباع عجیب که حس می‌کردم رنگ دارد توی مغزم می‌درخشد.» برخی دیگر آن را «رنگی بین رنگ‌ها» توصیف کرده‌اند، چیزی که نه روی طیف رنگ‌های سنتی جا می‌گیرد و نه با هیچ ترکیب رنگی شناخته‌شده بازتولید می‌شود.

اما نکته مهم‌تر از توصیف، اثر روانی رنگ بود. برخی از بینندگان گفتند تجربه دیدن «اُلو» برای لحظه‌ای آنها را از واقعیت جدا کرده و حس عجیبی از ناشناخته را القا کرده. یکی از توصیف‌های جالب این بود: «انگار یک پنجره خیلی کوچیک به دنیایی باز شد که تا حالا ازش بی‌خبر بودم.»

در واقع، «اُلو» فقط یک رنگ نیست؛ تجربه‌ای است که مرز میان فیزیولوژی و روانشناسی را جابه‌جا می‌کند.

چرا این کشف مهم است؟

شاید در نگاه اول، کشف یک رنگ جدید بیشتر به موضوعی برای مجله‌های علمی-تفریحی یا شبکه‌های اجتماعی شباهت داشته باشد تا یک انقلاب علمی. اما اهمیت واقعی کشف «اُلو» در جایی فراتر از جلب توجه عمومی نهفته است. این کشف، در حقیقت پنجره‌ای تازه به قابلیت‌های مغز و سیستم بینایی انسان باز می‌کند.

تا امروز، تصور می‌کردیم که درک رنگ‌ها فقط محدود به نوری است که از اشیاء بازتاب می‌شود و وارد چشم ما می‌گردد. اما «اُلو» نشان داد که مغز انسان می‌تواند رنگ‌هایی را هم تجربه کند که نه در نور‌های طبیعی و نه در صفحات دیجیتال وجود دارند—رنگ‌هایی که فقط درون مغز ما و از طریق تحریک مستقیم نورون‌ها خلق می‌شوند.

این یافته می‌تواند پیامد‌های گسترده‌ای داشته باشد. در درمان بیماری‌هایی مثل کوررنگی یا حتی ساخت ابزار‌های دید پیشرفته برای خلبان‌ها، فضانوردان یا پزشکان، شاید بتوان با الگوبرداری از این روش، راه‌های جدیدی برای گسترش طیف بینایی انسان ایجاد کرد.

از سوی دیگر، این کشف در حوزه هوش مصنوعی و تعامل مغز-ماشین (Brain-Machine Interface) نیز کاربرد دارد. شاید در آینده بتوان سیستم‌هایی ساخت که بدون نیاز به نمایشگر یا نور، مستقیماً رنگ‌ها یا اطلاعات بصری را به مغز منتقل کنند—و این دقیقاً همان مرز آینده فناوری‌های عصبی است.

اما آیا واقعا یک رنگ جدید است؟

پرسشی که پس از هر کشف بزرگی مطرح می‌شود، این است: «آیا واقعاً با چیزی تازه روبه‌رو هستیم؟» در مورد «اُلو» هم برخی دانشمندان تردید‌هایی دارند. پروفسور جان باربور، عصب‌شناس دانشگاه لندن، در مصاحبه‌ای گفته: «شاید آنچه تجربه می‌شود، فقط یک نسخه شدیداً اشباع‌شده از رنگ‌های شناخته‌شده باشد، نه یک رنگ کاملاً جدید.»

برخی نیز اشاره می‌کنند که، چون مغز انسان بر اساس مقایسه رنگ‌ها کار می‌کند، شاید مغز در شرایط انحصاری تحریک، واکنشی متفاوت نشان داده که توهم یک رنگ تازه را به وجود آورده است.

با این حال، تیم پژوهشی برکلی پاسخ می‌دهد که تجربه «اُلو» به‌وضوح از تمام رنگ‌هایی که تاکنون دیده‌ایم متفاوت است، و حتی ابزار‌های نرم‌افزاری یا نمایشگر‌های پیشرفته هم نمی‌توانند آن را بازتولید کنند. رنگی است که به‌طور فیزیکی وجود ندارد، اما به‌طور ذهنی قابل تجربه است—و این خود، مرز تازه‌ای از علم است که باید آن را جدی گرفت.

آینده چه خواهد بود؟

آیا روزی خواهد رسید که «اُلو» یا رنگ‌های مشابه آن به تجربه‌ای عمومی تبدیل شوند؟ آیا ممکن است با پیشرفت فناوری، بتوانیم عینک‌ها یا دستگاه‌هایی داشته باشیم که چنین رنگ‌هایی را برای همه قابل مشاهده کنند؟

پیش‌بینی دقیق این آینده سخت است، اما روند کنونی نشان می‌دهد که ما در آستانه ورود به دورانی هستیم که تجربه‌های حسی‌مان به کمک فناوری گسترش پیدا خواهد کرد. شاید در آینده‌ای نه‌چندان دور، رنگ‌ها دیگر فقط چیزی نباشند که از طبیعت بگیریم، بلکه مفاهیمی باشند که با الگوریتم‌ها و تحریکات عصبی خلق می‌شوند.

از سوی دیگر، این کشف می‌تواند آغازگر موجی جدید در هنر، طراحی، درمان، و حتی آموزش باشد. اگر بتوانیم رنگ‌هایی بسازیم که احساسات تازه‌ای را فعال کنند یا درک‌های تازه‌ای از فضا و زمان به ما بدهند، چه تحول عظیمی در دنیای تجربه‌های انسانی ایجاد خواهد شد؟

«اُلو» نه‌تنها یک رنگ است، بلکه نمادی از ورود به دنیایی است که در آن، مرز میان علم و ادراک در حال فروپاشی است.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین