کد خبر: ۹۸۸۷۵۸
تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۳
نگاهی فرهنگی به تجربه اسکاندیناوی برای طراحی نهاد‌های اجتماعی در ایران

از حکمت فردوسی در باب رفاه عمومی و توسعه اجتماعی

این مقاله، تلاشی است برای دیدن پیوندی میان حکمت فردوسی و تجربه نهادسازی اسکاندیناوی. می‌خواهیم ببینیم آیا می‌توان از آن «داد»‌ی که در شاهنامه آمده، طرحی برای عدالت اجتماعی امروز ایران برداشت؟ و آیا آن «دهش» می‌تواند الگویی شود برای بازطراحی نظام خدمات اجتماعی در کشور ما؟
از حکمت فردوسی در باب رفاه عمومی و توسعه اجتماعی
آفتاب‌‌نیوز :

امین عربی- در شاهنامه، فردوسی حکایتی شگفت از فریدون نقل می‌کند؛ آنجا که می‌گوید: 

«فریدون فرخ فرشته نبود / ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
ز داد و دهش یافت آن نیکویی / تو داد و دهش کن، فریدون تویی»

این سخن، تنها یک بیت شعر نیست؛ بیانی عمیق است از نگاهی انسانی به عدالت و بخشندگی. فردوسی در این چند واژه، معیار بزرگی را برای انسانی والا بودن مطرح می‌کند: نه از تبار فرشتگان بودن، بلکه از جنس داد و دهش بودن. در نگاه او، هر انسانی که عدالت پیشه کند و مهربانی بورزد، می‌تواند به مرتبه‌ای برسد که فرشته‌وار باشد.

امروز، پس از گذر قرن‌ها، ما با مسئله‌ای روبه‌رو هستیم که در ظاهر بسیار متفاوت، اما در عمق بسیار مشابه است: چگونه می‌توان جامعه‌ای ساخت که مردمش طعم رفاه، عدالت و کرامت را بچشند؟ کشور‌های اسکاندیناوی، با طراحی نظام‌های رفاه اجتماعی بر پایه شفافیت، تخصص‌گرایی، و عدالت، توانسته‌اند به سطحی از توسعه دست یابند که حتی در سخت‌ترین بحران‌ها، انسان‌بودن در آن فراموش نمی‌شود.

این مقاله، تلاشی است برای دیدن پیوندی میان حکمت فردوسی و تجربه نهادسازی اسکاندیناوی. می‌خواهیم ببینیم آیا می‌توان از آن «داد»‌ی که در شاهنامه آمده، طرحی برای عدالت اجتماعی امروز ایران برداشت؟ و آیا آن «دهش» می‌تواند الگویی شود برای بازطراحی نظام خدمات اجتماعی در کشور ما؟

بخش اول: حکمت فردوسی؛ داد و دهش به مثابه انسان‌بودن

در نگاه فردوسی، انسان نه با قدرت، ثروت یا خون‌نژاد، بلکه با داد و دهش ارزیابی می‌شود. فریدون، شاهی اسطوره‌ای که مردم او را، چون فرشته می‌دانستند، به گفته فردوسی، نه از جنس ملکوت بود و نه آسمانی؛ تنها چیزی که او را در چشم مردم بلند کرد، «دادگری» و «بخشندگی» بود.
این داد و دهش، چیزی بیش از اخلاق شخصی است. «داد»، به معنای برقراری نظم درست، تقسیم عادلانه منابع، و فهم ظرفیت‌های انسان‌هاست؛ و «دهش»، به معنای مهربانی‌ای سازمان‌یافته، نه فقط بخششی احساسی.

از این زاویه، داد و دهش به دو رکن بنیادین حکمرانی بدل می‌شوند:

داد یعنی نظم اجتماعی مبتنی بر عدالت، تخصص و بی‌طرفی

دهش یعنی نظام خدمات عمومی که نیاز‌ها را به‌درستی تشخیص داده و بدون تبعیض تأمین می‌کند

فردوسی، با زبانی شاعرانه، انسان‌ها را دعوت می‌کند تا با داد و دهش، به جایگاهی برسند که مردمان، آنان را «فرشته‌سان» ببینند.

بخش دوم: تجربه اسکاندیناوی؛ نهاد‌هایی که فرشته‌وار عمل می‌کنند

کشور‌های اسکاندیناوی (سوئد، نروژ، دانمارک و فنلاند) در طراحی نظام‌های اجتماعی، از نگاه انسانی و علمی بهره گرفته‌اند. این کشور‌ها نه فرشته دارند، نه پادشاهانی اسطوره‌ای، اما ساختار‌هایی دارند که درست مانند گفته فردوسی، بر داد و دهش بنا شده‌اند.

داد در اسکاندیناوی یعنی:

وجود سیستم شفاف و دقیق ارزیابی نیاز‌ها

تخصص‌گرایی در تصمیم‌گیری‌های اجتماعی

عدالت ساختاری به جای عدالت شخصی

دهش در اسکاندیناوی یعنی:

خدمات اجتماعی مانند آموزش رایگان، بیمه سلامت، حمایت از بیکاران و سالمندان

اولویت‌دهی به محرومان، بدون تحقیر یا تبعیض

توزیع منابع بر پایه داده، نه سلیقه

در این کشورها، عدالت صرفاً شعار نیست؛ مکانیزم‌هایی واقعی برای اجرای آن وجود دارد. هر شهروند، در هر مرحله از زندگی، از سیستمی برخوردار است که او را تنها نمی‌گذارد. همین است که شهروند اسکاندیناویایی به ساختار‌های کشورش اعتماد دارد.

بخش سوم: اگر بخواهیم در ایران فرشته وار توسعه یابیم

برای ایرانِ امروز، پرسش این است: آیا می‌توان از این آموزه‌ها الگویی بومی ساخت؟ پاسخ مثبت است، اگر نگاهی نو و هم‌زمان ریشه‌دار داشته باشیم. باید:

  • داد را از سطح نظریه به سطح نهاد‌های اجرایی برسانیم
  • دهش را از لطف فردی به عدالت سیستماتیک تبدیل کنیم
  • تخصص، شفافیت و انصاف را سه پایه حکمرانی بدانیم
  • حکمت فرهنگی‌مان (مانند شاهنامه) را با عقلانیت مدرن پیوند دهیم

در نهایت، فردوسی راه را نشان داده است. اگر به‌راستی بخواهیم توسعه‌ای مردمی، پایدار و سعادتمند داشته باشیم، باید دوباره این پرسش را از خود بپرسیم: «تو داد و دهش کن، فریدون تویی».

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین