آفتابنیوز : آفتاب: پارهای وقايع بعضاً ساده در گذر زمان به چنان عرض و ارتفاعی میرسند که اغلب کسی بهياد نمیآورد پيشينهی آن چه بود و در بستر زمان چه شکلی به خود گرفت.
اکنون برای قريب به اتفاق ما بسيار بديهیست که از رسانه ملی در حد فوقِ اشباع فوتبال پخش میشود؛ مسابقات کشتی در کادر کامل پخش میشود؛ اصلاً چيزی به اسم موسيقی پخش میشود؛ از زنده يادان مؤذن زاده اردبيلی و دکتر زرين کوب و ديگرانی تجليل میشود؛ نام کشور عربستان سعودی در اخبار درست گفته میشود و هزاران مورد ديگر... کمتر کسی ممکن است بهياد بياورد در روزگاری نه چندان دور تا مدتی پخش فوتبال با محدوديت مواجه بود و تا سالها پخش مستقيم آن اکيداً ممنوع.
يا اگر قرار بر پخش مسابقات کشتی بود، در کوشهی کوچکی از صفحه تلوزيون به شکل ناپيدايی نشان داده میشد؛ آنهم زمانی که کشتی ما در اوج بود و مدال آور. يا اذان روح بخش مؤذن زاد مشمول همين قاعده بود و پخش آن (قبل از انقلاب را نمیگويم) ممنوع و اگر کسی اقدام به پخش آن میکرد توبيخ و تنبيه میشد. يا در همين رسانه در زمان حيات دکتر زرين کوب در برنامه سخيف هويت چنان تهمتها و انگها به اين انديشمند نابغه زدند که آنجنابِ نجيب خون دل خورد و کيفر اين بیمهریها را به خدا حوالت کرد و رفت. اگر بخواهم فهرست کنم بسيار است (در صندوق خاطرات نوشتهام برای عبرت روزگار بعد). ولی با همهی اينها عاقبت چه شد؟ معمولاً افراط کج منتهی به تفريط نامعقولِ غير قابل کنترل میشود.
چه تلاشها شد برای حذف چهرههای راستين با چهره سازیهای مصنوعی ولی چه نتيجه حاصل شد؟ فراموش نمیکنم زمانی که از همين رسانه پخش موسيقی وزين با ارکستر کامل در حد معقولی باب بود. وقتی رئيس تازه آمد خواست بی پروا فراگيرش کند و چنان افراطی کرد که به در بسته خورد و همان مقدار هم که پخش میشد را مانع گشت و سرآغازی شد بر جايگزينیی گل و گلدان و ستون و شمع و چرخ گاری در تصوير به جای ساز و نوازنده. يا مثل آنوقت که جماعتی خشک مغز نشستند و طرح حذف کامل موسيقی از رسانه در همه ابعاد را دادند و تعدادی سرود و همخوانی بدون موسيقی نيز توليد کردند و اصرار در گسترش آن؛ حاصلش شد رواج موسيقی سطحی و بیهويت در همين رسانه در بعدها که صدای اساتيد اين فن شريف را هم درآورد و شجريان تا مدتها مغضوب شد به خاطر اعتراضش به رواج موسيقیی خالطوری.
آنچه اين روزها بر سر ربنای استاد شجريان میرود از همين سنخ است. برای اولين بار نيست، آخرين بار هم نخواهد بود. مديران موسمی، عاقبت رفتنیاند، آنچه تا ابد میدرخشد و هر روز جان تازه میگيرد هنرِ هنرمندان والاست. بیخردی در مديريت رسانه عمدتاً نتايج زيانبار و جبران ناپذيری دارد. با منع ناپسند پخش اين دعای خاطرهانگيز و اهورايی و تبديل برنامههای افطار به مراسمی بیروح، به دست خود آن صدای ناب را تبديل به نمادی خواهند کرد که روز و روزگاری که پخش دوباره آن آغاز شد که میشود، توسط ذهن مخاطب، سمبل فتح رسانه قلمداد خواهد شد.
منبع: وبلاگ حسین پاکدل
http://paste2._org/p/949224