آفتابنیوز : بنابراین آنها که انتظار دارند پولاک از تغییر حکومت ایران دفاع کند کاملا در اشتباه هستند. او شدیدا با انتخاب گزینه نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران مخالف است و در عین حال می گوید که هیچ چشم انداز واقعی برای عادی سازی روابط میان تهران – واشنگتن در حکومت فعلی ایران وجود ندارد.
کتاب پولاک با نام معمای ایرانی پیش از ریاست جمهور احمدی نژاد، شهردار رادیکال تهران چاپ شده بود و این بدین معناست که مناقشه میان ایران – آمریکا در شرایط فعلی، پتانسیل بیشتری نسبت به زمانی داشته باشد که پولاک کتاب خود را نوشته بود.
شتابزدگی در نگارش این کتاب از میزان خطاهای نگارشی، محتوایی و عبارات آن مشخص است چنانکه او می نویسد رضا شاه تحت تاثیر هیتلر نام ایران را برای کشورش برگزید در صورتی که این کاملا اشتباه است و ایران از زمان کوروش به این نام خوانده می شود.
در جای دیگر او می گوید که تسخیر سفارت آمریکا تحت برنامه آیت الله خمینی صورت گرفته بود و این کاملا اشتباه است. خطاهای بسیار دیگری نیز از این قبیل در کتاب پولاک دیده می شوند. پولاک هم چنین فاقد تجربه حضور در ایران است و زبان فارسی را نمی داند. از این رو خطاهایی را که در تمامی منابع موجود وجود داشته، از ضعف های کتاب او به شمار می آیند.
پولاک می گوید که ایران و آمریکا در مناقشه هستند ولی حد و عمق آن را بیان نمی کند، از سوی دیگر او قادر نیست ریشه اساسی این مناقشه را از منظر سیاست قدرت پیدا کند بلکه به سمت بحث های شبه روانکاوانه گرایش داشته که گاهی حتی مضحک و برای ایرانیان آزاردهنده هستند.
اما به رغم تمامی نقاط ضعف موجود، کتاب پولاک به یک دلیل اهمیت بالایی برای دانشجویانی دارد که رابطه ایران – آمریکا را بررسی می کند: این کتاب به دقت نشان می دهد که سیاستگذاران آمریکایی در دولت های مختلف این کشور نتوانسته اند سیاستی منسجم را در قبال ایران شکل دهند.
دلیل این موضوع هم شاید این باشد که این افراد همواره به دنبال رویکردهای دولت خارجی بوده اند و به ماهیت حکومت خارجی توجه نداشته اند. اما آیا ممکن است که یک حکومت مدتی طولانی برخلاف ماهیت واقعی خود رفتار کند؟ آیا این کار تنها یک سوء رفتار ساده نیست؟
پولاک می نویسد که کلینتون در سال 1997 قصد پیشنهاد یک معامله بزرگ به ایران را داشت و اعلام کرد که ایرانی ها حق دارند از دولت آمریکا عصبانی باشند. پولاک نمی گوید که جزئیات این پیشنهاد بزرگ چه بوده است ولی با خواندن مطالب می توان حدس زد که این معامله شامل به رسمیت شناختن ایران به عنوان قدرت بزرگ منطقه در ازای عدم مشکل سازی برای اسرائیل یا قطع جریان نفت بوده است.
یکی دو سال بعد در سازمان ملل شرایط برای این پیشنهاد فراهم شد ولی در آخرین لحظات موضوع دیدار تصادفی کلینتون و خاتمی در ساختمان سازمان ملل بر هم خورد و خاتمی حتی در عکس رهبران جهان در هزاره جدید نیز ظاهر نشد.
نوشته های پولاک نشان می دهد که آمریکایی ها حتی نمی دانند که سیستم حکومتی در ایران به چه شکل است و قدرت واقعی در دستان کیست. پولاک از تلخی دوره کلینتون می نویسد که در آن رئیس جمهوری آمریکا تصور می کرد که خاتمی هم مانند او فکر می کند.
آنچه پولاک معما می داند در واقع جنگ قدرتي ساده و سنتی ميان دو ملت رقیب است. ایران می خوهد جهان اسلام در برابر غرب متحد شود و نخستین گام را بیرون کردن آمریکا از خاورمیانه می داند. با وقوع این قضیه ایران هژمون طبیعی منطقه خواهد بود و می تواند از خاورمیانه به عنوان قدرتی اسلامی در به چالش کشیدن آمریکا استفاده کند. با درک این امر سوالات بسیاری به ذهن خطور می کند، آیا امکان ثبات وجود دارد؟ اگر اینطور است به چه قیمتی؟ آیا آمریکا حاضر است بهای آن را بپردازد؟ اگر اینطور نیست، گزینه های دیگر کدامند؟
رقابت ایران و آمریکا در سه سال گذشته به علت مداخله آمریکا در افغانستان و عراق شدیدتر شده و جورج بوش با کنار گذاشتن پراگماتیسم روسای جمهوری پیش از خود سیاست خارجی پیامبر گونه ای را در پیش گرفته که ایران آن را فهمیده است.
بوش می گوید که می خواهد خاورمیانه را تبدیل به منطقه ای دموکراتیک و چند جانبه گرا و تحت سیستم جهانی غالب آمریکا کند. تهران هم این سناریو را قبول ندارد زیرا سناریوی خود را برای خاورمیانه و کل جهان دارد.
این قضیه سه نتیجه ممکن در پی دارد. اول، آمریکا خواهد توانست ایران را شکست داده و سناریو خود را پیاده کند و جمهوری اسلامی هم قادر به ادامه نیست. دوم، آمریکا با وقایع کند و مداوم افغانستان و عراق و نارضایتی عمومی مردم آن نهایتا دچار شکست می شود و ایران قدرت برتر منطقه خواهد شد. سوم، بعیدترین امکان موجود این است که ایران و آمریکا بر سر نوع جدیدی از معامله بزرگ کلینتونی توافق کنند تا هر یک بتوانند بخشی از برنامه خود را پیاده کنند.
آنچه کاملا مشخص است، این است که شرایط فعلی شدیدا بی ثبات است زیرا ایران نتوانسته شیطان بزرگ را از منطقه بیرون کند و آمریکا هم قادر نبوده ایران را تحت کنترل خود درآورد.
موقعیت موجود بین دو کشور با اختلاف فرهنگ این دو پیچیده تر می شود زیرا آمریکا و دیگر رهبران غربی، در صورت عدم مصالحه با دشمنانشان حمایت عمومی خود را از دست خواهند داد. در حالی که در خاورمیانه مردم چنین رهبرانی را تحسین می کنند هر چند به وقوع تراژدی منجر شود.
انتخاب احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهوری جدید ایران ممکن است سیر روابط را سریع تر کند. از این رو مطالعه کتاب پولاک به رغم کاستی های آن برای همه آنهایی که می خواهند از رویکرد آمریکا در سیاست خارجی مطلع شوند، لازم است.