آفتابنیوز : آفتاب: امیر محبیان، تحلیلگر سیاسی اصولگرا گرچه موضع گیری جدی در قبال سخنان اخیر اسدالله بادامچیان ندارد، اما عنوان میکند که نه اصلاحات را مرده میداند و نه این دست اظهارات را گمانهزنی های قطعی.
به گزارش آریا، در همین راستا آرمان با دکتر امیر محبیان به گفتگو نشسته است:
آقای بادامچیان به روال ماه های گذشته در مصاحبهای بر مرده بودن جریان سیاسی اصلاحات تاکید کرده است. به نظر شما ابراز چنین اظهاراتی چه نسبتی با وحدت مدنظر بزرگان اصولگرا در شرایط کنونی دارد؟ در هر صورت هر فردی از چهره های سیاسی دارای ادبیات و نگرش خاص خود است و ضرورت پذیرش تنوع ما را وامیدارد که در قبال دیدگاه های متنوع و ادبیات برگزیده برای آن دیدگاه ها مدارا پیشه کنیم، در غیر این صورت باید با نفی تنوع به سوی نوعی از کنترل شدید برویم که مطلوب جامعه ما نیست. پس نقد دیدگاه ها امکانپذیر است ولی تقاضا برای حذف دیدگاه ها شدنی نیست. از سوی دیگر پیرامون بحث حذف اصلاح طلبان از حوزه فعالیت سیاسی و یا عدم حذف آنها نظرات و دیدگاه های متفاوتی در جریان اصولگرایی وجود دارد که البته وجود این دیدگاه های متفاوت هم امری طبیعی و غیر قابل اجتناب است. بنابر این نباید صحبت آقای بادامچیان تعبیر به موضع کلی اصولگرایان شود. این موضع و تحلیل شخصی ایشان است. از سویی هم نباید جلوی این اظهارنظرها را بگیریم چون به هر حال چنین تفکری در جامعه سیاسی وجود دارد.
یعنی به این ترتیب شما هم با ارزیابی آقای بادامچیان در ارتباط با اصلاح طلبان موافقید یا اینکه فقط فکر میکنید ایشان باید بتواند حرفش را بزند؟ من لزوما میگویم ایشان باید بتواند حرف خود را بدون واهمه بزند، ولی در کل ارزیابی من با ایشان متفاوت است. از نظر من بین جریان اصلاحات سیاسی و اجتماعی تفاوت های قابل توجهی وجود دارد و در این بین آن چیزی که دارای اصالت، پتانسیل و تاثیرگذاری بیشتر است موضوع اصلاحات اجتماعی است که در پاره ای از دیدگاههای جناح اصولگرا هم مطرح میشود و در افق خود فرم زیست، مسیر حرکت، آینده و ارزشهای خاصی را تعریف میکند. بستر بالقوه و گرایشات این اصلاحات هم در جامعه وجود دارد. از منظر سیاسی این اصلاحات اجتماعی هر از گاهی یک بار نمایندگانی را برای خود برمی گزیند که حوزه فعالیت این نمایندگان در زمین سیاست است، اینها همان سیاسیونی هستند که ما با نام اصلاح طلب آنها را می شناسیم. به گمان من اگر دغدغه ای در خصوص عملکرد اصلاح طلبان وجود دارد، طیف های دغدغه مند باید شاخک های خود را در اجتماع فعال تر کرده و مسائل حل نشده را تا جایی که میتوانند شناسایی کنند و از سویی هم خود را برای پاسخگویی به این مسایل تقویت کرده تا به این ترتیب مسائلی را که قابلیت بهره برداری سیاسی دارند کاهش دهد. به این ترتیب عملا جریان رادیکال اصلاح طلب قابل کنترل خواهد شد. لازمه آن هم این است که بپذیریم در هیچ جامعه ای اصلاحات حذف شدنی نیست. حالا اگر فردی از منتفی شدن تاریخ استفاده برخی نمایندگان سیاسی جریان اصلاحات سخن بگوید. این سخن نامعقول نیست ولی در کل نمی توان اصلاحات را در جامعه مرده فرض کرد.
ولی در این شرایط مشکل بر سر حرف آقای بادامچیان به صفت شخصی نیست، مشکل اینجاست که این دست اظهارات به محور مواضع اصولگرایان در قبال اصلاحات تبدیل شده است. اکنون در شرایطی که اصلاح طلبان امکان معرفی کاندیدا را هم ندارند، سخن از بیتاثیر بودن آنها به یک سخن رایج در جریان اصولگرا تبدیل شده است. اصلاح طلبان نمیتوانند رقابت کنند، آن وقت آقای بادمچیان میگویند آنها انتخابات را باخته اند.
در مورد وزن جریانات اساسا می توان گمانهزنی کرد ولی تا زمانی که در پای صندوق، این وزن توسط مردم اعلام نشود، هر گمانه ای غیرمستند است. چه آنان که معتقدند در صورت ایجاد فرصت برنده تمام و کمال رقابت انتخاباتی هستند و چه جریاناتی که گفته می شود مطلوبیت و محبوبیت اجتماعی ندارند. پس تمام اینها گمانه است و این مساله در تاریخ انتخابات های ایران بارها اثبات شده است. لازمه صحت و مستند بودن این گمانه ها نتیجه نهایی رقابت هاست.
اما این گمانهزنی نیست، حکمی است که امثال آقای بادامچیان صادر میکنند.
هر گمانهزنی نشات گرفته از نوعی باور غیر قطعی است که صاحب آن میکوشد تا صحت آن را با کدهای اجتماعی اثبات کند. حالا این دیگر بسته به نوع حرکت آن فرد یا گروه دارد که تا چه اندازه ارزیابی و گمانه دقیق و قابل اثباتی را ارائه کند. قطعا گمانهزنی غیرواقعی قبل از هر چیز حیثیت و شخصیت فرد یا گروه گمانهزننده را هدف تخریب قرار میدهد.
یک مساله مهم این است که چنین دیدگاهی در جناح رقیب، به دلیل سیطره بر نهادها تبدیل به سیاست و تصمیم نهایی در قبال اصلاح طلبان شده است. آیا این درست است؟ اگر این گمانه ها و باورهای سیاسی توسط مسئولان، آنطور که شما گفتید تبدیل به سیاست و تصمیم شود، می توان گفت اتفاق بدی در حوزه سیاسی رخ داده است. به هر حال منشا سیاست همین گمانهزنیهاست اما برای اتخاذ سیاست و تصمیم برای کشور نیاز به استفاده از گمانه زنیهای طیفهای مختلف است که البته آن هم نیاز به مستندات قابل اثبات دارد. این دغدغه اساسا درست است و چنین رویکردی علاوه بر غیر قانونی بودن در مغایرت با شرع هم قرار دارد.
همان زمان هم اصولگرایان به لحاظ رسانه قویتر بودند، صداوسیما به آنها نزدیک تر بود؟ صدا و سیما رسانه حکومتی است نه جناحی. دلیل به وجود آمدن چنین برداشتی این است که نظر اصولگرایان با حکومت بسیار نزدیک است و اصولگرایان مدافع مواضع حکومت هستند. الان هم با این دیدگاه وضعیت اصولگرایان خیلی بهتر از اصلاح طلبان نیست. ضمن اینکه اگر بخواهیم صدا و سیما را رسانه اصولگرایان بدانیم، باید رسانههای خارجی را هم به عنوان رسانه اصلاح طلبان فرض کنیم. اما مساله دوم این است که باید به فاکتور ضریب نفوذ هم توجه کنیم. اگر اصلاح طلبان فکر میکنند که ضریب نفوذ دارند، نباید نگران تعدد رسانه های اصولگرا باشند. البته من در کل نظرم این است که شرایط مساوی وجود ندارد و حق اصلاح طلبان این است که از امکانات بیشتری برخوردار باشند. تحقق چنین امری البته همزمان که نیاز به انعطاف بیشتر اصولگرایان دارد، نیازمند حرکت معقولانه تر و آرامتر خود اصلاح طلبان هم هست. نظر من این است که اصلاح طلبان باید اجازه فعالیت و اظهار نظر بیشتری داشته باشند و برای چنین فضایی هم اصلاحات آنقدر پایه اجتماعی دارد که بتواند چنین حقی را مطالبه کند.
انقلاب اسلامی ایران ، که خودکفایی در کشاورزی ، دامپروری
، صنعت و تولیدات داخلی بود ، غافل نشویم .