آفتابنیوز : حمله اسرائيل در سال 1981 به راكتور هستهاي تموز عراق انگيزه بغداد را براي پيشبرد اين برنامه بيشتر كرده بود و نيروگاه هستهاي اين كشور چند روز بعد از اين حمله كار خود را شروع كرد. در جريان جنگ ايران و عراق و پيش از جنگ اول خليجفارس، صدام تلاش خود را براي پيوستن به كلوب كشورهاي هستهاي سرعت بخشيد. چالش پيشروي اين كشور دستيابي به مواد شكافتني قابل استفاده در سلاح، پلوتونيوم يا اورانيوم بود.
«مهدي عبيدي»، مهندس عراقي كه مسؤول برنامه غنيسازي هستهاي رژيم صدام بود اخيراً در كتابي فاش كرده كه چطور عراق در دوران حكومت صدام حسين به دنبال آرزوهاي هستهاي بوده است. راز برنامه هستهاي عراق بيش از يك دهه در باغچه خانه عبيدي مدفون بوده است. در اين كتاب كه «بمبي در باغچه من» نام دارد، عبيدي گفته است كه قطعات سانتريفيوژ و طرحهاي مربوط به آن زير درخت سدر خانه او پنهان شده بوده است. اين كتاب و عنوان آن همچنين اشارهاي دارد به بمبي كه در جريان حملات آمريكا در سال 2003 در حيات خانه عبيدي و نزديك درخت سدر، فرود آمده و اتاق خواب دختر او را ويران كرده است. بعداز سقوط رژيم صدام، عبيدي قصد داشته كه اين اسرار را براي فاتحان بغداد فاش كند. اما از يكسو نگران دستگير شدن، توسط نيروهاي آمريكايي بود و از سوي ديگر از تلافي و انتقام بازماندگان رژيم صدام بيم داشت.
در روزهاي بعداز سقوط بغداد، او چندبار تلاش ميكند با مقامات آمريكايي تماس بگيرد اما در آن آشوب و هرج و مرج چنين امكاني وجود نداشت. بالاخره موفق ميشود كه از طريق تلفن ماهوارهاي يك خبرنگار با «ديويد آلبرايت» بازرس تسليحاتي آمريكا در واشنگتن تماس بگيرد و مذاكرات پشت پرده را براي خلاص شدن از شر باقيماندههاي اين سانتريفيوژ آغاز ميكند، به شرط آنكه از حبس در امان باشد و زندگي و امنيت خانوادهاش هم تضميني شود.
مذاكرات پيش ميرفت تا اينكه نيروهاي آمريكايي يك روز صبح به خانه او هجوم بردند و خانوادهاش را مجبور كردند روي زمين اتاق پذيرايي دراز بكشند تا كار آنها تمام شود. سربازان آمريكايي به عبيدي دستبند زدند و او را با زيرشلواري و زيرپوش به ماشين نظامي و از آنجا به زندان فرودگاه بغداد بردند. بعداز چند ساعت يك افسر آمريكايي از او عذرخواهي كرده و او را به خانهاش باز گردانده است. در ژوئن 2003، عبيدي و خانوادهاش عراق را به مقصد كويت ترك كرده و از آنجا به مكاني نامعلوم در آمريكا فرستاده شدند. كتاب «بمبي در باغچه من» به فعاليت عبيدي در دهه 1980 بعد از بمباران راكتور هستهاي عراق توسط اسرائيل، مربوط ميشود.
او در دانشكده معدن كلوادوي آمريكا تحصيل كرده و بعد به ويلز رفته و در آنجا دكتراي مهندسي مواد گرفته است. سپس به كشورش بازگشته و در كميته انرژي اتمي عراق مشغول بهكار شده است. او از بيم جان خانوادهاش و همچنين بهخاطر كنجكاوي علمي در برنامه هستهاي رژيم صدام شركت داشته است.
او حتي از صحبت كردن درباره كارهايي كه در آزمايشگاههاي هستهاي انجام ميشد با همسرش هم بيم داشت.
به گفته عبيدي، تحريمهاي اقتصادي بعداز جنگ اول خليجفارس، بسياري از عراقيها را براي همه نيازهايشان به سهميههاي دولت محتاج كرده بود و اين باعث تحكيم قدرت حكومت صدام شده بود. در چنين فضايي رعب و وحشت غيرقابل توصيفي حاكم شده بود. حتي در اين سالهاي تحريم هم مردان رژيم صدام، عبيدي و همكاران او را براي شروع دوباره برنامه غنيسازي تحتفشار ميگذاشتند. فضاي حاكم بر عراق آنقدر سنگين بود كه تا ساعتي قبل از شروع حملات آمريكا در سال 2003 بسياري از عراقيها تبليغات رژيم صدام را باور كرده بودند و تصور ميكردند كه ارتش او دشمن را شكست خواهد داد.
به گفته عبيدي، حمايتهاي غرب از عراق در دوران جنگ با ايران، اين كشور را قادر كرده بود كه در خفا به برنامه تسليحاتي خود بپردازد. در اين ايام قطعات و تجهيزات بسياري از خارج به عراق رسيد تا برنامه تسليحاتي و هستهاي آن را كامل كند.
عبيدي در آن سالها با شيوه انتشار گاز ميلههاي آلومينيوم براي غنيسازي توليد كرد و اين موفقيت را نيمهشب به كمال حسين داماد صدام اطلاع داد. اين موفقيت اگرچه از نظر فني چشمگير بود اما جوابگوي نياز عراق نبود. او و همكارانش همواره براي دستيابي به موفقيتهاي جديد تحتفشار بودند. عبيدي در پايان اين كتاب هشدار داده است اسرار واقعي سلاحهاي كشتار جمعي دفن شده، اما نه در باغچه او بلكه در ذهن هزاران دانشمندي كه در سراسر دنيا پراكنده شدهاند.