آفتابنیوز : خبرهاي آمده بود که شرکت سان مايکروسيستمز تعداد زيادي از مهمترين نرمافزارهاي خود – از جمله نرمافزارهاي مربوط به جاوا – را رايگان کرده است. شايد براي کساني که از پيشينه اين شرکت، تاريخچه تحولات آن و نيز داستان پرماجراي جاوا اطلاع اندکي دارند، اهميت اين خبر چندان زياد نباشد. اما اگر از خود بپرسيم که چرا يک شرکت بزرگ صنعت فناوري اطلاعات، با ارزشترين نرمافزارها و دسترنج تمام سالهاي گذشته خود را رايگان کرده است، آنگاه ممکن است کمي به فکر فرو رويم.
اين معما وقتي پيچيده ميشود که کمي آنطرفتر را نگاه کنيم و ببينيم که اتفاقا بعضي شرکتهاي ديگر همچون مايکروسافت و اوراکل که ارکان کسبوکار نرمافزاري خود را همواره در دژهاي مستحکمي حفاظت و نگهداري کردهاند نيز اندک اندک سر کيسه را شل ميکنند. مدتي است که آنها نيز گاه به اسم Express Edition، گاه به اسم Live Edition و گاه به بهانههاي ديگر برخي از محصولات خود را رايگان ميکنند.
ميتوان حدس زد که اين تحولات تا حدودي ناشي از فشاري است که جنبش اپن سورس به صنعت آيتي وارد ميکند و بعضي از شرکتها مثل اوراکل را که معتقدند بخش زيادي از محبوبيت ايده اپن سورس به رايگان شدن نرمافزارها مربوط ميشود، به اين انديشه مياندازد که "اگر بيشتر قضيه همين است، ميشود نرمافزارها را رايگان کرد بدون اينکه اپن سورس باشند". از سوي ديگر جنبش اپن سورس تلاش زيادي را طي دو سه سال اخير به کاربسته تا کارايي مدل "کسب درآمد از راه فروش خدمات به جاي فروش محصول" را بيازمايد.
اين وقايع را وقتي کنار پيشبيني اخير IDC درباره تحولات پيش روي صنعت فناوري اطلاعات در سال 2006 بگذاريد، بيشتر معنا پيدا ميکنند - آنجا که IDC از قوت گرفتن مدلهاي جديدي از کسبوکار در اين صنعت صحبت ميکند، از پديدهي "اثر گوگل" سخن ميراند، به موضوع "ارائه IT به عنوان سرويس" اشاره ميکند و مدل اپن سورس را منشاء تحولات تازهاي قلمداد ميکند. اما اين پازل وقتي کاملتر ميشود که مقداري هم درباره پيشينه بحث دامنهدار "IT به عنوان سرويس" بدانيد. اجازه بدهيد کمي به عقب بازگرديم.
حدود دو سال و نيم پيش، يکي از نويسندگان برجسته مجله Harvard Business Review به نام "نيکلاس کار" که يکي از کارشناسان برجسته علم مديريت نيز محسوب ميشود، مقالهاي نوشت که عنوانش چنين بود: "IT ديگر اهميت ندارد". او جنجالي بپاکرد که تا ماهها ادامه داشت. اين جنجال بهقدري وسيع بود که بسياري از کارشناسان و دانشمندان سطوح بالاي عرصه مديريت فناوري اطلاعات از بيل گيتس تا متکالف (خالق اترنت) درباره آن چيزي گفتند و اظهار نظري کردند.
جان کلام نيکلاس کار اين بود که فناوري اطلاعات به سرعت مزيت نسبي خود را به عنوان عاملي که موجب ارزش افزوده در کسبوکار و بازرگاني ميشود، از دست ميدهد و به چيزي عادي تبديل ميشود که ضروري است همه داشته باشند. تکه کلام او اين بود: افول مزيت نسبي فناوري اطلاعات. و راه حلي که او پيشبيني ميکرد حرکت به سمت فعاليتهاي خدماتي به جاي ارائه محصولات جديد در حوزه فناوري اطلاعات بود. به نظر او ظرفيت جامعه براي هضم محصولات اين صنعت به حد اشباع رسيدهاست. درستي اين فرضيه براي نيکلاس کار آنچنان روشن و قطعي بود که طاقت نياورد و نظريه خود را به صورت کتاب منتشر کرد.
مثالي که نيکلاس کار براي تشريح فرضيه خود همه جا عنوان ميکرد شباهت آيتي به نيروي برق بود. کار ميگفت امروزه ديگر داشتن سيم برق يک ضرورت است، يک مزيت نسبي نيست. برق کالايي است که همه بايد داشته باشند. آيتي نيز همينطور است. به همين دليل او معتقد بود – و هست – که فناوري اطلاعات ديگر نميتواند به عنوان يک مزيت نسبي در رقابتهاي تجاري مطرح شود. به نظر او کسي که نميداند آيتي چيست و از آن بي بهره است، اساسا جايي در عرصه تجارت ندارد. اين درست مانند آن است که کسي نداند اهميت برق چيست. همه به برق نياز دارند.
بررسي اين موضوع که چرا اينهمه بحث و جدل پيرامون اين مقاله درگرفت، باشد براي بعد. سعي ميکنم در آينده نزديک هم اصل مقاله را در اينجا بگذارم و هم اين ماجراي جالب را به تفصيل برايتان شرح دهم. اما در اينجا تکهاي از آن مقاله بحثبرانگيز را که به شکل جالبي با موضوع اين يادداشت ارتباط دارد، برايتان نقل ميکنم تا ببينيد وقتي همه قطعات اين پازل را کنار هم ميگذاريد، چه تصويري بدست ميآيد.
نيکلاس کار در قسمتي از اين مقاله و داخل کادري با عنوان "سرانجام فروشندگان چيست؟" نوشته بود: بيل جوي پژوهشگر ارشد و يکي از مووسسان شرکت سان مايکروسيستمز، چند ماه قبل در مجمع جهاني اقتصاد سال 2003 در شهر داووس سوئيس، سوالي را مطرح کرد که ظاهرا براي وي بسيار دردناک بود: <اگر واقعيت اين باشد که مردم بيشتر اجناس مورد نياز خود را قبلا خريده باشند، چه اتفاقي خواهد افتاد؟> البته منظور وي از مردم و اجناس، به ترتيب، مديران شرکتها و فناوري اطلاعات است.
نيکلاس کار در ادامه نوشته بود: بسياري از فروشندگان فنآوري اطلاعات، شرکت و محصولات خود را با تغييرات بازار تطبيق دادهاند. اقدام مايکروسافت در جهت تبديل نرمافزار جامع آفيس از يک بسته نرمافزاري قابل تملک به خدمات نرمافزاري با حق اشتراک سالانه، در حقيقت به منزله تصديق ضمني اين واقعيت است که نياز و اشتياق شرکتهاي تجاري به ارتقاء مداوم سيستمها در حال نزول است.
اکنون نگاه کنيد که سرانجام، اين فروشندگان – سان و مايکروسافت – به کجا رسيدند. شگفتا که تحليل نيکلاس کار آنچنان درست بود که امروز ما مشاهده مي کنيم که بيل گيتس با آب و تاب سخن از افتتاح سايت Live.com و ويندوز و آفيس Live ميراند. من متعجبم که نيکلاس کار دو سال و نيم پيش چگونه يقين داشت که اين اتفاق خواهد افتاد؟
به نظر شما اگر همين امروز بيل جوي را پيدا کنيم و از او بپرسم با توجه به رايگان شدن نرمافزارهاي سان مايکروسيستمز، چه پاسخي براي پرسش دو سال پيش خود در مجمع جهاني اقتصاد دارد، چه خواهد گفت؟ اگر من به جاي او باشم ميگويم : اتفاقي که خواهد افتاد اينست که بايد شغلمان را تغيير دهيم و اجناس مغازه خود را با صد در صد تخفيف بفروشيم!
اين سان که ميبينيد، همان خورشيد قبلي نيست، ستاره جديدي است که به تازگي متولد شدهاست. شرکتي که ديگر نرمافزار جاوا نميفروشد، سيستمعامل سولاريس نميفروشد، سرورهايش ديگر محدود به سختافزارها و ريزپردازندههاي ساخت خودش نيست. انصافا اين شرکت شباهت اندکي به شرکت قبلي دارد. سان به علت تغيير شغل، اجناسش را حراج کردهاست!
با تمام اين اوصاف، تحولاتي که سان تجربه ميکند تنها گوشهاي از کل ماجراي صنعت فناوري اطلاعات است. به قول IDC چند مدل دگرگونساز وارد عرصه صنعت فناوري اطلاعات شده است، از آن ميان، يکي هم گوگل که به پديدهاي تبديل شده است. فشار مضاعفي که اين شرکت بر اين صنعت وارد ميکند از آن روست که به موازات پرنگ شدن ايدهي " عرضه IT به صورت سرويس" براي امثال مايکروسافت و سان مايکروسيستمز، گوگل همين خدمات را رايگان ارائه ميکند.
هنوز واکنش شرکتهاي بزرگ به تغيير مختصات بازار و صنعت فناوري اطلاعات چندان محسوس و روشن نيست. آيبيام از مدتها پيش فرآيند تغيير را شروع کرده است و بيشتر فعاليتهاي خود را روي خدمات متمرکز کرده است. بعضي مانند اوراکل سعي ميکنند هم هواي صنعت خدمات را داشته باشند و هم از بازار فروش محصولات بي نصيب نمانند. يکي هم ميشود مثل سان که از درآمد حاصل از فروش محصولاتش صرفهنظر ميکند، روي صنعت خدمات قمار ميکند و به آغوش گوگل پناه ميبرد تا به کمک او از اين نقطه چرخش راهبردي، جان سالم به درببرد.
و مايکروسافت؟ فعلا که بيل گيتس در حال مزه مزه کردن ويندوز لايو و نسخه اکسپرس ويژوال استوديو است. اسباب بازي Xbox هم به اندازه کافي سرگرمکننده است. آنطرف هم استيو بالمر نشسته که همچون بيل گيتس به سياستهاي گوگل معترض است و به طعنه ميگويد گوگل هرکاري به غير از شفا دادن سرطان انجام ميدهد، اما خودش هم بدش نميآيد که شانس مايکروسافت را در بازارهاي خدماتي جديد و سودآوري مانند فناوري تلفن اينترنتي و VoIP که هيچ ارتباطي با تخصص اصلي اين شرکت – توليد سيستمعامل و نرمافزار- ندارد، بيازمايد. شايد آنها هنوز تصميم نهايي خود را نگرفتهاند.