آفتابنیوز : سرویس سیاسی- شهروز ابراهیمی*-انتخابات مجلس دهم شورای اسلامی و مجلس خبرگان و نتایج آن ها چهار درس بزرگ برای مردم، فعالین سیاسی و جناحهای رقیب داد.
اولین درس این بود که مشارکت مردم در تعیین سرنوشتشان بهتر از عدم مشارکت و قهر است.
قهر مردم از انتخابات به معنای خداحافظی از تعیین سرنوشت خود و سپردن آن به شانس و قضا و یا در خوش بینانه ترین حالت سپردن آن به دست منتخبانی است که یا چندان به رای مردم اعتقاد ندارند و یا این که منتخب، در واقع منتخب تعداد کمی از مردم بوده و نمی تواند تعداد کثیری از مطالبات را نمایندگی کند.
تجربه انتخابات در ایران نشان داده که عمدتأ در غیاب مشارکت مردم این افراد ضعیفتر و غیر متخصصتر اداره مجلس شورای اسلمی را در دست می گیرند و چون نمایندگی تعداد کمی از مردم دارند لذا بی محابا بر اسب لگام گسیخته قدرت سوار گشته و ممکن است آن چنان که باید نخواهند و یا نتوانند مطالبات طیف وسیعی از مردم را نمایندگی نمایند. عدم پاسخگویی، عدم شفافیت، ترجیح منافعت شخصی بر مصلحت ملی، ناکارامدی، چوب گذاشتن لای چرخ دستگاه دولت، و هیاهو و جنجال به جای منطق و تدبیر از نتایج یک چنین وضعیتی است.
ولی مشارکت گسترده مردم- که اغلب در چنین شرایطی مشارکت، آگاهانه و معنادار می گردد- مسئولیت سنگین پاسخگویی به مطالبات اکثریت را بر عهده آنان گذاشته و ضمن این که آنان اخلاقا، منطقا و قانونا تعهد می کنند که تا آنجا که ممکن است پاسخگو و مسئولیت پذیر باشند مضافأ اغلب به دنبال مشارکت آگاهانه و بیشتر، پاسخ خواهی از طرف مردم هم وجود خواهد داشت و منتخبان به حال خود رها نمی گردند و اقداماتشان زیر ذره بین چشم ناظر انتخاب کنندگان قرار دارد.
درس سوم برای جناح و افراد مغلوب است. جناح و فردی که رای نیاورده لازم است برای چهارسال دیگر آسیب شناسی کند که چه شد که ستاره ی بخت و اقبالشان نزد مردم افول کرد و برای چهارسال دیگر برای این که اقبال مجددی داشته باشند باید چه کنند و چه تغییرو اصلاحاتی در رفتار سیاسی شان باید انجام دهند. اصولأ کسی که بر مسند قدرت است اغلب فراموش می کند که این قدرت را مردم بدو داده اند و اغلب متوهم هست و چون غرق در قدرت هست نمی تواند ضعفهای خود را ببیند. روی برگرداندن مردم از اینها اتفاقأ از یک منظر فرصت تاریخی به این ها می دهد که در گوشه عزلت وجدان خود نشسته و کارنامه واقع بینانه ای از عملکرد و دیدگاهها و افکار خودشان داشته باشند.
این فرصت را لازم است قدر نهاده و از این که مردم با پایین کشاندن آنها از سریر قدرت، پرده توهم را از جلو دیدگانشان برداشته و افق آسیب شناختی واقع بینانه را در جلو دیدگانشان گسترده است از آنها ممنون و قدردان بوده و به جای فرافکنی مشکلات و اتهام زدن ها به مردم(همان مردمی را که در شرایط دیگر غیور و سلحشور و نجیب می خوانندش) و برچسب زدن ها به جناح پیروز، خود را بازسازی نمایند.
یا اینکه حداقل آسیب شناسی کنند چه اصولی را فرو گذاشته اند و چه اصولی بهتر از مردم داری و مردم سالاری که احیانأ بدان بی عنایت بوده اند. چرا که شکست و پیروزی چندان مهم نیست بلکه درس گرفتن از شکست نعمت بزرگی است اگر چنانچه قدر این نعمت را بدانیم همواره راه پیروزی مهیاتر می شود.
از طرف دیگر درس چهارم برای جناح پیروز انتخابات است. این که واقع بینانه تأمل نمایند که دلیل واقعی پیروزی شان چه بوده است. لازم است راهی که طرف مقابل رفته رانپیمایند که به درستی گفته اند آزموده را آزمودن خطاست. مردم با اقبال نشان دادن به افراد و جناحهای پیروز انتخابات همچون المثنای مغلوب شدگان، فرصت بزرگی را در اختیار آنها قرار داده اند. آنها هم باید بدانند که نباید توهم به انها دست دهد که این پیروزی را مدیون برتری های شخصی خودشان هستند.
برعکس بدانند که این پیروزی را مدیون اعتماد مردم هستندچرا که مردم تعداد کثیری از اعضای لیست امید و اصلاحات را نمی شناختند. اصولأ بزرگترین سرمایه اجتماعی اعتماد است. مردم علیرغم بازآزمونی متعدد اعتماد در سالهای گذشته دوباره چرخ قدرت را به سمت آنها چرخانده اند.
جناح ها و افراد راه یافته به مجلس لازم است قدردان این رای مردمی باشند و بدانند که اگر بخواهند برخلاف خواسته ها و مطالبات واقعی مردم در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و سیاست خارجی حرکت کنند، و آرای مردم را نمایندگی نکنند یا به سرنوشت افراد و جناح های مغلوب دچار شده و یا بدتر ازآن اگر اعتماد سلب گردد، ممکن است دوباره قهر جایگزین مشارکت گردد که نتایج دومی بدتر از نتایج اولی است.
* استادیار روابط بین الملل دانشگاه اصفهان