آفتابنیوز :
او با آن هیکل و هیبت رشیدش، صدا پخته و پر و تاثیرگذارش، مظهر سرزندگی و انرژی بود و در تاریخ روزنامهنگاری هنری و به خصوص سینمایی، فردی فراوان تاثیر.
نگارنده تنها در چند مجلس او را دید و نهایتا یک مصافحه کوتاه و بنا بر این درباره ویژگیهای رفتاری و اخلاق فردی و اجتماعی او نمیتوانم اظهار نظر دقیق و درستی انجام دهم و این را باید دوستان و آشنایان و به خصوص هنرمندان و روزنامهنگاران و سینمایینویسانی انجام دهند که با او دمخور بودند.
اما بر یک نکته میتوانم انگشت تاکید بنهم و آن جلوههای بیرونی کار اوست. نگاهی به کارنامهای که شادروان معلم از خود به جای گذاشت نشان میدهد او فردی نهادساز در بخش خصوصی بود. مردی کارآفرین که در این برهوت وصل شدن افراد به دولت و ارتزاق انگلوار از آن و ساختن نهادهای شبه دولتی، او در بخش خصوصی ماند و پا سفت کردو نهادهایی از خود بر جای گذاشت که اگر بازماندگانش اندکی جنم و جنبه او را داشته باشند که قطعا دارند، این درختان برومند را بارآورتر خواهند کرد.
باید کار روزنامهنگاری کرده باشید تا دریابید که یک نشریه هنری را ربع قرنی مدیریت کردن و آن را در اوج نگه داشتن،آن هم در بخش خصوصی چه کار طاقت سوز و دشواری است.
همچنانکه باید در کار اجرایی برگزاری یک جشنواره باشید تا درک و دریافت کنید که چه موانع عظیم و شاخ غول شکنی بر سر راهتان سبز میشود تا بتوانید جشنوارهای همانند حافظ را سرپا نگه دارید و ادامهاش دهید.
علی معلم به معنای دقیق کلمه هم نهاد ساز بود و هم آنکه به دنبال توسعه و منظومهسازی در یک حوزه و موضوع خاص.
او از امکانات ارتباطی مجله دنیای تصویر به خوبی استفاده کرد و جشن حافظ را راه انداخت و توانست زیستبومی فرهنگی و هنری را فعال کرده و هر ساله به آن پر و بال داده و توسعهاش بخشد. او در واقع از معدود افرادی بود که به رخدادها و اتفاقات نگاه منظومهای و پروژهای داشت. نکتهای که در میان مدیران فرهنگی و هنری ما در ایران تقریبا کمتر به چشم میآید و نگاه آنان بیش از انکه منظومهای باشد ، محفلی است و از این اجتماعات به شکل مطلوب و موثر استفاده نمیکنند و دانش این کار را هم ندارند و متاسفانه در پی یادگیری هم نیستند. در این نوع نگاه یک رخداد تمام نمیشود، بلکه استمرار مییابد و همراه خود رخدادهای دیگر و همپیوند با خود را نیز میآورد. اما استمرار و توسعه این کار خود یک ذهن فراخ و با نگاه عمیقتری را میطلبد و برنامههای دراز مدت تر و البته کار و تلاش و وقت افزونتر نهادن. به همین دلیل است که سردبیری یک نشریه، حضور در برنامههای سینمایی تلویزیون، ایفا کردن نقش در برخی فیلمها، تهیهکنندگی در سینما و برگزاری جشن حافظ و حلاصه نکردن آن در یک جشن، بلکه رقابتی کردنش و ... را باید در یک مسیر و منظومه تعریف کرد که آن زندهیاد برایش برنامهریزی کرده بود و خوشبختانه اکثر این بخشها به درختانی برومند و بارآور بدل شدند.
درگذشت او به گمان من که سخت دلبسته کارهای صنفی و نهادسازیها در حیطه هنر و فرهنگ هستم، باور پذیر نیست. آن هم درست در سنی که کوهی از تجربه را در خود متراکم کرده بود. او یک سرمایه انسانی و مدیریتی منحصر به فرد در حوزه خود بود و از این بابت فقدانش قطعا بیشتر حس خواهد شد. چرا که او حلقه وصل و ایجاد کننده زیست بومی فرهنگی و هنری بود که بسیاری از هنرمندان را گرد هم جمع میکرد.
یادش گرامی باد و امید که خانواده و دوستان و کسانی که نزد او تجربه و دانشی کسب کردند، پرچم او را بردارند و مسیرش را با امیدی افزونتر ادامه دهند.