کد خبر: ۶۰۲۰۴۰
تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۷
گفت و گو با فاتح بادپروا، دبیر جشنواره بین المللی تئاتر خیابانی ایران

مردم پایه گذار جشنواره مریوان اند، نه من!

فاتح بادپروا در ادبیات تئاتری و رسانه ایران نامی آشناست. او متولد 1350شهر مریوان و از چهره‌های سرشناس تئاتر کردستان و غرب کشور است. وی بنیانگذار و دبیر جشنواره بین‌المللی تئاتر خیابانی مریوان است.
مردم پایه گذار جشنواره مریوان اند، نه من!
آفتاب‌‌نیوز :

امید بی‌نیاز - فاتح بادپروا در ادبیات تئاتری و رسانه ایران نامی آشناست. او متولد 1350شهر مریوان و از چهره‌های سرشناس تئاتر کردستان و غرب کشور است. وی بنیانگذار و دبیر جشنواره بین‌المللی تئاتر خیابانی مریوان است. همچنین داور جشنواره‌های بین‌المللی تئاتر فجر، کودک و نوجوان، مقاومت و... بوده است.

این هنرمند از دوران جنگ و آوارگی (1362) تا اوایل دهه 80 به بازی و اجرای نمایشهای میدانی در روستاهای مریوان می‌پرداخت. تأسیس گروه باران، کارگردانی بیش از 40 نمایش، کسب جوایزی از رویدادهای تئاتر ایران و کشورهای همسایه، برگی از کارنامه حرفه‌ای اوست. اجرای ضیافت (بهرام بیضایی) عادل ها (آلبر کامو) آندورا (ماکس فریش‌) خانه‌ای از آب (فارس باقری) رقصی برای بازگشت عروس و عیشا (تریفه کریمییان) ‌12 سوار مریوان و ققنوس و باز هم گل‌یخ (آزاد رستمی) و... برخی از آثارش در کِسوت کارگردان تئاتر است. به بهانه برپایی چهاردهمین جشنواره بین المللی تئاتر خیابانی مریوان در روزهای نزدیک پیش رو با این کارگردان تئاتر به گفت و گو نشستیم.مردم پایه گذار جشنواره مریوان اند، نه من!

***

*جناب بادپروا، به سطر آغاز برگردیم. به تاریخچه ای که سنگ زیربنایی جشنواره مریوان، یا زمینه ساز شکل گیری آن بود...

بحث جشنواره تئاتر خیابانی مریوان به سال هایی بسیار دورتر از زمان حال بر می گردد. ما به نوعی بچه جنگ بودیم؛ جنگ عراق و ایران در جریان بود. با مریوانی لب مرز روبه رو بودیم که چندین سال با این پدیده درگیر بود. از این ور، ما علایق و سلایق دیگری داشتیم. در مدرسه درگیر تئاتر بودیم و حالا جنگ بر سر راه علاقه های ما ایستاده بود. دوران، دوران آوارگی خالی شدن مریوان از سکنه بود. مردم رهسپار روستاها می شدند. ما هم در این ایام به رویاها و عشق هایمان پناه بردیم. برای مردم آواره و روستائیان تئاتر اجرا می کردیم. به خاطر اینکه همچنان به آنها امید و روحیه بدهیم؛ یا لحظلاتی سرگرمشان کنیم.

 تئاترهایتان چه سمت و سوی محتوایی یا فرمیک داشت؟

بیشتر شور، حس و هیجان بود. طوری نبود که تکنیک اجرایی یا شکل و ساختار پیچیده، یا اساساً حرفه ای داشته باشد. اما از یک نکته غافل نشویم! تئاتر ما تکنیکال یا استیل دراماتیک بالایی نداشت، اما متأثر و وابسته به ساختار پیچیده فرهنگی، زیرساخت های ژرف داستانسرایی، شیوه های افسانه پردازی، قصه گویی و بیت خوانی کردستان بود. از این رو، با ساختار بسیار وسیع و گسترده داستان پردازی بومی روبه رو بودیم؛ دستمایه ای نه تنها ریشه ای هزاران ساله داشته که به شدت عمیق، پردامنه، چند لایه، شگرف و در موارد زیادی اعجاز انگیز بوده و هست.

بنابراین شما به ذخایر و ثروت های فرهنگی منطقه متکی بودید و به آدابته کردنه آن با هنر نمایش و بیان حرکتی و اجرایی می پرداختید...

قطعاً. ما وقتی به بدیهی ترین تعاریف از خواستگاهای نمایش برگردیم به سه اله مان یا سرچشمه روبه رو می شویم؛ یکی داستان سرایی، دیگری افسانه و اسطوره و سوم بازی های نمایشی! جالب اینکه این سه، اضلاع مثلثی را در ذهن تداعی می کنند که هر سه آنها در منطقه ما هست. در کردستان، زیر هر سنگ، درون هر غار، کنار هر چشمه ای، داستانی، قصه ای، روایتی، آئین یا بازی نمایشی نهفته است. شبکه ای گسترده از روایات، نمادها و نشانه های داستانی، افسانه ای یا دراماتیک که تاروپود منطقه و زیرساخت های بومی را در هم تنیده است. بنابراین ما با کهکشانی از فرهنگ بومی روبه رو بودیم که هزاران آتشفشان تئاتری در آن فوران می کرد.

 پس این نقطه شروع اشکال اولیه نمایش های تان بود؛ در واقع شاید بتوان در یک اصطلاح حرفه ای یا تئوریک آن را «تئاتر روایی» تعریف کرد...

بله! موتیف و دستمایه کار ما همین نمایش روایی بود؛ شکلی از داستان و روایت که از مادربزرگ ها یا بزرگان فامیل به صورت شفاهی نقل شده و به ما می رسید. ما به این روایات شکل نمایشی و اجرایی می دادیم که ضمن حفظ داستان، رویکرد حرکتی و کنش نمایشی داشته باشد.

 و جنگ تمام شد و شما و دیگر اهالی مریوان به خاطرات روزهای آرام دریاچه زریبار برگشتید...

سایه جنگ که رفت، به مریوان برگشتیم. آرام آرام چشم هایمان را باز کردیم. من خودم شخصاً از سال 61 تئاتر کار می کردم. اما حالا تجربه بسیار خوبی از روستاها داشتیم. حالا در شهر دنبال آشنایی با دیگر هنرمندان و حرکتی حرفه ای تر در تئاتر بودیم. کار اصلی و عشق و علاقه شخصی من هم تئاتر بوده و هست، از همان ایام تا حالا هم تقریباً هر ساله یک نمایش اجرا کرده ام. من کارگردان تئاتر هستم و اولویت اول هم اجرای تئاتر است؛ با وجود اینکه کارمند بوده ام، کار اجرایی و مدیریتی داشته ام و جشنواره برگزار کرده ام. اما افتخارم این است که از تئاتر جدا نشده ام، وگرنه افردا دیگری هم قادر به برگزاری جشنواره یا کار اجرایی هستند...

به شهر برگردیم. به مریوان بعد از جنگ که حالا شما یا دوستان تئاتری دیگر در فضای امن به دنبال رویای تئاتر بودید...

سال 1367 ما دیگر از قالب تئاتر دانش آموزی یا تجربه های حسی خارج شده بودیم. آرام آرام به تئاتر نهادینه تر و گسترده تر فکر کردیم. با خانه فرهنگ آشنا شدیم و به آنجا راه پیدا کردیم. یادش به خیر؛ آقای علی محمد نیری که اهل نهاوند بود و در خانه فرهنگ مریوان کار می کرد. آشنایی با او برای ما بسیار مفید بود. خیلی از این بزرگوار آموختیم. ما از آقای نیری، دانش حرفه ای، تخصصی و علمی تئاتر به معنای تعریف شده و تئوریک اش را یاد گرفتیم. بنابراین، همیشه و همواره از او به نیکی یاد می کنیم.

آن روزها در قالب چند گروه نمایشی جدی کارمان را در مریوان شروع کردیم. از سال 67 تا 69 چند نمایش تولید کردیم که دیگر از قالب حسی یا دانش آموزی بیرون آمده بود. از 69 به بعد دوباره وارد فاز دیگری شدیم. شخص خود من به خاطر سفر به کرمانشاه و تهران مسیر تازه ای پیدا کردم. به ویژه در تهران از کلاس های استاد سمندریان بسیار یاد گرفتم و دوره اصلی تحول فکری ام در تئاتر بود. همچنین آشنایی با دکتر قطب الدین صادقی و دیگر بزرگان تئاتر، راه تازه و جذابی را برایم باز کرد. شاگردی این بزرگواران دستاورد بزرگی برای بازگشت به مریوان بود. این دستاورد از سال 1372 به بعد، یارای من و فعالیت های تئاتری ام در مریوان بود.

پس از سال 72 به بعد جرقه فعالیت های فراتر از شهر زده می شود؛ تا تئاتر مریوان شهرهای استان یا منطقه را متوجه صدای خود کند...

سال 72 برای بنده به طور اخص، و هنرمندان مریوان به طور اعم آغازی دیگر است. من که برحسب اتفاق، شانس یا تقدیر به عنوان کارمند قراردادی در اداره ارشاد کار پیدا کردم. از سوی دیگر به طور اعم با هنرمندان مریوان به این نتیجه رسیدیم که انجمن نمایش را تأسیس کنیم. در همین ایام به فکر طراحی، یا راه اندازی یادواره یا جشنواره ای صحنه ای افتادیم. بنابراین به اتفاق آقای فرزاد میراحمدی در خانۀ ما نشستیم و طرح اولین یادواره تئاتر مریوان را نوشتیم. برای برپایی این مراسم نیاز به کمک اداره ارشاد داشتیم و چون خودمان کارمند خانه فرهنگ و ارداره ارشاد بودیم، آنها هم موافق بودند و حمایت کردند. بنابراین اولین یادواره تئاتر مریوان با حضور هفت گروه نمایش شکل گرفت. خاطرم هست که از پادگان هم یک گروه تئاتری شرکت کرده بود. عشق و انرژی عجیبی در این رویداد تئاتری بود. این رویداد با داوری آبتین آذین، شهرام میرزایی و بنده انجام گرفت و تجربه ای بسیار خوب برای تئاتر مریوان بود. از سوی دیگر انجمن نمایش هم با رونق و جدیت کارش را شروع کرده بود. به همراه دوستانی همچون فرزاد میراحمدی، آزاد رستمی، جمال ایمانی، نعمت ایزدی، هیوا منوچهری، کمال مهربانی، حسن سجادی، رحمان هوشیاری، فاروق حسن پور، نامق خدایار و... کارهایمان را جدی تر و دلگرم تر، پیش می بردیم. دوستانی که اسم بردم، یا افراد دیگری که در این لحظه مصاحبه حضور ذهن ندارم، مثل هسته اصلی و مرکز فعالیت های تئاتری نقش محوری داشتند.

مردم پایه گذار جشنواره مریوان اند، نه من!

و بعد هم به فکر استانی برگزار کردن یادواره تئاتر مریوان افتادید؟

یادواره دوم را به شکل استانی برگزار کردیم. هنرمندان نامی سنندج همچون صابر دل بینا و عبید رستمی هم آمدند. گروه تئاتر سقز هم حضور یافت. می خواستیم مرحله به مرحله جلو برویم. ولی استقبال هنرمندان عالی بود. ما برای روند کاری، حرفه ای و هنری خودمان دو رویکرد تعریف کرده بودیم؛ عشق به تئاتر و عشق به شهری که با زندگی مان گره خورده بود. بنابراین، بیشتر از این که من، تو، او، مطرح شود، نام مریوان و تئاتر مطرح می شد. از این رو، جشنواره از سال 1374 به بعد باید به قالب دیگری می رفت. به همین دلیل نه استانی، بلکه به شکل منطقه ای برگزار شد. یکی از اولین گروه های که حضور یافت، گروهی به سرپرستی رحیم عبدالرحیم زاده از بوکان بود. او هنرمند خاصی بود و آن ایام بیشتر در قالب تئاتر آوانگارد کار می کرد.

نکته جالبی را اشاره کردید. بحث درگیری آقای عبدالرحیم زاده با تئاتر آوانگارد یا آوانگاردیسم تئاتری، یا به طور کلی تئاتر حرفه ای، خوش ساخت و تکنیکی جنبه فردی و عمومی داشته، جشنواره مریوان هم مثل یک تریبون عمل کرده است. تجربه شخصی خود شما یا دیگر دوستان مریوان از تئاتر فنی و پیشرو چه مواردی را در بر می گیرد؟

تجربه فرم و محتوا، تغییر دگرگونی و دگردیسی در اشکال و تجربه های متفاوت، همواره چه دغدغه خود بنده و چه دوستان مریوان بوده است. آثار تولید شده که مورد توجه مخاطبان خاص و عام است.

به طور مثال به خاطرات حرفه ای خود شما، نقبی بزنیم و به واکاوی یکی از این دگردیسی فنی و تجربه گرایی در فرم و محتوا بپردازیم...

سال 77 بود. من به فکر اجرای «ضیافت» استاد بهرام بیضایی به شکل میدانی افتادم. در همین زمینه با دکتر قطب الدین صادقی مشورت کردم. ایشان موافق بود و زحمت بسیاری برای رسیدن به نتیجه کشیدند. در نهایت خدمت آقای بیضایی رسیدم و مجوز اجرای یک متن صحنه ای را برای نخستین بار در محوطۀ باز و فضایی محیطی گرفتم. خودم حساسیت زیادی روی کار داشتم. نکاتی را به بهرام بیضایی گفتم؛ اینکه قصد دارم این کار از لحاظ مکانی در فضای روستا و به شکل اجراهای متوالی و رپرتواری در محیط روستایی باشد، دوم اینکه متن به کُردی ترجمه شده و برای ارتباط با مردم روستا سهولت و قدرت ارتباط گیری بومی داشته باشد!

 استاد بهرام بیضایی نسبت به این پیشنهادات چه واکنشی نشان داد؟

استاد گفت که به جسارت شما آفرین می گویم. اینکه؛ یک متن صحنه ای را به فضای باز می برید و برای مخاطبان عمومی اجرا می کنید. اما چه ظرفیتی را در این متن دیدید که به فکر اجرای آن در فضای باز افتادید. من در جواب ایشان به هارمونی متن و جغرافیای بومی منطقه خودمان و اتمسفر روستاها اشاره کردم. به این ویژگی که شخصیت های نمایشی بدیل های ذهنی دارند و همذات پنداری تام و تمامی بین مخاطب و شخصیت های متن هست. کاراکترهای شبان (چوپان) و دهباشی (ارباب) به شدت برای مردم ملموس هستند، اما اگر این شخصیت ها به جای سن و میزانسن صحنه ای در محیط بیرونی آفریده شوند، برای مردم تجربه زیست محیطی دارند و پیوندی ناگسستنی با خودآگاه و ناخودآگاه آنها پیدا می کنند. بنابراین آقای بیضایی با این اجرا موافقت کرد و به تشویق ما پرداخت. سرانجام متن توسط کاک جمال ایمانی، ترجمه شد، دو، سه ماه تمرین کردیم. تیمی از هنرمندان باسابقه مثل رحمان هوشیاری، فرید نیکخواه، نعمت ایزدی، مختار هوشمند، کریم خاوری و... تشکیل شد و در سیزده روستا اجرا رفت. سیزده اجرا در سیزده لوکیشن متفاوت به قدری لذتبخش بود که حالا به آن خاطرات فکر می کنم، انگار چهل نمایش مختلف را کار کردیم.

 بازتاب این اجرا میان مخاطبان مردمی و روستایی چطوری بود؟

بازخورد و فید بک این اجراها، علاوه بر انرژی ای که مولد از مخاطب کسب می کند، تجربه ای گرانقدر را به ما داد؛ اینکه مردم چقدر تشنه و عاشق هنر تئاتر هستند. ما دریافتیم که آنها فراتر از انتظار ما هواخواه اندیشه و گفتمان هستند؛ آن هم درامی از بیضایی که اندیشه ای ژرف را در لابه لای سطور خود نهفته دارد. از سوی دیگر چون خاستگاه ذهنی خود مردم، نمایش، داستان و اسطوره پردازی بود، به سرعت با اجرا ارتباط برقرار می کردند.

بنابراین دو تجربه دوران زندگی حرفه ای تان را جمع زدید؟ تجربه حسی نمایش های ایام جنگ و تجربه حرفه ای رپرتوار میدانی کار بیضایی را روی هم گذاشتید، تا به ایستگاه آخر و راه اندازی ضیافتی برای تئاتر خیابانی ایران در مریوان بیفتید؟

مسئله یک ضرورت تاریخی فرهنگی بود و این نیاز به شدت حس می شد. چون ظرفیتی خارق العاده به عنوان مخاطب وجود داشت. با اینکه می دانستم تغییر از رویدادی صحنه ای به خیابانی سخت است، ولی بحث را مطرح کردم. گفتم؛ از این به بعد، باید جشنواره و رویداد تئاتری مریوان به شکل خیابانی برگزار شود. آن ایام آقای رستم پور رئیس اداره ارشاد بود و موافقت کرد. اما این طرف در انجمن نمایش با ایده این تغییر مخالفت شد. هر چهار عضو هیأت مدیره انجمن نمایش، به صراحت اعلام کردند که با تغییر تئاتر صحنه ای به خیابانی مخالف هستند. با این حال، من در این زمینه به شدت پافشاری داشتم و چون رئیس انجمن و کارمند ارشاد بودم، گفتم؛ با وجود مخالفت هر چهار عضو هیات مدیره، جشنواره باید شکل میدانی و خیابانی به خود بگیرد. سرانجام دوره پنجم جشنواره نامی تازه پیدا کرد. این بار با عنوان جشنواره تئاتر میدانی و صحنه ای مریوان به عنوان رویدادی منطقه ای کارش را آغاز کرد.

و این تیتر دو اسمه، کارساز هم شد؟ یا فقط فرصتی برای تولید چند کار خیابانی بود؟

بله، چون تنها چیزی که از تجربه های گذشته ذهن من را مشغول کرده بود، پدیده مخاطب و در واقع خود مردم بودند. قبلاً ما استقبال را نسبت به تئاتر میدانی در روستا دیده بودیم. حالا چند برابر آن را در شهر مشاهده می کردیم. جالب اینکه استقبال گسترده از همان آثاری بود که به شکل میدانی و در سطح خیابان های شهر مریوان برای مخاطب اجرا می شدند. وقتی این ظرفیت بالای فرهنگی، این ثروت خدادادی مردمی را دیدیم، تنها یک فکر می توانست در ذهن ثبت شود؛ این تصور که مریوان با تکیه بر پشتوانه مردمی ظرفیت آن را دارد که جشنواره ای ملی و حتی جهانی برگزار کند. بنابراین این دوره را می توان، آغاز پیدا کردن مسیر دانست. ما به این نتیجه رسیدیم که برای معرفی فرهنگ مدنی، ملی و میهنی، باید گفتگویی گسترده و جهانی داشت. سوای این، اگر به تاریخچه مهمترین فستیوال های تئاتر دنیا نگاه کنیم، خیلی هایشان از یک شهر کوچک با ظرفیت های مدنی و فرهنگی خاص متولد شده اند. نمونه اش آوینیون که فستیوال درجه الف تئاتر دنیاست. یا حتی در سینما «کن» که هنری ترین رویداد سینمایی جهان است.

مردم پایه گذار جشنواره مریوان اند، نه من!

زحمات شما قابل تحسین است. هرچند برخی از مطبوعات کثیرالانتشار یا نشریات تئاتری هم از شما به عنوان بنیانگذار جشنواره مریوان یاد می کنند، اما به نظرم کار شما فراتر از جشنواره و تأسیس گونه ای «تئاتر همه گیر» به عنوان نهادی اجتماعی و مدنی برای فرهنگسازی است...

سوای مطالب مطبوعاتی، یا نظرات منتقدان یک نکته را صادقانه متذکر می شوم. اینکه من عاشقانه برای راه اندازی جشنواره مریوان کار کردم، زحمت کشیده ام و آن را از دل جان دوست دارم، هیچ بحثی در این مورد نیست. اما هیچ وقت خودم را بنیانگذار جشنواره نمی دانم. مردم مریوان بنیانگذار جشنواره تئاتر خیابانی هستند. ارتباط عمیق و ریشه دار مردم با تئاتر خیابانی بود که ما را به فکر راه اندازی رویدادی گسترده برای تئاتر خیابانی انداخت. نکته دیگر، مسئله دیالوگ و گفتمان است. چیزی که نیاز حیاتی بشر است. این ضرورت در مریوان حس می شد. گفت گوی مدنی، ملی و جهانی یگانه چیزی بود که در چهره مردم، عشق ها، آرزوها، و علایق ریشه دار آنها نهفته بود. ما از تئاتر، برای این گفت گوی فرهنگی، پلی ساختیم.

مدل ذهنی خاصی هم برای یک رویداد بین المللی تئاتر داشتید؟

بله، فراسوی ذهنی ما جشنواره ای جهانی، مثل آوینیون بود. همچنانکه اشاره شد، انگار در این میان چیزی کم بود. آن چیز، گفت گو، دیالوگ یا گفتمان بود. انگار راه گفت و گو پیش از این قطع بود و حالا تئاتر تریبونی خوش نقش برای این گفت گوی جهانی بود. ولی آرام آرام شروع کردیم. هشت دوره جشنواره شهری، استانی و منطقه ای مریوان را پایۀ رویدادی وسیع تر به نام جشنواره سراسری یا بین المللی تئاتر خیابانی قرار دادیم. یعنی اگر حالا چهاردهمین دوره جشنواره بین المللی مریوان را داریم، برآیند و سنتز هشت دوره ای است که شالوده و زیربنای این اسکلت را گذاشته است. اتفاقاً این جزو نکاتی است که در مطالب، نوشته ها یا بحث ها و ابراز نظرها کمتر به آن اشاره شده است. این هشت دوره مسیر کشف و رصد استعدادهایی را طی کرد که بعدها هر کدام به چهره ها و نام آوران تئاتر خیابانی مبدل شدند. مثل امیر حسین شفیعی، فرامرز قلیچ خانی، مهدی حبیبی، آرش عباسی و... که همگی در تئاتر خیابانی ایران شناخته شده اند.

قطعاً در این هشت دوره با مشکلاتی هم همراه بودید...

همینطور است. سختی های زیادی کشیدیم. بی پولی ها و بی امکاناتی، همواره سد راه بود. ولی خوشبختانه سرانجام جشنواره مریوان باور شد. مسئولین هم پای کار آمدند. کم کم مرکز هنرهای نمایشی و اداره ارشاد حمایت کردند. هرچند مرکز هنرهای نمایشی از دوره سوم حمایت های مقطعی و موردی داشت. مثلاً به داورانی که از مرکز می آمدند حق الزحمه ای 300-200 هزار تومانی می داد. اما جشنواره هفتم و هشتم که دفتر تئاتر خیابانی پا گرفت، حمایت ها بیشتر شد. تصمیم گرفتیم که تفاهمنامه بنویسیم و با مرکز ارتباط نزدیکتری داشته باشیم. حتی از اینکه مرکز هنرهای نمایشی، جشنواره مریوان را متعلق به خودش بداند، خوشحال بودیم. کم کم این دایره گسترده تر شد. مثلثی از مردم، هنرمندان و مسئولین برای جشنواره مریوان تلاش کردند. شهرداری ها، فرمانداری ها هم حمایت کردند.

آیا این حمایت ها جوابگوی جشنواره ای در سطح نام جهانی با حضور کشورهای صاحب تئاتر دنیا است؟

هرچند حمایت ها در حد انتظارات ما نبوده، اما باز هم جای تقدیر و تشکر دارد. متاسفانه مشکلات مالی همواره هست و برای مرتفع شدن آن نیاز به حضور و مشارکت حداکثری همۀ دستگاه ها و نهادهایی است که در حوزه فرهنگ و هنر کار می کنند. همه تلاش ما، مردم و هنرمندان مریوان ساختن برندی فرهنگی بود. ما با توجه به موقعیت سوق الجیشی شهر مریوان در نقطه صفر مرزی، به فکر چشم اندازی فرهنگی بودیم. به فکر ساختن دروازه ای سمبولیک که برای گفت و گوی ملی و جهانی در ایستگاه مرزی مریوان گشوده می شود. شهری که جاذبه های توریستی و گردشگری دارد. بزرگترین دریاچه آب شیرین ایران را دارد و سرشار از ظرفیت های فوق العاده فرهنگی و مدنی است.

پای هنرمندان بین المللی از کی به مریوان باز شد؟

بعد از اولین دوره ای که جشنواره را سراسری کردیم، کارشناسان حضور یافتند. اولین بار یک کارشناس هلندی آمد و ورک شاپی را برگزار کرد. اما این روند، کم کم از قالب فردی و برپایی کارگاه درآمد و به حضور گروه های نمایشی خارجی تبدیل شد. البته آثار گروه های تئاتری بین الملل، همواره تحت تاثیر بودجه و مسائل مالی است. به همین دلیل در جشنواره مریوان هم در دوره هایی بسیار عالی و در دوره های دیگری نوسان داشته است. همچنین بستگی به خود ما هم داشت. دوره هایی بود که من مسئول دبیرخانه یا دبیر اجرایی بودم و عزیزان دیگری دبیر جشنواره بودند. بسیاری از آنها صادقانه زحمت کشیده اند و در باروری این جشنواره نقش داشته اند. همچنین در اداره ارشاد مریوان آقای رشید محمودی زحمات بسیاری کشید. او هم اکنون هم، فعالیت های اجرایی فرهنگی اش ادامه داشته و در اداره ارشاد سنندج کار می کند.

کم و کیف جشنواره هایی که سراسری، یا بین المللی برگزار کردید، چه ابعادی به خود گرفت؟

در جشنواره هایی که به شکل بین المللی یا سراسری برگزار کردیم، خیلی نهادینه تر عمل کردیم. تفاهنامه های متعددی با مرکز هنرهای نمایشی امضا می شد و رفته رفته، رویداد مریوان به تخصصی ترین جشنواره تئاتر خیابانی در کشور بدل شد. جشنواره مشارکتی برگزار می شد و ساختاری کاملا حرفه ای و تخصصی به خود گرفت. البته از لحاظ تاریخچه، قبل از جشنواره مریوان، رویداد تخصصی دیگری در حوزه فضای باز و میدانی وجود نداشت. حداقل، حافظۀ من در این زمینه، رویدادی حرفه ای را به یاد ندارد. معمولاً در جشنواره فجر، چند نمایش داخلی را برای اجرا در بخش خیابانی، دعوت می کردند. اگر آثار خارجی هم می آمدند، به کار کشور دانمارک و یکی دو گروه دیگر محدود بود. بنابراین، مریوان به عرصه اصلی ارائه تولیدات خیابانی بدل شد. این تجارب، حتی ما را بر آن داشت که در زمینه فستیوال های خیابانی به همسایگان هم کمک کنیم. به همین دلیل من جشنواره تئاتر خیابانی دربندیخان را در اقلیم کردستان عراق راه اندازی کردم. با این حال، برای رسیدن به این مرحله از جشنواره که چهاردهمین دوره اش است، تک تک هنرمندان مریوان، تک تک هنرمندان کردستان و سراسر ایران زحمت کشیده اند و به این جشنواره اهمیت و اعتبار بخشیده اند.

جشنواره از لحاظ فرهنگی و بار فرهنگسازی چه تاثیر و تأثر دو سویه ای داشته است؟

احساس می کنم که به شکل نسبی به هدفی که داشتیم، رسیده ایم. وقتی ما نمایشی از فرانسه مهد تئاتر دنیا را به برای اجرا به دل روستا می بریم، او می گوید که اینجا من با بافرهنگ ترین مردم آشنا شدم. اما چرا این را می گوید! اهالی آن روستا پولی برای تولید تئاتر فرانسه ندارند. آنها نمی توانند برای اثری که از پاریس می آید، هزینه کنند. اما می آیند و نه تنها با دل و جان به نمایش آنها واکنش احساسی و عاطفی نشان می دهند، بلکه نان و پنیر خود را هم با گروه نمایشی قسمت می کنند. آنها در واقع همۀ دارایی شان را با مهمان روستای خود تقسیم می کنند. آیا این سکانسی عینی و رئال از گفت و گوی تمدن ها نیست؟

مردم پایه گذار جشنواره مریوان اند، نه من!

بحث قشنگی است. البته از آن ور قضیه با خروجی حرفه ای ضیافت مریوان روبه رو ایم. اگر این رویداد چنین بستری را برای فرهنگسازی به وجود آورد، از لحاظ حرفه ای و پیشبرد خود تئاتر چه کار کرد؟

خروجی گسترده ای داشت. خارج از اینکه چهره های متعددی را در تئاتر خیابانی ایران معرفی کرد، رسمیت و عمویت چشمگیری به ژانر خیابانی بخشید. در واقع چیستی و ماهیت تئاتر خیابانی را عمومی تر و ارزشمند تر ساخت. از سوی دیگر، به نوعی مِتُد برگزاری رویدادهای خیابانی در سراسر کشور تبدیل شد. نمونه اش جشنواره های شهروند که توسط شهرداری ها برگزار می شود. این گسترده شدن تئاتر خیابانی جای خوشحالی دارد. واقعیت هم همین است! وقتی شهری مثل مریوان با جمعیتی در حدود 150 تا 200 هزار نفر برای برپایی جشنواره خیابانی آستین بالا زد، چرا تبریز و اصفهان جشنواره تئاتر خیابانی شهروند نداشته باشند. در حالیکه از لحاظ امکانات سخت افزاری و نرم افزاری یا سرمایه مادی و انسانی ظرفیت فوق العاده ای دارند. این برای ما مایه سرور و افتخار است. با این حال اکثریت جشنواره های خیابانی با افق و فراسوی مریوان به سپهر تئاتری کشور پیوستند. این در حالیست که امسال به همت آقای شهرام کرمی کار جالبی هم صورت گرفته است. قرار شده تجمیع برگزیدگان و برترین های کل رویدادهای تئاتر خیابانی کشور، برای اجرا دوبار به جشنواره مریوان بیایند. این هم حرکتی حرفه ای - نمادین است. آنها در واقع به خاستگاه خودشان برمی گردند. چون ما فقط یک جشنواره تئاتر خیابانی نداریم، ما در مریوان گونه های مختلف تئاتر خیابانی داریم. نگاه آقای کرمی جالب است. او به نوعی یکی از بانیان جشنواره مریوان بوده و در سالهای حضورش در سمت مدیر دفتر تئاتر خیابانی زحمات بسیاری برای این رویداد کشید. دیگر عزیزان آقای محمود فرهنگ، مجید امرایی، شهرام نوشیر و در حال حاضر، سامان خلیلیان نیز در سمت مدیر دفتر خیابانی برای جشنواره زحمات زیادی کشیده اند. همچنین آقای جلال قلعه شاخانی مدیر کل ارشاد کردستان که با دلسوزی بی منتها از این رویداد حمایت کرده است.

دوستان و همراهان دبیرخانه آوات حسامی (قائم مقام دبیر) فاروق حسن‌پور (دبیر اجرایی) کژال راست بین (مسئول دبیرخانه) نیز واقعا برای جشنواره با تمام وجود کار کرده‌اند و باید به آنان تحسین و دست مریزاد گفت. همچنین از هنرمند گرامی جناب آقای مهدی حاجیان تقدیر و تشکر دارم که در این سال‌های سپری شده، یار و یاور به تمام معنای جشنواره بین المللی تئاتر خیابانی بوده است.

فرمودید که جشنواره های بعد از شما، همگی از افق مریوان تأثیر گرفتند. یا به قولی، مِتُد مریوان را الگو قرار دادند. متدولوژی رویداد تئاتری مریوان چیست؟ تفسیر ساده اش چه می شود؟

ما تئاتری هستیم، ولی فقط به تئاتر محدود نشده و به آن نگاه اخص نداریم. بحث ها و ابراز نظرهای روزانه بنده یا دوستان دبیرخانه، همواره معطوف به یک فراسوی ذهنی «فراتئاتری» است. ما به جشنواره مریوان به عنوان یک برند فرهنگی نگاه می کنیم که ظرفیت های اجتماعی گسترده تری از تئاتر داشته باشد. مریوان به شهر تشکل های صنفی مردم نهاد (NGO) معروف است. تمام این تشکل های مردم نهاد در برگزاری جشنواره مریوان ایفای نقش دارند. همچنین توریسم، میراث فرهنگی و گردشگری، صنایع دستی، فرهنگ و ادبیات بومی و فلکلوریک، جغرافیا و بوم شناسی، مباحث پژوهشی و تاریخ شناسی کردستان و اورامان و... دیگر لایه های گستردۀ رویدادی هنری- تئاتری است که به نام مریوان شناخته شده است. بر همین اساس تور های گردشگری در جشنواره های یازدهم و دوازدهم پایه گذاری شد. این کار پای توریسم را در مریوان باز کرد. نه تنها از داخل کشور بلکه علاقه مندانی از اقلیم کردستان عراق، بغداد، یا حتی کشور ترکیه به مریوان آمدند. هر فردی هم که برای اولین بار و به خاطر جشنواره به مریوان آمده باشد، بعدها، دوبار به اتفاق خانواده به این دیار برگشته است. این ناشی از جاذبه های طبیعی، اقلیمی و گردشگری این شهر است. بنابراین اینجا تریبون یا برند تئاتر باعث چرخه ای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی شده که شاید تا قبل از تجربه محبوب جشنواره مریوان سابقه نداشته است.

معرفی این بخش از ظرفیت جشنواره مریوان حائز اهمیت است. از سوی دیگر مشارکت باورنکردنی و خارق العاده ای است که از جانب اقشار مردمی و طبقات اجتماعی صورت می گیرد. یک فرد کسبه بازار، جشنواره را متعلق به خودش می داند. تاثیر جشنواره حتی تا جایی بوده که افراد بچه خود را به اسم کردی تئاتر «شانو» نامگذاری کنند. برای نخستین بار بود که ما پارکی را در مریوان به نام شانو (تئاتر) نامگذاری کردیم، حالا بر سردر و تابلوی مغازه ها، آژانس ها و کارگاه های زیادی عنوان «شانو» به چشم می خورد. تئاتر برای مردم عین یک سفره خانوادگی شده است. شاید به همین دلیل، بعضی ها مریوان را شهر شانو (تئاتر) یا پایتخت تئاتر خیابانی ایران نام گذاشته اند.

شاید این بخش از بحث، جذاب ترین قسمت صحبت ها بود. اینکه هنر تئاتر بتواند یک رسالت اجتماعی داشته باشد. در واقع برای تحولات فکری، فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی نقش تازه ای برای خود تعریف کند...

نکته خوبی را اشاره کردید. اتفاقاً شما و دیگر دوستان نویسنده و روزنامه نگار در این زمینه می توانید به ما و جشنواره مریوان کمک کنید و در این باره مطالبی کاربردی بنویسید. چون ما به تاثیرگذاری های اجتماعی جشنواره مریوان هنوز قانع نیستیم. تئاتر خیابانی باید از شمایل و پیکره یک جشن و رویداد تخصصی تکثر پیدا کرده و به بستر آکادمیک و دانشگاه پا بگذارد. جشنواره باید تا حدی تأثیرگذار باشد که دپارتمان تئاتر خیابانی در دانشگاه راه اندازی شود. همچنین وارد مباحث درسی و پژوهشی دیگر مقاطع بینارشته ای شود. تئاتر خیابانی باید به جایی برسد که جنبه پراکتیکی پیدا کند. به مباحث مردم شناسی و جامعه شناسی کمک کند، در پژوهش های مردم شناسان و جامعه شناسان یارگیر باشد و به حل مشکلات و معضلات اجتماعی کمک کند. تئاتر خیابانی باید به این سمت و سو برود.

به جشنواره امسال (دوره چهاردهم) سری بزنیم. حال و هوا چطوری است؟

امسال بخش های دیگری به جشنواره اضافه شده است. دیگرگونه های اجرایی مثل بحثی تخصصی در تئاتر خیابانی است. به این معنی که در تئاتر خیابانی با یک گونه، ژانر و شکل روبه رو نیستیم. جهان وسیعی در این پهنه وجود دارد. نسبت به هر جغرافیایی، تئاترها شکل عوض می کنند. بعضی فرهنگ ها علاقه مند به دیالوگ و روایت هستند، بعضی دیگر نه. مثلاً در گونه های اجرایی خودمان من کُرد، ترک، لر، عرب، شیفته سخنگویی و دیالوگ هستیم. اما این گونه اجرایی شاید در اروپا مصداق نداشته باشد. آن ها وارد بُعد زیبایی شناسی، نمادگرایی، ایما و اشاره می شوند. ما در مریوان باید بستری برای تبادل تجربه های نوین هنرمندان بسازیم. هنرمندی که به مریوان می آید، باید با انواع گونه های نمایشی روبه رو شود. نکته دیگر مورد پژوهش است.

تمام ساختار برگزاری این جشنواره از مدیر مرکز هنرهای نمایشی، تا دبیر و دبیرخانه جشنواره، روی مسئله پژوهش حساب تازه ای باز کرده ایم. به همین دلیل، برای مباحث پژوهشی و زیرساختی تئاتر خیابانی، دست دوستی خود را به سوی پژوهشگران، نویسندگان و اصحاب قلم دراز می کنیم. آنها جشنواره مریوان را متعلق به خودشان بدانند و با ارائه نقد و نظر سازنده، راهکارها، رویکردها و راهبردها به جشنواره کمک کنند. از سوی دیگر، امسال بخش بین الملل غنی تر است. ما در این بخش دوباره به رقابتی کردن بخش بین الملل پرداختیم. این مسئله، پیش از این یکبار و در دوره هفتم اتفاق افتاد. در دوره های دیگر، بخش بین الملل رقابتی نبود. اما امسال هم آثاری از ایران و دیگر کشورهای جهان در بخش بین الملل با هم رقابت خواهند داشت.

تحلیل این هنرمندان بخش بین الملل از تئاتر خیابانی ما و در کل جشنواره مریوان چگونه است؟

نگرششان چه در خود جشنواره و چه بعدها در بحث ها و نوشته هایشان در سایت و فضای اینترنتی به شدت مثبت است. شاید گلایه هایی از نظر سخت افزاری باشد. مثلاً این هتل کیفیتش از آن هتل پائین تر است. اما حرف های جدی شان توأم با احترام و دوستی و مهربانی بوده است. ما قبول می کنیم که امکانات سخت افزاری مان آن چنان که باید و شاید باشد، توسعه نیافته است. اما برای رسیدن به همین مرحله هم تلاش های زیادی صورت گرفته است. حالا بحث هتل است. بحث اینکه این هتل درجه اش از آن هتل پایین تر است. روزگاری بود که برخی از همین چهره هایی که در تئاتر ایرانی نامدار هستند، باید برای اُسکان به خوابگاه ادارات می رفتند. هزینه ای برای هتل نبود. اما با همه مشکلات بازتاب جشنواره مریوان فوق العاده بوده است. وقتی گروهی در جشنواره بزرگ آوینیون از جشنواره مریوان صحبت کرده، آیا این نشانه تأیید و علاقه به این جشنواره نبوده است. به باور من جشنواره تئاتر خیابانی، گام بلندی را برای فرهنگسازی و فعالیت اجتماعی برداشته است. اما قادر است گام های بلندتری را برای توسعه عمرانی و زیرساخت های شهری بردارد. امیدوارم برند جهانی جشنواره مریوان مسئولان عمرانی را متقاعد سازد که جاده مریوان را به شکل استاندارد بهینه سازی کنند. این امر زمانی بیش از هرچیزی ضروری به نظر می رسد که ما مهمان بین المللی داریم و نگاه شایسته آنها به فرهنگ اصیل و ریشه دارمان، ما راملزم می کند که میزبانی با امکانات باشیم.

نکته ای که در کنار این بحث ها جای اشاره دارد، دعوت از دبیران جشنواره های جهانی تئاتر خیابانی دنیا است. امسال ما آنها را دعوت کردیم که به مریوان بیایند و برای همکاری بین المللی با آنها تفاهمنامه هنری و فرهنگی امضا کنیم. این دعوت سوای حضور گروه های جهانی است که آثار تولیدی خود را به مریوان می آورند.

دعوت از دبیران جشنواره های جهانی غیر از تفاهمنامه همکاری، پیامد دیگری هم دارد؟

صد در صد! ما بستری را فراهم کرده ایم که هنرمندان تئاتر ایران با این دبیران گفت و گوی مستقیم و بی واسطه داشته باشند. سی دی بیوگرافی و آثار حرفه ای خود را به آنان ارائه دهند. بی واسطه و دور از چرخه های پذیرش، متقاضی حضور خود در جشنواره های مهم تئاتر خیابانی دنیا شوند. این تنها یک وظیفه جشنواره مریوان است که آثار برتر ایران را پذیرا شود. اما چه بهتر که وظیفه و نقش دیگری را هم ایفا کند و سکوی پرتابی شود؛ برای یک تولید ایرانی به جشنواره بین المللی دیگری که در سطح جهان برگزار می شود.

به زوایای زیادی از پدیده هنری اجتماعی مریوان پرداختیم. شاید در حد و حدود وقت و زمان محدودی که داشتیم، بحثی کامل بود. اما نکته توسعه عمرانی و بحث جاده، همچنان در ذهن من ماند. احساس می کنم همین موارد زیرساختی یکی از مشکلات جشنواره باشد...

مشکلات اصلی ما به قطع یقین سخت افزاری است و یک جشنواره استاندارد و حرفه ای، شایسته امکانات خوب و مناسب است. قطعاً جشنواره ای که بین المللی است، نیازمند داشتن فرودگاهی برای همان مهمانان بین المللی است. مشکلات سخت افزاری ما زیاد است. فعلاً جاده است. جاده مریوان چندان مناسب نیست. کارهایی در این زمینه دارد صورت می گیرد. اما رویاهای ما بزرگ است. ما به جشنواره تئاتر خیابانی امیدواریم. آنقدر امیدواریم که روزی باعث احداث فرودگاه مریوان هم بشود.

مردم پایه گذار جشنواره مریوان اند، نه من!

مردم پایه گذار جشنواره مریوان اند، نه من!

مردم پایه گذار جشنواره مریوان اند، نه من!

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
خبرهای مرتبط
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین