در پنجمین سالگرد تولد برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) بهواسطه توافق جمهوری اسلامی ایران و کشورهای ۱+۵ در خصوص برنامه صلح آمیز هستهای ایران و صدور قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل، بار دیگر شاهد بحثها و اظهارنظرهای مختلف خارجی و داخلی در این خصوص بودیم.
در داخل کشور مخالفین و موافقین با ارایه نقطهنظرات خود همچون گذشته به حمله یا دفاع از آن پرداختند. مخالفین داخلی که در زمان مذاکرات مربوطه و بعد از حصول توافق پابهپای افراد ضد ایرانی، چون نتانیاهو، جان بولتون، پمپئو، بن سلمان و بن زاید و ...، در ضدیت با برجام حرکت کرده و برای ناکامگذاری آن از هیچ کوششی دریغ نورزیدند، با شور و حرارتی بیشتر به موضعگیری علیه آن پرداختند. قاعدتا موافقین نیز با برشماری محاسن برجام، به دفاع از آن پرداختند.
هرگز نمیشد تصور کرد که از حجم حملات مخالفین کاسته شود، چون در غیر این صورت میتوانست به معنای پشیمانی از عملکرد گذشته تعبیر گردد. آنها با اقدامات خود، از جمله خطرآفرینی برای سرمایهگذاری خارجی، حمایت ضمنی از حمله به سفارت و سرکنسولگری عربستان در تهران و مشهد... و حمایت از روند اعتراضی معترضان دی ۹۶ برای ضربه زدن به دولت و جناح مخالف خود، پیامهای غلطی را به مخالفین خارجی برجام مخابره کردند و نهایتا با پاس گل دادن به ترامپ، انگیزه او را در خروج از برجام تقویت کردند.
شگردهای بهکار گرفته شده در مخالفت با برجام نیز در داخل و خارج از کشور یکسان بود، آنها نه تنها خود به دروغگویی در مورد برجام روی آوردند، بلکه دست اندرکاران برجام، همچون رییس دستگاه دیپلماسی را به دروغگویی متهم کرده و میکنند. نمونه این شگرد غیراخلاقی را میتوان در مواضع نتانیاهو و پمپئو از سویی و مواضع برخی از نمایندگان سابق یا فعلی مجلس شورای اسلامی دید. برای نمونه در حالی که بهواسطه دقت نظر طرف ایرانی در تنظیم کلمه به کلمه متن برجام، حقوقدانان کاخ سفید، وزارت خارجه و لابیهای رژیم صهیونیستی، بهرغم تلاشهای گسترده حتی نتوانستند جملهای از برجام استخراج کنند که بهوسیله آن به خروج از آن وجاهت قانونی دهند، یکی از شخصیتهای سابق پارلمانی ادعا کرد که ظریف متن برجام را بدون اینکه بخواند، امضا کرده است. یا برخی نمایندگان کنونی مجلس ضمن اخلالگری در سخنرانی اخیر رییس دستگاه دیپلماسی، همان اتهاماتی را علیه او وارد ساختند که پیش از اینبارها از زبان نتانیاهو و پمپئو شنیده بودیم. در حالی که رهبر انقلاب علاوه بر تأییدات قبلی خود از مذاکرهکنندگان هستهای، به ویژه شخص وزیر امور خارجه، در واکنش به توهین و هتک حرمت برخی نمایندگان مجلس به ظریف در نشست اخیر پارلمان، آنها را از توهین و افترا به مسوولان برحذر داشتند.
مخالفین داخلی برجام، نه تنها پیش از خروج ترامپ از آن، بارها ابراز امیدواری میکردند که او هر چه زودتر شعار انتخاباتی خود را در پاره کردن برجام عملی کند، بلکه پس از خروج ترامپ از آن نیز به شادی و پایکوبی پرداختند، بدون در نظر داشتن اینکه این خروج چه عواقبی علیه مردم مظلوم ایران خواهد داشت.
در مقابل مخالفین برجام، موافقین وظیفه سنگینی بر عهده داشتند، چرا که از یک طرف بهرغم اصابت خنجر از پشت باید در مجامع بینالمللی و صحنه جهانی به دفاع از حقوق مردم ایران در مقابل دشمنان قسم خورده کشورمان میپرداختند و از سوی دیگر، تلاشهای مخرب و غیراخلاقی مخالفین داخلی را با پاسخگویی بر اساس واقعیات میدانی، خنثی میکردند. هرچند بیدار نمودن افرادی که خود را به خواب زدهاند ناممکن است، ولی مدافعین برجام و دستگاه دیپلماسی، خود را موظف دانستهاند که با برشماری دستاوردهای برجام، پاسخگوی افکار عمومی باشند. مدافعین هنوز بر این باورند که با توجه به شرایط موجود در زمان امضای برجام، «بزرگترین دستاورد دیپلماتیک دهه گذشته» شکل گرفته است. دستاورهای برجام بهطور خلاصه عبارت بودند از: ۱- از بین رفتن بنبست استراتژیک ایران، ۲- ناکامی امنیتیسازی موضوع ایران، ۳- از بین رفتن اجماع جهانی علیه ایران، ۴- عادی شدن وضعیت ایران، ۵- لغو تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای و دسترسی به منابع مالی.
البته باید اذعان کرد که با گذشت زمان و موفقیت دشمنان خارجی و مخالفین داخلی در اختلال در برجام، شاهد چرخش ۱۸۰ درجهای عدهای از صاحبمنصبان در خصوص برجام بودهایم. آنهایی که در زمان امضای برجام با ارسال پیامهای تبریک و قدردانی از دستاندرکاران ایرانی، از آن حمایت کردند، با نادیده گرفتن واقعیات صحنه و فراموشی مواضع گذشته خود، به مهاجمین علیه برجام تبدیل شدهاند. آنها پیش از اینبارها اذعان داشتهاند که امضای برجام، تصمیم حاکمیتی بود؛ ولی اکنون با جناح بازی، انتصاب آن به جناح مخالف و نهایتا چشمپوشی از منافع ملی، طی حمله به برجام و مقصر جلوه دادن دستاندرکاران برجام، بهدنبال صید ماهی خود از آبهای گلآلود هستند. آنها برخی مواقع در حمله به برجام و دست اندرکاران آن، از مخالفین ثابت قدم هم پیشی میگیرند.
باید گفت برجام بهترین راه ممکن برای رهایی ایران از معضلات ناشی از ۱۶ قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل و آژانس انرژی اتمی بود؛ معضلاتی چون: اجماع جهانی امنیتی علیه جمهوری اسلامی ایران، اعمال بدترین تحریمهای جهانی اقتصادی، تجاری و سیاسی، قرار داشتن ایران در ذیل فصل ۷ منشور سازمان ملل، قطع ارتباط پولی و بانکی ایران با خارج از مرزها برای صادرات و واردات و قرار داشتن اقتصاد کشور در آستانه فروپاشی و ورشکستگی کامل. تمامی اینها موجب شده بود که نرخ تورم به رکوردهای جدیدی برسد و بیانضباطی مالی، گریبانگیر جامعه ایران شود و تقریبا در میان قاطبه مردم امیدی برای بهبود اوضاع باقی نماند.
برای نمونه بین سالهای ۹۰ تا ۹۲ اقتصاد ایران بر اثر تحریمها حدود ۴۰ درصد کوچک شد. یعنی تولید ناخالص داخلی ایران که در سال ۹۰ حدود ۵۵۰ میلیارد دلار بود، در پایان دولت دهم در سال ۹۲، به حدود ۳۵۰ میلیارد دلار رسید. در همان سالها قیمت ارز بیش از چهار برابر بیشتر شد و به عبارتی ارزش پول ملی ایران به یکچهارم افت کرد و بهطورکلی اقتصاد ایران رو به سقوط بود و میتوان گفت، اگر برجام امضا نشده بود، ایران قطعا دچار فروپاشی میشد. کمترین نتیجهای که برجام بهدنبال داشت، رشد شاخصهای اقتصادی و بازگشت بارقههای امید در میان قاطبه مردم بود.
البته شاید گفته شود که وضعیت کنونی کشور بدتر شده و برجام تحولی ایجاد نکرده است، در پاسخ باید گفت: همانگونه که وضعیت بغرنج کشور و مشکلات عدیده مردم در پیش از برجام، نتیجه عملکرد دولتهای مورد حمایت مخالفین کنونی برجام بود، وضعیت کنونی نیز نتیجه کارشکنیها و ضدیت برخی جناحها و شخصیتهای داخلی و همراهی آنها با دشمنانی خارجی، چون ترامپ، نتانیاهو، پمپئو، بولتون، بنسلمان و... است. اگر شرکای غربی برجام، نسبت به تعهدات خود پایبند بودند (ترامپ از آن خارج نمیشد و اعضای اروپایی از خود بیعملی نشان نمیدادند)، اکنون وضعیت اقتصاد ایران متفاوتتر بود و شاهد گشایشهای فراوانی بودیم. در پایان باید متذکر شد برجام را چه خوب بدانیم و چه بد، نتیجه شرایطی بود که بهواسطه رفتارها و مواضع دولتهای نهم و دهم بر کشور حاکم شده بود و باید راهی برای گریز از این وضعیت پیدا میشد، برجام بهترین راه را فراهم ساخت.
منبع: روزنامه اعتمدد
محمدحسین کبریا؛کارشناس روابط بینالملل