میدان اعدام، بعد از تختی، پشت ایستگاه اتوبوس آدمها خسته و کلافه قدم میزنند، گرمازده با فرمهای کاغذی که در دست دارند، خود را باد میزنند. عده زیادی پشت میلههای فلزی سیاه روی نیمکتها نشستهاند.
صدای ژنراتور برق کر کننده است. چند پله بالاتر، درون سالن بزرگ مربعی شکل جایی برای نشستن نیست. همه صندلیها پر شدهاند از آدمهایی که گرفتار وامهای ۲-۳ میلیون تومانی طلا هستند.
هرکس داستانی دارد. یکی اجاره خانهاش عقب افتاده است، آن یکی زنش سنگ کلیه دارد و دنبال جور کردن پول عمل است. کسی شهریه دانشگاهش را ندارد و دیگری بیکار شده کرونا است و در خرج زندگیاش درمانده است …
صف طولانی تقاضا تا دی ماه
همه از صف طولانی عصبانی هستند و زیر لب غر میزنند. نه دستگاهی است که رسید نوبت بدهد و نه نشانه و نوشته و چیزی به چشم میآید که مشتریهای سرگردان را راهنمایی کند… هرکس که وارد می شود باجه به باجه و آدم به آدم سوال میپرسد.
سمت چپ در ورودی، پشت پرده ضخیم پلاستیکی کارمند میانسالی نشسته است و در یک دفتر بزرگ جلد سورمهای اسم مینویسد و قبض میدهد. روی دیوار نوشته است از پذیرفتن مشتریانی که ماسک ندارند، معذوریم اما کارمندهای بانک تک و توک ماسک به صورت دارند.
دیگری از ترسش برای فروش طلا و جهش دوباره قیمتها میگوید و …. در میان این دیالوگهای پراکنده کسانی هم از گرفتن وام منصرف میشوند و از درهای شیشهای شعبه مرکزی بانک کارگشایی بیرون میروند.
زنی که چادر سیاه رنگ و رو رفتهای به سر دارد، میپرسد:« الان اسم بنویسیم، کی نوبتمان میشود؟» کارمند بیحوصله جواب میدهد ۲۳ دی ماه.
مردی سرش را خم میکند و فریاد میزند: « همیشه یک روزه وام در میآمد حالا افتاده دی ماه؟»
کارمند خونسردانه پاسخ میدهد: «تقاضا بالا رفته. اگر تا آن زمان میخواهید اسمتان را بگویید.» مرد کلافه فریاد میزند:« یک اطلاعیه بیصاحب! بنویسید و بزنید روی دیوار مردم علاف نشوند. از ۸ صبح در بانک نشستهام و الان ساعت ۱۱ است… »
دوباره کارمند میگوید همه شرایط شما را دارند. مرد عصبیتر میشود: «همه اثاثشان را صاحبخانه ریخته بیرون و بردن حیاط خانه پدرشان گذاشتهاند؟ چقدر برای شما کار دارد که روی کاغذ بنویسید وام را دی ماه میدهید؟»
مردی زیر لب میگوید: «آقا آدم اینقدر گرفتار است میرود طلا را میفروشد. از آوارگی که بدتر نیست… » زن جوانی که پسربچهای در بغل دارد، پاسخ میدهد: «شاید طلا مال خودش نباشد. خود من طلاهای مادرم را امانت گذاشتهام و برای وام آمدهام.»
شرایط پرداخت وام تغییر کرد
روی پیشخوان صندوق امانات، طلاهای بچهگانه، حلقه ازدواج، زنجیرها و پلاکهای نازک زیادی به چشم میخورد. این تمام دارایی خانوادههایی است که برای گرفتن وامهای کوچک آمدهاند. به ازای هر گرم طلا ۱۰۰ هزار تومان وام پرداخت میشود و مبلغ وام به ازای هر ۳۰ گرم طلا ۳ میلیون تومان و حداکثر ۱۰ میلیون تومان به ازای ۱۰۰ گرم طلا است.
بانک قبلا حداقل ۲ میلیون و حداکثر ۱۰ میلیون تومان وام طلا پرداخت میکرد. حالا گویا با افزایش تقاضا کف تسهیلات پرداختی را بالاتر برده است. مشتریان اما اعتقاد دارند که جهش قیمت طلا باعث شده است که بانک در ازای وثیقه طلا، رقم وام را بالاتر ببرد.
سایر شرایط پرداخت وام طلا هم تغییر کرده است. تا پیش از این، بانک سود وام را ۱۱ درصد تعیین کرده بود اما حالا نرخ سود به ۲۰ درصد تغییر کرده است و برخلاف گذشته دیگر بیشتر از یکسال نمیتوان را وام را تمدید کرد.
بانک با اطلاعیههای متعددی که به در و دیوار چسبانده است، تاکید کرده که تسویه نکردن وام در سررسید شش درصد جریمه تاخیر اضافه به مشتریها تحمیل میکند. به جز این موارد شرط و شروط دیگری هم پیش پای مشتریان میگذارند.
سند خانه یا اجارهنامه میخواهند، کدپستی دقیق، کارت ملی هوشمند، قبض آب و برق به نام همسر یا متقاضی وام. کسانی که مستاجرند و یا قبض به نام، ندارند باید خودشان یا صاحبخانهشان به اداره پست برود و تاییدیه کد پستی بگیرد!…
این همه شرط و شروط برای حداکثر ۱۰ میلیون تومان وام خوشایند مشتریها نیست. یکی میگوید طلای گرمی یک میلیون تومانی را وثیقه میگیرند و برای هر گرم ۱۰۰ هزار تومان وام میدهند،آخرش هم یک عذرخواهی بدهکارشان میشوید!
یکی از مشتریها درباره تحریم بدنه کارت ملی حرف میزند و کاغذ رسیدی که حالا بعد از یکسال، روزی ناغافل در جیب لباسش شسته شده است. یکی درباره بردن صاحبخانه به اداره پست عصبانی است، آن یکی از زمان طولانی انتظار.
دیگری از ترسش برای فروش طلا و جهش دوباره قیمتها میگوید و …. در میان این دیالوگهای پراکنده کسانی هم از گرفتن وام منصرف میشوند و از درهای شیشهای شعبه مرکزی بانک کارگشایی بیرون میروند.