-هیرش سعیدیان: در یک رپرتاژ خبری، گزارشکر یک شبکه تلویزینی چینی در جلوی درب استودیو فیلم کره در حاشیه پیونگ یانگ که در ۱۹۴۷ تاسیس شده است، از خیل کارکنان با چهرههای گرفته که به سر کار میمی رود فیلم میگیرد. در کره شمالی سازمان سینما یک نهاد دولتی مانند اداره گاز یا برق است که کارگردان، بازیگر، نویسنده، کارکنان رسمی آن محسوب میشوند.استودیوهای دیگری مانند موسسه فیلمسازی ۲۵ آوریل یا خانه فیلم کودک کره، زیرمجموعههای دیگر این نهاد هستند. طیفی پرنفوذ در ایران، هرگز رویای خود را برای کپی چنین ساختاری در سینما و در کلیت عرصه فرهنگ کشور، پنهان نکردهاند. منتقدانی در طول این چند دهه همواره هشدار دادهاند، همانطور که نهاد دولت تاجر یا باشگاهدار خوبی نیست، قطعاً هنرمند خوبی هم نیست و از دودکش هنر دولتی تنها پروپاگاندای کماثر و پرخرج خارج میشود.
سونامی پولپاشی فرهنگی در دولت رئیسی
شاید بتوان پس از چهل و سه سال، دولت سیزدهم را نقطه اوج سونامی پولپاشی فرهنگی خطاب کرد، موج عظیمی از بودجههای مختلف و موازی در ذیل سازمانهای مختلف تعریف شده و نگاه بسیاری را نیز خیره ساخته است. اعتبارات امور فرهنگ در لایحه بودجه ۱۴۰۱ رقم قابل توجه ۲۲۹,۳۹۸,۴۰۸ میلیون ریال تعریف شده است. علاوهبر این بودجه کلی، نهادهای بسیاری نیز بودجههای متفاوتی در همین حوزه دریافت کردهاند. بودجه فصل دین و مذهب نیز که در لایحه بودجه سال ۱۴۰۱ به ۲۶۰۰ میلیارد تومان رسیده، در خود پتانسیل تعریف پروژههای فرهنگی، هنری را دارد.
بیشتر بخوانید:
همچنین در احکام لایحه بودجه سال ۱۴۰۱ بند «ز» تبصره «۹» دستگاههای اجرایی مجازند تا دو درصد از بودجه هزینهای خود را برای «همافزایی و ارتقای فعالیتها و تولیدات فرهنگی از قبیل موضوعهای قرآنی، نمایشی، مطبوعاتی، رسانهای نوین، نشر و کتاب» اختصاص دهند. در این بین کمترین اعتبارات در جدول فرهنگی بودجه ۱۴۰۱ به سرفصل گردشگری و میراث فرهنگی تخصیص یافته است. دین و مذهب ۳۲۰۰ میلیارد، فرهنگ و هنر ۶۸۰۰ میلیارد، رسانه ۵۸۰۰ میلیارد و ۷۰۰ میلیارد تومان نیز برای تحقیق و توسعه در امور فرهنگی تخصیص یافت. نهادهای فرهنگی ذیل وزارت ارشاد نیز که کمتر شناخته شدهاند مانند: انجمن مفاخر فرهنگی، بنیاد بینالمللی امام رضا (ع) و پژوهشگاه فرهنگ و ارتباطات، خود بودجه مجزای فرهنگی دارند. دهها نهاد دیگر هم مانند سازمان تبلیغات و حوزه هنری از ردیفهای قابل توجه بودجهای برخوردار هستند. نکته مهم این است که معلوم نیست، این ردیفها چگونه و طی چه فرآیندی هزینه میشوند؟ به چه افرادی پرداخت میشوند و چرا برای تخصیص بودجه به آثار هنری، فراخوانی شفاف برگزار نمیشود؟
برای نمونه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ۸۰ نمایندگی در ۶۲ کشور دارد و تاکنون هیچ گزارش متقن و قابل اتکایی از اهمیت، ضرورت و خروجی کار فرهنگی این نهاد در رسانهها انتشار نیافته که قابلیت اقناع افکار عمومی را داشته باشد.
همچنین در مثالی دیگر، برنامه پژوهشهای دینی، علمی و کاربردی در بین ۹ دستگاه تابعه ذیل وزارت ارشاد توزیع شده است؛
در این حوزه نیز تعریف نشده است که مثلاً بودجه در نظر گرفته شده برای تغییر آرایش رسانهای در فضای مجازی به چه افراد و شرکتهای و بابت چه نوع حجم و کیفیت محتوای تخصیص مییابد. البته دهها سازمان و وزارت خانه دیگر نیز از بودجههای با عناوین مشابه به ویژه در حوزه فرهنگ و فضای مجازی برخوردار هستند. در خود لایحه بودجه نیز عناوین نامفهوم و مستقلی مانند تخصیص ۷۰۰ میلیارد تومان به موسسات فرهنگی انقلابی به صورت مستقیم وجود دارد.
بودجه موثرین جبهه انقلاب
بودجه فرهنگی نهادی مانند شهرداری تهران هم به تنهایی بر ۲۵۴۷ میلیارد تومان، بالغ میشود. در این بین ردیفهای بسیار گنگ ذیل این بودجه و عدم توضیح شهرداری تهران، سوالات بسیاری به جود آورده است. برای نمونه مبلغ ۲۰ میلیارد تومان برای حمایت از «موثرین جبهه انقلاب» در نظر گرفته شده است.این پرسش که این موثرین چه کسانی هستند و بر اساس چه متر، معیار و شاخصها و تولید ارزش افزدهای این پول را دریافت میکنند، سوالی است که تا کنون روابط عمومی آقای زاکانی شهردار تهران، پاسخ مشخصی برای آن ارائه نکرده است.
تخصیص ۱۵۰۰ میلیارد تومان به فعالان فضای مجازی از سوی صداوسیما، دیگر ردیف بودجه بود که سوالاتی را در مورد تعداد، ماهیت و نحوه دریافت این مبلغ کلان توسط این فعالان مطرح کرد. علاوهبر این بودجه، ساترا سازمان وابسته به صداوسیما بابت فعالیتهایش در فضای مجازی ۱۱ هزار میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان بودجه اضافی دریافت کرد.
یک کارشناس و خبرنگار سابق در یکی از نهادهای فرهنگی ذیل بودجه، به نویسنده گفت: کافی است تا پروژهای ساده اعم از فیلم، مستند، داستان، کتاب یا هر چیزی که به محورهای مانند انقلاب اسلامی، محور مقاومت و نظایر آن ربط داشته باشد، تعریف کنی (هر چقدر هم بیکیفیت) تا با کمی شانس بودجهای میلیاردی بگیری. وی همچنین در گفتگو با آفتابنیوز به شکلگیری باندهای بودجهبگیر که عمدتاً از اطرافیان مسئولین دارای امضای طلایی هستند نیز اشاره کرد.
تاسیس شرکت توسط هنرمندان
شاید بتوان یکی از نشانههای سرریز این بودجههای هنگفت به دنیای هنر را تغییر موضع محسوس برخی سلبریتیها دانست. برای مثال اخیراً جلسه افسران جنگ نرم، نه با حضور سخنرانان همیشگی که با سخنرانی یک چهره غیرمعمول مانند رضا کیانیان، بازیگر تشکیل شد. حضور پرویز پرستویی در یک تور فیلم با هزینه دولتی در آمریکا نیز که خود فیلم هم با بودجه دولتی ساخته شده بود، حاشیههایی را در پی داشت.
به نظر میرسد که تاسیس شرکت فرهنگی هنری نوار هنر پارسی، توسط پریز پرستویی و محمد بحرانی بازیگر و مصطفی کیایی کارگردان، از جمله مثالهای است که نشان میدهد، طیفی از هنرمندان، فرصت بودجهای اخیر را غنیمت شمردهاند.
بر اساس اساسنامه این شرکت، روایتگران تاریخ انقلاب اسلامی و فرهنگ مقاومت (راویان نور) _ تحکیم و تقویت نهاد خانواده _ توسعه فرهنگی و آگاهسازی مخاطبان به آسیبها و خطرات فضاهای مجازی و مهارت استفاده صحیح از این فضاها به موجب نامه شماره ۱۷۹۶۹۹/۱۴۰۰مورخ ۴/۷/۱۴۰۰ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، از جمله اهداف تاسیس این شرکت بوده است. رضا کیانیان نیز در اقدامی مشابه، شرکت اردیبهشت عودلاجان را تاسیس کرد. شرکت با اساسنامهای تقریباً مشابه که «آگاهسازی مخاطبان از خطرات فضای مجازی» جز دغدغههایش است.
زندگی خصوصی، زندگی بودجهای
کارشناس و خبرنگار سابق در یکی از نهادهای فرهنگی ذیل بودجهریزیهای اخیر در گفتگو با آفتابنیوز به درآمدزایی از طریق توییتنویسی نیز اشاره کرد. با این همه خود این چهرهها با رد چنین انتقاداتی دغدغههای انقلابی را عامل پرفورمنس سیاسی_ اجتماعی جدید خود میخوانند.
دارین حمزه بازیگر زن لبنانی یک سریال ایرانی با ذکر خاطرهای از شرکت در یک پارتی ایرانی با حضور کارگردانان، چهرههای سینما و نیروهای موسوم به هنرمند دولتی_ ارزشی، بدون حجاب با سرو مشروب، تعجب خود را از دوگانگی سبک زندگی این افراد در زندگی خصوصی و پوزیشن اجتماعی، ابراز کرد.
روزنامه شهرند، در توصیف بیانیه اخیر شهاب حسینی، نوشت: «شهاب حسینی به دنبال راه نجات است». یک منتقد سینما در تبیین بیشتر این مسئله، اظهار کرد که حسینی پیشنهاد بازیگری ندارد، هنرمندان موسم به حکومتی محبوبیت خود در بین طبقه متوسط شهری را از دست میدهند و همین مسئله باعث میشود که حتی کارگردانهای انقلابی نیز در فیلم و سریالهای خود به آنها نقش ندهند تا فیلم یا سریال نشست نکند.به همین دلیل آنها تنها چاره را در ارائهای ویترین انقلابی _ ارزشی میبینند که قطعاً بودجههای هم در پی دارد. برای نمونه با در نظر گرفتن اینکه گیشه سینما، صندوق رای است، فیلمهای پرخرج ابراهیم حاتمیکیا، هرگز نتوانستهاند با اقبال گیشه مواجه شوند اما این مسئله مانع از تخصیص همیشگی بودجههای هنگفت از سوی نهادهای مانند موسسه اوج به این کارگردان به نام نشده است.
طیفی از منتقدان بیان میکنند که فیلمسازی دولتی با واکنش منفی مردم تحت تحریم و فقرزده مواجه شده و این نحوه هزینهکرد بودجه بر مردم اثر معکوس دارد.