معافیتهای تحریمی نفتی دولت بایدن به عنوان گامی اعتمادساز گویا به جای ایجاد فضای تسهیل کننده برای مذاکرات و حصول هرچه زودتر توافق، برعکس عمل کرده و عملا تهران را دچار سوءمحاسبه کرد.
ایجاد فضای نسبی بازتر برای تهران در جهت فروش آزادانهتر نفت توسط دولت بایدن و چراغ سبز واشنگتن به پکن، دهلی نو و ... برای خرید نفت از ایران در کنار تاثیرات جنگ اوکراین بر سیر سعودی بهای انرژی در جهان و مهمتر از آن نیاز اروپا و آمریکا به کشورهای تولید کننده نفتی برای پر کردن خلاء انرژی روسیه، جمهوری اسلامی را به این باور رساند که نیازی به احیای برجام و لغو تحریمها نیست. زیرا در شرایط کنونی با افزایش کمی میزان فروش نفت با قیمتهایی بالاتر از ۱۰۵ دلار که میتواند کسری یک میلیون بشکه فروش روزانه را پوشش دهد دیگر نباید به سمت حصول توافق در وین رفت؛ نگاهی که توسط طیف رادیکال ضدبرجامی و رسانهها متبوع به صراحت مطرح شد.
در عین حال سناریوی دیگری که آن روی سوء محاسبه ایران را نشان میدهد امتیازگیری حداکثری از فضای بعد از جنگ اوکراین بود. تهران این تصور را داشته و دارد که در وضعیت فعلی که تقابل آمریکا و اروپا با روسیه در جنگ اوکراین به اوج رسیده است، غرب به توافق هستهای با ایران برای بلااثر کردن اهرم فشار کرملین در مذاکرات وین نیاز بیشتری دارد، لذا میتوان به سمت امتیاز حداکثری با محوریت خروج سپاه از لیست گروههای تروریستی رفت؛ موضعی که درست بعد از جنگ اوکراین توسط تهران مطرح شد، غافل از اینکه علیرغم اهمیت پایان دادن به نگرانیها در خصوص پرونده فعالیتهای هستهای ایران ذیل حصول توافق، اما واشنگتن به هر قمیتی حاضر به احیای برجام نیست.
در این بین نقش آفرینی روسها برای خاموش کردن موتور مذاکرات از درخواست برای معافیت تحریمی با ایران گرفته تا تحریک تهران برای مطرح کردن خطوط قرمز فرابرجامی با محوریت سپاه که به استناد برخی اخبار با مدیریت کرملین اجرایی شد سوء محاسبههای ایران را تعمیق بخشید. با در نظر گرفتن مجموعه این نکات بود که بن بست ۷۸ روزه در مذاکرات وین شکل گرفت که به نظر میرسد با سفر انریکه مورا و شیخ تمیم هم این گره کور به این زودیها باز شدنی نیست، اگر نگوییم که شکست پیشاپیش مذاکرت از هم اکنون مسجل شده است.
در این بین سه اتفاق و اقدام واشنگتن گویای آن است که دولت بایدن به دلایل متعدد به خصوص تداوم سوء محاسبههای تهران خواهان بستن فضای باز اعتمادسازی با طرف ایرانی است. از تصمیم قاطع برای ماندن سپاه در لیست گروههای تروریستی گرفته تا توقیف و مصادره محموله نفتی ایران با فشار به آتن و مهمتر از همه اعمال تحریمهای جدید علیه ۲۰ فرد و شرکت با تابعیت کشورهای مختلف به واسطه همکاری با سپاه و فروش نفت جمهوری اسلامی نشان میدهد که بایدن حتی جدیتر از ترامپ پیچ شیر تحریمها را سفتتر کرده است.
دایره تحریمهای چهارشنبه گذشته به قدری گسترده است که از شهروندان ایرانی تا اتباع ترکیه و افغانستان را در بر میگیرد و به موازاتش ۹ شرکت مستقر در هنگکنگ، لبنان، چین، ایران، روسیه، کره جنوبی و امارات را نیز شامل میشود. این میزان از وسعت تحریمها حکایت از تغییر رفتار بایدن و اتخاذ سیاستی رادیکالتر در قبال تهران دارد با این تفاوت که واشنگتن بر خلاف دولت سابق این بار همراهی جامعه جهانی را با خود دارد تا جایی که کافی است با درخواست واشنگتن به یکی ازسه عضو اروپایی حاضر در برجام و کلید زدن مکانیسم ماشه شرایط به نحوی رقم بخورد که وتوی چین و روسیه هم محلی از اعراب نداشته باشد. مضافا برخی ادعاهای آژانس بین المللی انرژی اتمی و مواضع رافائل گروسی در این چند روز هم موید آن است که این نهاد بخشی از افزایش بر تهران را کلید زده است.
رجعت بایدن به سیاست توقیف محمولههای نفتی و نیز به صفر رساندن فروش نفت ایران گواه آن است که ایران دیگر دست بازی برای فروش نفت ندارد، هر چند که خنجر از پشت روسیه و ونزوئلا در ارزان فروشی نفتی به مشتریان اصلی ایران بعد از جنگ اوکراین هم معضل مضاعفی بود که تهران در یک منگنه قرار گیرد، آن هم در شرایط که دولت سیزدهم با ابربحران اقتصادی و معیشتی در داخل دست و پنجه نرم میکند و به شدت به درآمدهای نفتی نیاز دارد. حال باید دید با تغییر فضای کنونی سوء محاسبههای تهران هم پایان خواهد یافت یا خیر؟