احمد زیدآبادی (پژوهشگر سیاسی و اجتماعی) در یادداشتی نوشت: "سردار حسین کرمی، فرماندۀ یگانهای ویژۀ فراجا میگوید من آنقدر به توانایی یگان ویژه اعتماد دارم که بارها گفتهام که اگر کسی ثابت کند فردی بر اثر خطای کارکنان ما کشته شده به او جایزه خواهم داد." مخاطب سردار در این اظهارنظرش کدام بخش از جامعه است؟ اگر مخاطبش نیروهای تندرو حامی حکومت است که آنها اصلاً در این زمینهها پرسش و مشکلی ندارند! از نظر بسیاری از آنها، هر تعداد افراد که در خیابان کشته شوند، نه فقط تأسفبرانگیز نیست، بلکه دستمریزاد هم دارد! اگر مخاطب سردار نیروهای خواهان سرنگونی و براندازی نظام هستند، آنها هم که در این قبیل موارد دنبال سند و مدرک محکمهپسند و اثبات امور نیستند که لازم باشد به شرط وی عمل کنند!
اما اگر مخاطب سردار آن دسته از نیروهای منتقد و مخالفی است که برای طرح هر ادعایی، به شرایط و راههای اثبات آن میاندیشند، آنها از چه راهی میتوانند نکتۀ مورد نظر وی را تأیید کنند و جایزه بگیرند؟
مگر نه این است که تنها راه اثبات یا ابطال یک ادعا "تحقیق" است؟ خب الان کدام شهروند یا رسانه یا سازمان غیردولتی میتواند در بارۀ آنچه در طی چند ماه گذشته در خیابانهای برخی شهرهای ایران گذشت، به طور بیطرفانه تحقیق کند؟ هم اکنون الهه محمدی و نیلوفر حامدی، روزنامهنگاران هممیهن و شرق، به دلیل پوشش حادثۀ مرگ مهسا امینی ماههاست که به قول قدیمیها در بازداشتگاه آب خنک میخورند و اعتراض همکاران آنها نیز هیچ گوش شنوایی پیدا نکرده است. حالا با توجه به این وضعیت، سردار کرمی ممکن است توضیح دهد که چطور میتوان به شرط او برای گرفتن جایزه عمل کرد؟
البته جایزه هم که مثل مهریههای دوران قدیم است که کی داد و کی گرفت! در این مورد خاص اصلاً چه نیازی به تعیین جایزه از طرف ایشان؟ فقط اگر سردار برای رسانههای بخش خصوصی، امکان عملی یک تحقیق میدانی و بیطرفانه را برای نفی یا اثبات آنچه مطرح کرده است، فراهم کند، من از طرف رسانهها قول پرداخت یک جایزۀ بسیار نفیس به وی میدهم، جایزهای قطعاً نفیستر از این دیوانهای نقاشیشدۀ حافظ که ارگانهای دولتی تحت این عنوان به افراد میدهند! چی؟ دوباره وارد سیاست شدم؟ نه بابا! این صرفاً اختلاطی از راه دور با سردار و بهانهای برای یادکردی از دو همکار مطبوعاتی در بند بود!