الیزابت روزنبرگ از مقامات پیشین وزارت خزانهداری آمریکا در دولت اوباما، پیشبینی دولت آمریکا از تاثیر هزینههای اقتصادی ناشی از تحریمهای آمریکا بر ضد ایران را نادرست و غیر دقیق دانست و این تحریمها را اشتباه، پر هزینه و بدون اثر توصیف کرد.
امروز اول خرداد چهل و سومین سالگرد محاصره اقتصادی آمریکا علیه ایران در سال ۱۳۵۹ است.
«جمهوری اسلامی» که ثمر و حاصل ۱۶ سال خون دل خوردن، افشاگری و مبارزات فکری و سیاسی حضرت آیتالله سید روحالله موسوی خمینی از مهر ۱۳۴۱ تا پاییز ۱۳۵۷ است، با همراهی و مشارکت مردم از بهمن ۱۳۵۷ به عنوان نظام جدیدِ سیاسیِ کشوری انتخاب شد که تا قبل از آن هزاران سال محل تاخ و تاز و رفت و آمد پادشاهان، درباریان و دیوانیان ضعیف و گاها با درخشش صدراعظمهای دلسوز و مردمدوستی نظیر امیرکبیر بود.
در آن سوی جهان ایالات متحده که از دهها سال قبلتر جانشین قدرت استعمارگر انگلیس در خاورمیانه و دیگر کشورهای جهان شده بود در قامت سردمدار جدید نظام لیبرالیسم و حاکم نظام تک قطبی به مرور شروع به زهر چشم گرفتن و به زانو درآوردن کشورهای غیر وابسته و مستقل کرد.
آمریکا برای جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی و به ثمر رسیدن نظام تازهِ تاسیس جمهوری اسلامی از انواع ابزارها، شیوهها و سیاستهای بازدارنده و تحریمی استفاده کرد تا این نظام نوپای سیاسی را از صحنه بینالملل حذف کند. این کشور از همه اعتبار و قدرتش در شورای امنیت سازمان ملل و در بین کشورهای اروپایی و عربی استفاده کرد تا بتواند با همراهی و مشارکت کشورهای دوست، تحریمهای شدیدتری نسبت به خرداد ۱۳۵۹ به اجرا درآورد تا شاید توانسته باشد پایههای جمهوری اسلامی را متزلزل کند اما به لطف الهی و پایمردی و همراهی مردم عزیز و شریف کشورمان این خواب تا این لحظه تعبیر نشده است.
ریشه تحریم
پیشینه تاریخی تحریم کشورها ریشه در سالهای قبل از تأسیس سازمان ملل دارد. این ابزار غیر قهری اما از دوم آبان ۱۳۲۴ به ابزاری قدرتمند در اختیار فصل هفتم منشور ملل متحد به خصوص ماده ۴۱ این منشور قرار گرفت تا در ظاهر حافظ صلح و امنیت کشورهای جهان باشد.
ماده ۴۱ منشور ملل متحد تاکید دارد: «تحریم دولت ناقضِ صلح و امنیت برای کاهش قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی، محدود کردن ارتباطات بینالمللی و انزوای کشور هدف و در یک کلام تغییر رفتار کشور تحریم شده است.»
اما سازمان ملل متحد از بدو تاسیس تاکنون تحت سیطره سیاسی و دیپلماتیک آمریکا و همپیمانان اروپاییش قرار گرفت و قطعنامههای تحریمی این سازمان یکی پس از دیگری علیه کشورهای مختلف صادر شد. با این حال نوک تیز پیکان تحریمهای فصل هفتم منشور ملل متحد و به خصوص تحریمهای ذیل ماده ۴۱ طی سالهای ابتدایی دهه ۱۹۹۰ به کرات علیه کشورهای مستقل به خصوص جمهوری اسلامی ایران هدف قرار گرفت.
از آن سالها تحریمهای یکجانبه ایالات متحده آمریکا علیه ایران و دیگر کشورهای جهان در کنار اعمال قدرت این کشور در شورای امنیت سازمان ملل به ابزاری پر زور و بُرنده در دست حقوقدانان و سیاستمداران آمریکایی برای پاره پاره کردن کشورهای غیر دوست قرار گرفت.
به اذعان نشریه آمریکایی آتلانتیک که در تاریخ سیام اردیبهشت ۱۴۰۲ منتشر شد «آمریکا تاکنون حدود ۷۹۶۷ تحریم علیه افراد، دولتها، سازمانها، شرکتها و حتی فروشگاههای عرضه کالا و خدمات اعمال کرده است که اوج این تحریمها در قرن بیست و یکم اعمال شده است.»
اعمال این حجم تحریم علیه کشورها در نظام بینالملل، به ابزار تحریم اقتصادیِ ۷۹۶۷ معروف شد که عموما برای مداخله در امور کشورها مورد استفاده قرار گرفته است.
تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه کشورمان پس از تصرف سفارت آمریکا در ایران که در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۵۸ و گروگان گرفتن ۴۴۴ روزه دیپلماتهای این کشور در ایران به اجرا درآمد. این تحریمها سالها بعد و به دنبال اطلاع غرب از دستیابی دانشمندان ایران به فناوری هستهای و تسلط نخبگان ایرانی بر فناوری ساخت موشکهای دوربردِ نقطهزن، شدت بیشتری گرفت.
تندروهای آمریکایی با مشارکت و عزمِ صهیونیستهای افراطی و همراهی انگلیس، فرانسه و آلمان در سال ۱۳۸۵، پرونده اتمی ایران را از آژانس بینالمللی انرژی هستهای به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع دادند و کشورمان را در چنبره تحریمهای چندجانبه و ترکیبی شورای امنیت سازمان ملل، اتحادیه اروپا و تحریمهای یک جانبه کشورها به خصوص تحریمهای دولت و کنگره آمریکا گرفتار کردند.
اولین تحریم اقتصادی، سیاسی و نظامی ایران که به دلیل قطع دست دولت انگلستان از چاههای نفت و گاز ایران شد و با شکایت دولت این کشور به شورای امنیت سازمان ملل و دادگاه بینالمللی لاهه ابعاد حقوقی وسیعی به خود گرفت، از سوی امپراتوری بریتانیا اعمال شد. این تحریمها به خصوص پس از سفر چند روزه دکتر محمد مصدق و حسین فاطمی نخستوزیر و وزیر امور خارجه ایران به نیویورک در سال ۱۳۳۱ و پیروزی قاطع آنان در دعوای حقوقی پیچیده با حقوقدانان انگلیسی در سازمان ملل و دادگاه لاهه علیه ایران اعمال شد.
۴۸ سال بعد جیمی کارتر رییسجمهور وقت آمریکا در واکنش به تصرف سفارت این کشور در ایران اولین دور تحریمهای اقتصادی علیه ایران را از اول خرداد ۱۳۵۹ به اجرا گذاشت. ۱۵ سال بعد و در دولت بیل کیلینتون شرکتهای نفتی آمریکایی از سرمایهگذاری در پروژههای نفت و گاز با هدف ممانعت از پیشرفت این صنعت منع شدند و با دستور او روابط بازرگانی ایران و آمریکا به صورت یکجانبه از طرف این کشور قطع شد.
دیوید کوهن، بنیانگذار و معمار تحریمهای ایران در سخنرانی خود در جمع دانشجویان مؤسسهی آموزشی وکالت با عنوان تکامل قدرت مالی آمریکا و تناسب آن با تحریمهای اقتصادی این کشور بر علیه کشورهای مختلف جهان به ویژه ایران، گفت: «موفقیت در اعمال تحریمهای ایران، بر چند پایه استوار بوده است. اول، شفافیت نظام مالی که اجازه رصد کردن را به دولتمردان آمریکا میدهد و دیگری نفوذ و گسترهی استفاده از دلار در اقتصاد جهانی که اجازهی تنبیه بازیگران را میدهد و در آخر انسجام و هماهنگی میان تصمیمگیران آمریکایی از عناصر موفقیت تحریمهای ایران بوده است.»
تمایل آمریکا به استفاده یکجانبه از مکانیزم تحریمها علیه ایران سبب شد تا برخی متحدان واشنگتن نیز از این تحریمها به عنوان تهدیدی بر علیه منافع اقتصادی خودشان یاد کنند.
به گفته الیزابت روزنبرگ از مقامات پیشین وزارت خزانهداری آمریکا در دولت اوباما که اتفاقا نقش موثری در اعمال تحریمها علیه ایران داشت، تحریمهای آمریکا علیه تهران از سال ۲۰۱۰ شدت بیشتری گرفت. وی دولت آمریکا را در ارزیابی درست هزینههای اقتصادی تحریمها بر ایران ناتوان دانست و تحریمها را اشتباه، پر هزینه و بدون اثر دانست.
نشریه پولیتیکو در گزارشی وظیفه وزارت خزانهداری آمریکا را ارزیابی موفقیت تحریمهای اعمال شده بر ضد ایران در دستیابی به اهداف سیاسی خاص دانست و از بیتوجهی این وزارتخانه نسبت به بیاثر بودن تحریمها علیه ایران انتقاد کرد. این نشریه آمریکایی از زنده بودن اقتصادی ایران به رغم تحریمهای گسترده آمریکا سخن گفت و ایران را پیروز میدان محاصره اقتصادی غرب دانست. این تحلیل زمانی اهمیت مضاعفی پیدا میکند که بدانیم استقبال شرکتهای خارجی برای همکاری اقتصادی با ایران به اندازهای افزایش یافته که بخشی از آنها حاضر به دور زدن تحریمهای آمریکا به شیوههای پنهان و آشکار شدهاند.
البته شرکتهای اروپایی و آمریکایی هم که مجبورند برای تبعیت از سیاستهای نابخردانه و نامعقول دولتهایشان چشم بر بازار پر جاذبه ایران ببندند، همواره خواهان برقراری روابط اقتصادی و همکاریهای دو و چند جانبه با ایران هستند و شاید با تغییر رفتارهای هیات حاکمه آمریکا بتوانند به آرزوی خود برای ورود به بازار صدها میلیارد دلاری ایران بشنوند.
هر قدر تحریمهای ایالات متحده آمریکا علیه کشورمان کهنهتر و قدیمیتر شد به همان میزان از کارایی و اثرگذاری آنها بر بخشهای زیربنایی، اقتصادی و بازرگانی کشورمان نیز کاسته شد. پیشرفتهای تکنولوژیکی ایران در صنایع هستهای، نانوفناوری، موشکی و نظامی در همین سالها رقم خورد. با اطلاع دستگاههای اطلاعاتی غرب از میزان پیشرفت ایران دامنه تحریمهای اقتصادی علیه کشورمان ابعاد وسیعتر و گستردهتری به خود گرفت. هر چند که به اذعان کارشناسان اقتصادی غرب این تحریمها نیز بر پیشرفت صنعتی و علمی ایران تاثیر در خور توجهی نداشت و تنها زندگی و معیشت مردم ایران را دستخوش ناملایمات اقتصادی کرد.
اکنون و با گذشت چهل و سه سال از اولین دور تحریمهای اقتصادی آمریکا و همپیمانان اروپاییش کمتر بخش، بیمه، بانک و صنعتی در ایران از گزند تحریمهای غرب در امان مانده است. به اعتراف مقامهای وقت آمریکا تحریمهای اعمال شده علیه ایران سختترین و فلجکنندهترین تحریمها در طول تاریخ تمدن بشر بوده است اما با این حال جمهوری اسلامی ایران در پنجمین سال از پنجمین دهه حیات سیاسی و اجتماعیش با حمایت، لطف و عنایت الهی و همراهی و خوندل خوردن و صبوری مردمش رنجور و مقاومش به مسیر خود در نیل به اهداف عالیش، ادامه میدهد.
رمز پیروزی
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ۲۷۰ روز بعد از ورود دولت ایالات متحده به بازی دومینوی تحریمها در تاریخ ۲۶ بهمن ۱۳۵۹ در جمع کفیل وزارت نفت، معاونان، مدیران شرکت ملی نفت و گاز و صنایع پتروشیمی و شرکتهای وابسته به تبیین آثار فرهنگی و روانی وابستگی ایران دوران پهلوی به آمریکا پرداخت.
ایشان در تحلیل خود بیان کردند: «آنها میخواستند همه مغزهایی که در ایران هست وابسته باشد؛ یعنی خود اطبا هم شخصیت خودشان را گم کنند و به جای اینکه خودشان شخصیت داشته باشند، احاله کنند یک چیزهایی را به خارج، خوف اینکه ما نمیتوانیم.
شما دیدید در این جنگ تحمیلی که پیش آمد و محاصره اقتصادی ما شدیم، خود ایرانیها خود ارتشیها این قطعات را درست کردند. اگر قبل از این بود، یکی از آن قطعات را نمیتوانستند درست کنند. از باب اینکه شخصیتشان را گم کرده بودند، میگفتند باید متخصص بیاید.
من اعتقادم است که اگر ما در محاصره اقتصادی ۱۰ سال، ۱۵ سال واقع بشویم شخصیت خودمان را پیدا میکنیم؛ یعنی همه مغزهایی که راکد بودند در آن وقت و نمیتوانستند فعالیت بکنند به فعالیت میافتند. این طبیعی است که اگر یک نفر آدم یک جایی نشسته و همه چیز او را میآورند تقدیمش میکنند این فکرش به کار نمیافتد، حتی کاسب هم نمیتواند بشود. اگر یک آدمی بود که اول صبح چایش را و نانش را بیاورند، ظهر هم همین طور. شب هم همین طور، هر احتیاجی هم داشت، هر چیزی بود، برآورده کردند، این نمیتواند دیگر هیچ کاری بکند، یک مرد فلجی می شود.
اینها می خواستند در این مملکت یک موجودات فلج بار بیاورند. تبلیغات دامنهدار و اعمال بسیار کوبنده بود که به ما حالی کنند که شماها نمی توانید. شماها نمیآید ازتان هیچ کاری. از آن طرف هم از آنجا هر چیزی بیاورند و متخصصین از خارج وارد کنند، و هر چیزی که احتیاج دارند راجع به هر امری از خارج بیاورند. وقتی که یک ملتی دید که خارج همه چیزش را دارد اداره می کند و دیگر احتیاجی ندارد، این به فکر نمی افتد که خودش احتیاجش را رفع کند.
آن روزی که این ملت فهمید که اگر ما جدیت نکنیم برای کشاورزیمان، جدیت نکنیم، برای صنعت نفتمان، جدیت نکنیم برای کارخانههای خودمان، از بین خواهیم رفت و کسی نیست که به ما بدهد، وقتی این احساس پیدا شد در یک ملتی که من خودم باید هر چیز میخواهم تهیه کنم، دیگران به من نمیدهند، این احساس اگر پیدا شد، مغزها به راه میافتد و متخصص پیدا میشود در هر رشتهای و بازوهایی که هر عملی را میتوانند انجام بدهند به کار میافتد. کشاورزی را خودشان درست می کنند؛ کارخانهها را خودشان راه میاندازند.
برای اینکه محاصرۀ اقتصادی معنایش این است که مایحتاج ما را به ما نمیدهند. وقتی که ما یحتاج را به ما ندادند، خودمان میرویم دنبالش. ممکن است یک ۱۰ سالی زحمت بکشیم، ۱۰ سالی گرفتاری داشته باشیم، اما نتیجه آخرش این است که بعد از ۱۰ سال خودمان هستیم؛ دیگر احتیاج به اینکه دست دراز کنیم طرف این مؤسسه یا آن مؤسسه یا آن کشور و این کشور نیستیم. اشکال مطلب همین است که در رژیم سابق جوری عمل کرده بودند و جوری ما را و جوانهای ما را تربیت کرده بودند که خودشان را تهی میدیدند از همه چیز، و میگفتند مصرف کنیم ما و این را یک چیزی میدانستند و حتی تعبیر بعضیها این بود که خوب، چه عیب دارد، دیگران نوکر ما هستند برای ما میآورند، ما هم مصرف می کنیم. غافل از اینکه خیر، ارباب شما هستند و همه چیزهای شما را میبرند به این صورت که میخواهیم به شما چیز بدهیم. مهم این است که ما بفهمیم که دیگران به ما چیزی نمیدهند، ما خودمان باید تهیه کنیم.
«چین» نماد مقاومت و خلاقیت در خودکفایی در عرصه کشاورزی است. از قراری که شنیدم در چین یک وقتی در پشت بامهایشان هم گندم میکاشتند. علاوه بر زمینهایشان، توی حیاطهایشان، در پشت بام هم گندم میکاشتند. یک مملکت اگر بخواهد خودش به پای خودش بایستد، مستقل بشود در همۀ ابعاد، چاره ندارد جز این تفکر که «ما باید از خارج چیز وارد کنیم» از کلهاش بیرون کند.
مغزش توجه به این بکند که ما از خارج نباید وارد بکنیم. اگر یک چیزی نداریم، از خارج برایمان نمیآورند آن فلان کار را انجام نمیدهیم، تا خودمان درست کنیم. اگر یک وقت دیدیم که ما چنانچه یک کارخانهای را نمیتوانیم راه بیندازیم، اتکال به این نکنیم که برویم از خارج بیاوریم. خودمان دنبالش برویم تا کار انجام بگیرد، و انجام می گیرد.
مغزهای اروپا با مغزهای ایران فرقی ندارند، جز این معنا که آنها آن طوری تربیت شدند و خودشان را آن جوری درست کردند و ماها را این طوری تربیت کردند. ما را یک موجودات مهملی بار آوردند.»
آیتالله سید علی خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی نیز در دوران ریاست جمهوری و بعد از آن نسبت به عملکرد ضد ایرانی آمریکا به کرات صحبت کردند.
ایشان در سخنرانی نوروز ۱۴۰۰ با اشاره به رویه آمریکا در محاصره اقتصادی ایران، بیان کردند: «محاصره اقتصادی و تحریم که آمریکا علیه ما انجام داد و علیه بعضی از کشورهای دیگر هم انجام میدهد، یکی از جنایتهای بزرگ دولتهاست. به مسئله تحریم به شکل یک کار سیاسی یا دیپلماسی نباید نگاه کرد. این واقعا جنایت است. اینکه یک ملتی را تحریم کنند که نتواند دارو وارد کند، نتواند ابزار پزشکی وارد کند، نتواند امکانات غذایی وارد کند حالا ما الحمدلله گِلیم خودمان را از آب بیرون میکشیم و کشیدهایم، اما بعضی از کشورها هستند که نمیتوانند این کار را بکنند. واقعا جنایت بزرگی است و این جنایت از دولتی مثل آمریکا برمیآید که میتواند در یک روز ۲۲۰ هزار نفر را به قتل برساند. این جنایت را بعضی از قدرتها از جمله آمریکا کردند. این را بدانید که تحریم و محاصره اقتصادی قطعا یک جنایت بزرگ است.»
منابع:
صحیفه امام جلد ۱۴، صص ۱۱۴تا ۱۱۷
بیانات نوروزی رهبر انقلاب سال ۱۴۰۰
انتشارات دانشگاه کمبریج. ۱۹۸۲. ص۴۵۴