واِلا ما نه همه عوامل را میشناسیم و نه حتی بر این باوریم که مثلا عوامل فیلم به یک جریان خاص وابسته اند؛ اینان معمولا کار حرفهای خویش میکنند و با زحمت طاقت فرسا به تولیدات فرهنگی میپردازند. چنین تصوری دور است از نوشته من و افراد محترمی که چنین پنداشته اند به خطا رفته اند. اما همچنان بر این باورم که این فیلم یک ایدئولوژی سیاسیِ هراس افکن است که انسانها را از اندیشیدن در امور سیاسی باز میدارد و آنان را به بند تقلید کورکورانه از رمالان سیاسی و حرّافان حرفهای میکشد. میپرسید چرا؟ میگویم، چون اعتماد به نفس را از آنها میگیرد، انسانها را به این دغدغه و اضطراب میکشاند که مبادا درگیر نیروهای مرموز و ناپیدا بشوند. از اینرو سادهترین راه برمی گزینند یعنی سر سپردن به کسانی که آنها را به خیال خویش منزه میپندارند. سازوکار خرافات همین است.
شما خیال میکنید که نیروهایی موهوم در کارند تا کار جهان بسازند. از این رو به سراغ آنانی میروید که «ارتباط» دارند و میتوانند راه میانبری برای دردها و آلام شما بیابند و در این راه به هر «رمّالی» متوسل میشوید. در سینمای سیاسی ایران از فیلم هایی، چون «گاندو»، «قلادههای طلا» و مجموعه هایی، چون «آرماگدون»، «راز»، «عصر» و بسیاری دیگر از این دست مستندها و فیلمها و برنامههای تلویزیونی، رمز و راز و ابهام و هراس است که افکنده میشود. همه سخن این است: «تخیل هنری» و «تمنای جذابیت» که طبیعت یک اثر هنریست در ورطه سوءظن و تخریب میافتد و ابزار سیاسی-کاران حرفهای میشود و کار مردمان را میسازد. پس از آن است که دشمنیهای موهوم به راه میافتد، خشونتها افزون میشود، تصفیهها صورت میگیرد و جفاها بر فعالان سیاسی میرود. البته میتوان ادعا کرد که پیامدها ربطی به اثر هنری ما ندارد. سخنی است حق. اما گاه اثر هنری (همچون فیلم ملک سلیمان) به افراط میرود و یک ایدئولوژی خرافاتی تودهای تمام عیار میسازد و "ساحت هنر را بیش از این آلوده سیاست" میسازد. اگر آلوده سیاست نبود که مراسمی با حضور سخنرانان حرفهای از یک نحله خاص برای بزرگداشت آن برپا نمیشد و عوامل فیلم آنگونه تجلیل نمیشدند.
فیلم «ملک سلیمان» تنها جزء کوچکی از نقدهای سه گانه بود که در روزنامه شرق منتشر شد. پیش از آن نیز در چهار نوشتار به نقد خرافات سیاسی در ایران پرداخته بودم. یعنی که موضوع فراتر از آن فیلم خاص و دامنه خرافات گستردهتر از مقوله سینماست. این فیلم در خدمت تفکری است که با سوء استفاده از حقایق دینی به افکندن سایههای تاریکی از ترس و تردید بر فضای سیاسی میپردازد؛ همچون مجموعه تلویزیونی گاندو. در چنین فضایی است که مقدس نمایان در پی بهره برداری از چنین آموزههایی هستند و خود را محق به حکومت بر دیگران میپندارند چرا که دیگران را منحرف و خود را در صراط مستقیم میپندارند. معمولا عوامل چنین فیلمهایی (از جمله تهیه کنندگان) از سر صدق به چنین فضایی دل میسپارند و در حلقه سخنرانان حرفهای که شکل و شمایل «روشنفکری-حزب الهی» دارند گرفتار میشوند. همین سخنرانان حرفهای اند که برای فیلم ملک سلیمان بساط بزرگداشت پهن میکنند.
سخن من با شماری از برادران و خواهران صدیق و هنرمندم آن است که برخی مقدس نمای ظاهرالصلاح در پی بهره برداری از سرمایه صدق آنانند. چنین تقدسهایی (با فرض آنکه واقعی باشد) برای رستگاری اخروی است. قرار نیست که به مصرف سیاسی یک فرقه خاص برسد و آنچنانکه در پایان مقاله ام نوشته ام اسباب تخریب سرمایههای ملی بشود و جریانی از جهالت را در روابط بین الملل دامن زنند. از جمله بدآموزیهایی که این مقدسین دارند آن است که به این هنرمندان چنین میآموزند که اگر کسی اثرات سیاسی هنر شما را نقد کرد به جای پاسخگویی به نقدش او را متهم کنید که باور دینی اش ضعیف است و فهرستی از آیات کلام الله مجید را به یادش آورید. یعنی که اگر ما را نقد میکنی از آن روست که ایمان و اعتقاد تو سست است. این دقیقا همان کاریست که فیلم ملک سلیمان با افکار من و شما میکند؛ و من دقیقا همین معنا را در آن فیلم نقد کرده بودم. به این معنا آری فیلم ملک سلیمان زبان حال تفکری سیاسی در ایران است که اگر نگوییم حاکم، بلکه همچنان زنده و تأثیرگذار است. این، ربطی به عوامل فیلم ندارد بلکه یک تناسخ سیاسی است که نو به نو و دم به دم در تاریخ این ملت تکرار میشود و همه ما را آلوده میکند. اگر خاطر عزیزی از نقد من مکدر شده است از او حلالیت میطلبم.