آفتاب: یک جامعه شناس گفت: «فرزندان برخی از خانوادههای طبقات اجتماعی متوسط به بالا به دلیل عدم اجازه مسئولیت پذیری از سوی والدین تا سنین 35 سالگی همچنان ویژگیهای نوجوانان را دارند».
یک جامعه شناس و استاد دانشگاه در گفتگو با مهر با اعلام این مطلب گفت: «بسیاری از والدین در خانوادههای طبقات اجتماعی متوسط به بالا که اغلب ساکن شهرهای بزرگ هستند برای اینکه آمال و آرزوهای محقق نشده خود را در قالب فرزندانشان برآورده کنند اجازه تجربه کردن و مسئولیت پذیری را از آنها سلب میکنند».
دکتر غلامرضا علیزاده تاکید کرد: «این والدین به دلیل میل به "افراط در جبران" از جزئیترین تا پیچیدهترین وظایف و مسئولیتهای فرزندان خود را بر عهده گرفته و با این کار مانع از تجربه اندوزی و تصمیمگیری بچهها میشوند».
این استاد دانشگاه با اعلام اینکه این نوع رفتار و مدل تربیتی باعث میشود فرزندان این خانوادهها بهصورت طبیعی بزرگ نشوند، گفت: «فرزندان در خانوادههای روستایی و شهرهایی کوچک به دلیل مشارکت در کارهای خانواده از ابتدا مسئولیت پذیر و مقاوم شده و میتوانند چرخهای زندگی را بهتنهایی بچرخانند اما در خانوادههای طبقات اجتماعی متوسط به بالای شهری این اتفاق به دلایلی که " جلوگیری از وارد شدن فشار به بچهها " عنوان میشود رخ نمیدهد. بزرگ شدن فرزندان در خانوادههایی با روش تربیتی اینچنینی مانند بزرگ شدن در شرایط " آنکیباتوری "(محفظه شیشهای) است، به همین دلیل هم این افراد چون در یک فضای مصنوعی اجتماعی رشد یافتهاند از درک کردن و تحمل مواجه شدن با فضاهای اجتماعی عادی عاجز هستند».
از نظر این محقق اجتماعی سلب امکان تجربه اندوزی و تصمیمگیری در مورد اتفاقات مهم زندگی فرزندان، مانند انتخاب رشته در کنکور و ورود به دانشگاه از عوامل بزرگ نشدن فرزندان و ترد و شکننده بودن آنها در مواجه با ناملایمات است و برخی از مادران کارهای فرزندان را خود انجام داده و اجازه نمیدهند هیچ وظیفهای به آنها محول شود به گونهای که فرزندان آنها با وجود اینکه از رشد سنی و جسمی زیادی برخوردار هستند اما به لحاظ رفتاری ویژگیهای یک نوجوان را دارند».
به گفته دکتر غلامرضا علیزاده در بسیاری از این موارد فرزندان تا سن 35 سالگی هم به دلیل اینکه با واقعیات و مشکلات زندگی به صورت مستقیم روبرو نشدهاند هیچ نشانهای از بزرگ شدن و مسئولیتپذیری را در خود ندارند.
این جامعه شناس در ادامه با برشمردن عوامل پنجگانه «ژنتیک»، «خانواده» ، «مدرسه»، «گروههای همسالان» و «تجربههای بیهمتای شخصی» که شکل دهنده اصلی شخصیت هر فردی هستند، تاکید کرد: «این موارد اگرچه هرکدام نقش مهمی در شکلگیری شخصیت افراد دارند اما نقش خانواده به عنوان رکنی رکین از همه مهمتر و تاثیر گذارتر است و عدم احساس مسئولیت در نوجوانان و جوانان معلول مناسبات خانوادهها است و نه علت آن و به همین دلیل نیز باید به خانوادهها در رابطه با شیوههای تربیتی خود هشدار داد».