«عباس مجیری» نوشته است: مثلی است معروف که میگویند: «قاچ زین را بگیر، اسب سواری پیشکش.» این مثل درباره شهرداری تهران و برنامه ایجاد مترو آن هم با هزینه سرسام آور، کاملا مصداق دارد و تهرانیها حق خواهند داشت که بگویند آقای شهردار هزار و یک مساله مهمتر از مترو در این تهران بی در و پیکر وجود دارد که سرکار به آن توجهی ندارید.
بخاطر دارم روزی که محله سنگلج یعنی همین پارک شهر فعلی را خراب میکردند، جمعیت تهران حدود ۵۶۰ هزار نفر بود، چه شد که تهران، این غول بی شاخ و دم با این سرعت رشد کرد و شد یک شهر شش میلیونی؟ شهری گرفتار هزار و یک مساله تلخ و بغرنج؟
در طول این مدت همه توجهها معطوف شهر تهران بود. هر چه پول بود خرج سینما و تئاتر و کاباره و زرق و برق این شهر شد و مردم روستایی به یکباره خود را فقیر و روستایشان را فقیرتر دیدند. فریاد و فغانشان به جایی نرسید و ناچار بارها را بستند و و راهی این شهر خوشبخت! شدند و از همان هنگام نطفه پریشانحالی این عروس شهرهای ایران بسته شد. تا آنجا که روستاها متروک ماند و و این دیار نفرین شده به صورت نمایشگاهی درآمد شلوغ از لباسهای مختلف، چهرههای گوناگون و لهجههای کردی و لری و ترکی و رشتی و شیرازی و مشهدی و ... آن وقت مساله گرانی و ترافیک و هزار مشکل دیگر رخ نمود و رسیدیم به اینجا که حالا هستیم.
آیا هنوز هم نباید از اشتباهات گذشته پند بگیریم؟ آیا بهتر نیست به جای یک میلیارد تومان پول مترو، روستاها را آباد کنیم و در آنجا، درمانگاه، مدرسه، جاده، آب لوله کشی حمام و وسایل رفاهی دیگر به وجود آوریم و کاری کنیم که مردم خود زندگی در شهرستانها و روستاها را به زندگی جهنمی در تهران ترجیح دهند؟
با این کار نه تنها تهران خلوت میشود و احتیاجی به مترو نخواهیم داشت، بلکه شهرهای مرفه و دهات آباد و پربرکت نیز خواهیم داشت و ریشه این نابسامانیها از بیخ و بن کنده خواهد شد.
نمیدانم توجه کردهاید یا نه که آب همین رودخانه «دربند» مرتبا به جنوب شهر سرازیر است، اما به هدر میرود. نمیشود این آب را در جنوب شهر مهار کنید و به مصرف کشاورزی برسانید؟ والله همه این کارها ممکن است اگر تقلیدات فرنگی را کنار بگذاریم.