مسعود فراستی برای عامه مردم نماد نقد و منتقد است. مخالفتهای همیشگی و اظهارنظرهای تندوتیز فراستی درباره فیلمها و پدیدههای مختلف برای مخاطب عام جذابیتی افسونگر دارد، آنقدر که معمولا کمتر به درستی یا نادرستی حرفها و اظهارنظرهایش توجه میشود. فراستی معمولا به هر پدیدهای که فراگیر شود و بحث روز جامعه باشد، واکنش نشان میدهد، خیلی پیشها با یادداشت نوشتن در مطبوعات، مدتی طولانی با حضور در برنامه تلویزیونی «هفت» و اخیرا هم که از تلویزیون دور شده، در ویدئوهای کانال یوتیوبیش. فراستی، به رغم اینکه دوست دارد مخالفخوان باشد و خلاف جریان آب حرکت کند، دیده شدن و توجه مردم بسیار برایاش مهم است و اصلا به همین دلیل است که به موضوعات و مسائلی میپردازد که مخاطب فراوانی دارد، خصوصا که تعداد بالای بازدیدها در یوتیوب از نظر اقتصادی هم منفعت دارد.
یکی از جدیدترین ویدئوهایی که فراستی برای کانال یوتیوبش پر کرده، بعد از مرگ آلن دلون بوده که راجع به این اسطوره سینمای فرانسه حرف زده. مثل هر ویدئوی نمایشی دیگری که لوکیشن و لوازم صحنهاش مهم است، این ویدئو هم کاملا صحنهپردازی شده. سه تابلوی روی دیوار، ردیف نسبتا دراز کتابهای روی رُف، لیوان آب بلند، کتاب قطور روی میز، زیرسیگاری فیروزهای و فندک و جاسیگاری شیک، و دستمال عینکِ به دقت تاشده، همگی، جزئی از لوازم صحنه نمایشی هستند که پرفورمر یا اجراگرش فراستی است. مثل هر بازیگری که برای رفتن در نقش به لوازمی احتیاج دارد، وسایلی که در ویدئو میبینیم برای تکمیل شمایل منتقد همهچیزدانِ سازشناپذیر که به پشتوانه آگاهی از هنر (سه تابلو) و ادبیات (ردیف کتابها)، صریح و بیپرده (روشن کردن سیگار مقابل دوربین)، با مخاطب حرف میزند ضروری است.
اما فراستی در این ویدئو ۱۱ دقیقه و ۳۰ ثانیهای درباره دلون چه میگوید؟ اول از محبوبیت و زیبایی دلون میگوید و بعد از چشمهایش که غم داشت. اما آیا واقعا چشمهای دلون غم داشت، یا این صرفا دریافت سطحی فراستی از چشمها و نگاه دلون است؟ چشمهای دلون زیبا و نگاهش نافذ بود و این قدرت و پتانسیل را داشت که تقریبا هر حسی از شهوت تا نفرت، از آز تا غم، از جسارت تا سرخوردگی را به تماشاگر منتقل کند. اما گفتن از غم چشمهای دلون از منتقدی که در پسزمینهاش یک قطار کتاب چیده شده خیلی دم دستی نیست؟
فراستی در کل این ویدئو تکههایی از حرفهای دلون را از مصاحبههایی که بعد از مرگش به وفور در فضای مجازی فارسیزبان چرخید نقل میکند. هر چه صبر کنید چیزی جز بدیهیات در این ویدئو نمیشنوید. تقریبا در کل این ۱۱ دقیقه و ۳۰ ثاینه حرف دندانگیری دستتان را نمیگیرد که شناخت تازهای از مرحوم دلون به شما بدهد. اما در دقیقه ۹ ویدئو، فراستی حرفی میزند که اگر اهل سینما باشید، برق از سرتان میپرد. فراستی که در همان اوایل ویدئو اشاره میکند، جز آلون دلون، لینو ونتورا هم بازیگر بزرگی است، در دقیقه ۹ گاف عجیبی میدهد و درباره ونتورا میگوید: «خدا کند حالا حالاها زنده باشد.» اما لینو ونتورا سال ۱۹۸۷ (۱۳۶۶) در ۶۸ سالگی فوت کرده و قاعدتا آرزوی فراستی در حقش برآورده نمیشود. اما او چطور از مرگ بازیگر مورد علاقهاش در ۳۷ سال پیش خبر ندارد؟
کسانی که فراستی را میشناسند میدانند که کلا علاقهای به بازیگران ندارد و اگر مجبور نبود روی موج اخبار مرگ دلون سوار شود، شاید اصلا راجع به او چیزی نمیگفت و این گاف را هم نمیداد. این اولین بار نیست که فراستی گاف میدهد. زمانی «همشهری کین» ارسن ولز را با اشاره به «نریشن الصاقی روی تصویر لژ در حال سوختن، که رزباد این است» کوبیده بود، در حالی که این نریشن فقط در نسخه دوبله وجود دارد و نه نسخه اصلی فیلم. خواندن اشتباه خواندن شعر فردوسی یا نسبت دادن نامههای جعلی به داستایوفسکی از دیگر گافهای معروف فراستی است. ولی آرزوی سلامتی کردن برای بازیگری که ۳۷ سال پیش فوت کرده نه فقط یک اشتباه لپی که نشاندهنده بیخبری فراستی از اتمسفر سینماست.