آفتابنیوز : آفتاب-سرویس بینالملل: یکی از مهمترین دلایلی که باعث کاهش محبوبیت اوباما در نظرسنجیها و نزد افکار عمومی آمریکا شده است، این است که جمهوریخواهان تصویر او را به عنوان کسی که در عرصه سیاست خارجی ضعیف است، ترسیم کردهاند.
به گزارش آفتاب به نقل از هافینگتون پست، باراک اوباما تاکنون در طول دوران ریاست جمهوری خود، برای سرنگونی معمر قزافی رهبر لیبی دست به حملات هوایی زده است، مداخله در جنگ داخلی عراق و افزایش بمبگذاری در سوریه از اقدامات دیگر وی بوده است. همچنین او توانست اسامه بن لادن رهبر گروه تروریستی القاعده را پیدا کند و سپس بکشد. از طرف دیگر او توانست کارهای نیمهتمام جرج بوش، رئیسجمهوری پیشین آمریکا را مانند مبارزه با تروریست در پاکستان و یمن وسومالی، ادامه دهد.
سیاست "چرخش به آسیا" اوباما در واقع به این معنی است که اتحاد و همبستگی آمریکا را با آسیا بیشتر کند تا سیاست مهار جدید را در مقابل رشد چین به اجرا برساند. در نهایت اوباما در تلاش است با افزایش قدرت ناتو در اروپای شرفی بتواند پاسخ مناسبی به پیشرویهای روسیه در اوکراین بدهد.
بنابراین با وجود سخنوریهای جمهوریخواهان، با توجه به معیارهای تاریخی، اوباما در فعالیت نظامی عملکردی قابل دفاع داشته است. او اولین رئیسجمهوری نیست که او را ضعیف مینامند. بلکه جورج هربرت واکر بوش، پدر جورج دبلیو بوش که در طول دوران ریاست جمهوری خود توانست به دو موفقیت نظامی بزرگ، حمله به پاناما و طوفان بزرگ صحرا، دست پیدا کند، نیز از گزند این اتهامات در اما نماند و به او لقب "بیعرضه "را دادند.
روزولت نیز با وجود اینکه قبل از رئیسجمهوری روحیه متخاصمی داشت، اما پس از آن بیشتر به عنوان یک صلح جو شناخته می شد تا کسی که سودای جنگ و آتش به پا کردن در دنیا را دارد. روزولت در تاریخ سیاست خارجی آمریکا نیز دستاوردهای بیسابقهای را به ثبت رساند. وی اجازه تحریک شورش در پاناما را صادر کرد تا از اعتراضها و کارشکنیهای کلمبیا در کانال پاناما خلاصی یابد. او همچنین با میانجیگری در جنگ روسیه و ژاپن به حفظ توازن قدرت در شرق کمک کرد. همین موضوع باعث شد تا وی اولین آمریکایی باشد که جایزه نوبل را دریافت میکند.
آیزن هاور دیگر رئیس جمهور آمریکا نیز با وجود اینکه جنگ کره را به پایان برد و مداخله نظامی بسیار کمی در طول دوران ریاست جمهوری اش، کرد اما هرگز بیعرضه یا ضعیف و یا حتی بیش از حد محتاط نام نگرفت. شاید به این دلیل که پیش از نی او در جنگ جهانی دوم توانست موافق عمل کند. آیزنهاور طی دو دوره تصدی اش در پست ریاست جمهوری سیاستهای داخلی را تعدیل کرد. وی معتقد بود که در عصری که ملی گرایی نوین، تکثیر موشکهای اتمی و سفرهای فضایی رواج پیدا کردهاست، باید در جستجوی صلح بود. او درصدد بود تا اتحاد آمریکا را با کشورهای هم پیمان تقویت کرده و واشینگتن را برای مقاومت در برابر تهاجم «سرخ» به اروپا، آسیا و آمریکای لاتین مهیا نگه دارد. دکترین آیزنهاور در سال ۱۹۵۷ سطح تعهدات کشورش را به خاورمیانه افزایش داد.
برخلاف روزولت، جیمی کارتر خیلی زود دیدگاه منفی آمریکایی ها را به خود جلب کرد. کارتر از همان ابتدای دوران زمامداریاش مجبور شد برای اجرای برنامههایش با کنگره ایالات متحده آمریکا وارد یک مبارزه نفس گیر شود. نارضایتیهای عمومی از تورم بی سابقه اقتصادی، صفهای طولانی در مقابل پمپ بنزینها و بحران سیاسی واشنگتن بر سر گروگانهای آمریکایی در ایران نیز از جمله دیگر مشکلات فراروی کارتر بودند.
میانجیگری در اولین تلاش برای برقراری صلح میان فلسطینیها و اسرائیلیها که به پیمان کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل منتهی شد، از جمله دستاوردهای سیاست خارجی کارتر به حساب میآید. انعقاد قرارداد با چین و امضای توافقنامههای مربوط به کانال پاناما نیز از جمله دیگر موفقیتهای وی در این عرصه به حساب میآیند.
با وجود این موفقیت ها، از او انتظار می رفت با قاطعیت بیشتری با مسائل و مشکلات دولت آمریکا برخورد کند، اما عدم برخورد قاطع او سبب شد بدنامی دوران ریاست جمهوری او در تاریخ آمریکا ماندگار شود.
اگر بیش از این هم در تاریخ آمریکا به عقب برگردیم، رهبران جمهوری خواه مانند ویلیام تافت، وارن هاردینگ، کالوین کولیج و هربرت هوور، به جز چند حمله جزئی نظامی در آمریکای لاتین، فعالیت نظامی شاخص و بزرگی نداشته اند و همواه از جنگ دوری کرده اند.
به همین دلیل شاید نتوان اوباما را در عرصه سیاست خارجی هوشمند و زیرک دانست، اما به همان اندازه نیز نمی توان به او لقب ترسو داد.