نشریه واشنگتنپست در تحلیلی درباره شکست به اصطلاح سیاست فشار حداکثری دونالد ترامپ، رییس جمهور آمریکا در قبال دشمنان این کشور در جهان همچون ونزوئلا، کره شمالی و ایران به قلم جکسون دییل مینویسد: بخش عمده تعاملات بینالمللی این رییس جمهور آمریکا متشکل از آش شه قلمکاری از اقدامات متناقض و ناگهانی بودهاند. با این حال دکترین ترامپ شامل این حرکات میشود:
استفاده از تعرفهها، تحریمها و دیگر ابزارهای فشار اقتصادی برای وادار کردن دشمنان آمریکا و حتی همپیمانان این کشور به منظور قبول درخواستهای کاخ سفید.
میزان فشارهایی که دولت ترامپ اعمال کرده از کشوری به کشور دیگر و از چین و کره جنوبی گرفته تا اوکراین و مکزیک متفاوت بوده است و بنابراین نتایج آن نیز متفاوت بودهاند. اما در سه مورد خاص شامل کره شمالی، ایران و ونزوئلا سیاست صریح ترامپ، اعمال فشار حداکثری بوده است. همینطور در این موارد سابقه به جا مانده از این سیاست، شکست حداکثری بوده است.
این سیاست فشار حداکثری قرار بود حکومت کیم جون اون، رهبر کره شمالی را وادار به تسلیم تمامیت زرادخانه هستهای، شیمیایی و بیولوژیکی این کشور کند. با این حال بعد از گذشت سه سال این کشور همچنان این سلاحها را میسازد و هماکنون نیز علنا قسم خورده که دیگر با مذاکرات بیشتر با دولت ترامپ همراهی نکند.
اینکه کیم جون اون طی ماههای آینده دستور به از سرگیری آزمایش موشکهای دوربرد یا کلاهکهای هستهای این کشور دهد و در سال انتخابات تحریک به ایجاد یک بحران برای دونالد ترامپ کند، هنوز مشخص نیست اما چیزی که مسلم است این است که کره شمالی در پایان دوره اول ریاست جمهوری دونالد ترامپ بالغ بر 12 یا بیشتر سلاح هستهای نسبت به زمانی که ترامپ ریاست جمهوریاش را آغاز کرد، به دست خواهد آورد.
از سوی دیگر این سیاست فشار حداکثری قرار بوده ایران را مجبور به مذاکرات مجدد بر سر برنامه هستهای خود و حتی فروپاشی کند. توافق قبلی با ایران که دونالد ترامپ آن را دور انداخت تضمین میکرد که تهران دست کم یکسال با دستیابی به سلاح هستهای فاصله داشته باشد.
حکومت ایران همچون حکومت کره شمالی مذاکرات بیشتر با دولت آمریکا را رد کرده است. این حکومت نیز میتواند از الان تا ماه نوامبر برای دونالد ترامپ دردسر آفرین باشد و این دردسر را از جمله با انجام حملاتی در خاورمیانه یا در اینترنت به وجود آورد. چیزی که اما اتفاق نخواهد افتاد انعقاد یک توافق هستهای جدید با آمریکا خواهد بود.
شاید چشمگیر ترین مورد مربوط به شکست سیاست فشار حداکثری دولت آمریکا که از طرفی کمترین توجه به آن شده مربوط به ونزوئلا باشد؛ کشوری که تنها از راه هوایی سه ساعت با میامی آمریکا فاصله دارد و تا چند دهه اتکای فراوانی از بابت کسب درآمد نفتی به آمریکا داشت. با این حال دونالد ترامپ این جریان درآمد ونزوئلا را قطع کرده و مطمئن بود که اقداماتاش علیه این کشور باعث سقوط حکومت سوسیالیستی ونزوئلا که گرفتار سقوط آزاد اقتصادی و سیاسی بود، خواهد شد.
با این حال به جای این اتفاق در حالی که یکسال از اجرای این اقدامات آمریکا گذشته، اما حکومت نیکولاس مادورو به نظر هنوز ثباتش را حفظ کرده است.
برق در شهر کاراکاس مجددا برقرار شده و فروشگاههایی که زمانی از اجناس خالی بودند حالا مملو از اجناس شدهاند و مخالفان مورد حمایت آمریکا در ونزوئلا نیز دست کم به شکل فیزیکی از منبع قدرتشان یعنی مجلس ملی کنار زده شدهاند. این خواسته ترامپ مبنی بر اینکه نیکولاس مادورو قدرت را ترک کند و راه را برای انتخابات جدید هموار کند به زودی اتفاق نخواهد افتاد.
پس چرا این سیاست فشار حداکثری موثر نبوده است؟ دلایل این موضوع چندان برای درک کردن سخت نیستند. در درجه اول دونالد ترامپ اهدافی به شکل غیرواقعبینانه تعریف کرد. همانطور که چند کارشناسان حوزه کره شمالی سه سال پیش متذکر شدند کیم جون اون قرار نیست هرگز یک شبه کلیت زرادخانههای تسلیحاتی خود را تسلیم کند. در بهترین حالت او شاید با یک فرآیند قدم به قدم میتوانست از سوی آمریکا قانع شود. اما در ارتباط با ایران نیز مایک پامپئو، وزیر امور خارجه آمریکا تقاضای امتیازات عمدهای را مطرح کرد که بدون تغییر حکومت ایران غیرقابل تصور هستند. همچنین در ارتباط با ونزوئلا هم آمریکا هم در سیاستاش تصور کرد که حکومت مادورو به دلیل آنکه جایی برای پناه گرفتن ندارد کاملا طبق خواستهاش قدرت را واگذار خواهد کرد یا از طریق ژنرالهایی که فاسد هستند، سرنگون خواهد شد.
اشتباه بعدی ترامپ نیز این بود که فرض کرد اقدامات یک جانبه آمریکا به حد کافی برای رسیدن به موفقیت قدرتمند هستند و نیاز به همکاری بینالمللی که روسای جمهور قبلی کسب کرده بودند، ندارند. اما دونالد ترامپ اشتباه میکرد و چین که ترامپ به دلیل جنگ تجاری حمایت آن را از دست داد به شکلی بیسروصدا به کره شمالی کمک کرد که زیر فشار تحریمها زنده بماند. از طرف دیگر روسیه نیز همین کار را نیز برای ونزوئلا انجام داده و به این کشور کمک کرد تا حتی تا میزان 70 درصد از صادرات نفتاش را قاچاق کند. همپیمانان آمریکا در اروپا نیز از تبعیت از اقدام یک جانبه ترامپ در لغو توافق هستهای با ایران و اعمال دوباره تحریم علیه آن خودداری کردند. حتی یکسری کشورهای خاورمیانه مثل عربستان سعودی به شکلی بیسروصدا به دنبال جلب نظر ایران برآمدهاند.
بزرگترین اشتباه محاسباتی دونالد ترامپ این است که تصور میکند سلاحهای اقتصادی برای تسلیم ساختن این سه کشور کافی هستند.
برای آمریکا در پارهای از مواقع فشار اقتصادی جواب داده است، به عنوان مثال مکزیک برای اجتناب از تحریم از سوی آمریکا امتیازهایی را به دونالد ترامپ همچون چین داد. با این حال این رویکرد جانشین ضعیفی برای یک سیاست خارجی چند وجهی محسوب میشود و به همین دلیل سیاست فشار حداکثری تبدیل به نماد ریاست جمهوری دونالد ترامپ شده است: یک راهبرد خام و نپخته که محکوم به شکست است.