آفتابنیوز : آفتاب-محمد الیاس قنبری: «مداحی» از نظر لغوی معادل فارسی ستايشگری است. این واژه در لغت به معنای تعریف و تمجید کردن از کسی است و در اصطلاح تعریف از امامان معصوم شیعه. این تعریف باید به بهترین صورت ممکن انجام گیرد چرا که آنان از هرگونه معصیت و گناه به دور بوده و از بندگان خاص و مقرب در گاه خداوند بودهاند.
اين واژه، حامل باری مثبت است هم از آن رو كه به معنی توصيف و ذكر خوبیهای يک چيز است و هم به اين دليل كه با نيتی خالص و بدون چشمداشت مادی، انجام میشود و از اين رو با چاپلوسی و تملق گويی، فرق میكند و به معنای خواندن اشعار مذهبی در وصف خصال نيک بزرگان و قديسان دينی و يا ذكر رنج و مصيبتهای وارد بر آنها است كه در مذهب شيعه، شامل چهارده معصوم و برخی ديگر از نزديكان آنها ست.
مداح: روضهخوانی که ایستاده در پیش منبر به شعر،مدایح اهل بیت و مصائب آنان را خواند، آنکه ایستاده در کنار منبر در مجالس روضه خوانی، یا روان در کوی و بازار، اشعار مدایحاهل بیت را به آواز بخواند، «لغت نامه دهخدا».
مداح: مدح کننده، ستایش کننده، ستایشگر، کسی که بسیار مدح کند،«فرهنگ عمید».
مداحی به مثابه رسانه:
مداحی از دیر زمان، کارکرد رسانهای را برای شیعیان ایفا نموده است تا به وسیله آن نام و یاد امامان شیعه و ظلم و ستمی که از جانب دستگاه بنیامیه و بنی عباس بر آنان رفته زنده نگاه داشته شود و علیالخصوص واقعهای چون واقعه کربلا که به واقع توسط این رسانه محفوظ ماند. امام خمینی در جملهای معروف این مساله را اینگونه بیان کرده اند که: «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگاه داشته است». محرم و صفر در اینجا اشاره به مراسمهای عزاداری شیعیان دارد که در این دو ماه در عزای واقعه کربلا به اوج خود میرسند.
مداحی به مثابه مناسک اجتماعی: اما کارکرد رسانهای مداحی تا زمانی پابرجاست که رسانههای نوین هنوز فراگیر نشدهاند. با گسترش رسانههای نوین، دیگر رسالت رسانهای مداحی کمرنگتر میشود اما مداحی و جلسات مذهبی، سنتی را رقم زده است و با دین و اعتقادات دینی پیوند خورده است.
در دروان متاخر، مداحی دیگر یک رسانه نیست بلکه مناسکی جمعی است که به واسطه آن شیعیان به گرد هم میآیند. مناسکی که همبستگی را تقویت میکند و احساسات را بر میانگیزاند. البته کارکرد مناسکی یافتن بدین معنا نیست که دیگر مداحی کاملاً کارکرد رسانهای خود را از دست میدهد بلکه بدین معناست که دیگر کارکرد رسانهای مرکزیت ندارد. جلسات مذهبی همواره محل مناسبی برای شکلگیری فعالیتهای سیاسی نیز بوده است.
به طور مثال در انقلاب اسلامی شاهدیم که برگزاری مراسمهای عزاداری در شهرهای مختلف کشور چه شور و هیجانی در کنشهای انقلابی افراد ایجاد کرده است.
شهید مطهری، در کتاب حماسه حسینی ضمن بر شمردن انحرافات در عزاداریها به کارکرد مناسکی آن اشاره میکند. وی معتقد است که مداحی و روضه خوانی، چاشنی دین است و به واسطه آن، دین وجهی عاطفی مییابد و از صورت خشک و بیروح خارج میشود.
حضرت آیتالله خامنهای نیزدر این خصوص اشاره کردهاند که: «مداحان و گویندگان فضایل اهل بیت بهترین کسانیاند که میتوانند حلقه عمل را به حلقه محبت وصل کنند و یک زنجیر واقعی در ارتباط ما با آنان به وجود آورند».
در این دو رویکرد بر نقش محبت زایی مداحی تاکید میشود. مناسکهای دینی عرصه بازتولید این احساسات و عرصه برقراری پیوندهای اجتماعی هستند.
هیات مذهبی به دو دلیل، در جامعه پذیری دینی موفق بودهاند:
«اول اینکه از در احساس و قلب وارد شدهاند. مخاطبی که احساساتش بر انگیخته باشد مانند آهن داغی است که آمادگی پذیرش هر شکلی را به خود میگیرد.
و دوم اینکه هیات مذهبی حتی در صورت وابستگی خود به نظام حاکم همواره فاصله خود را هرچند اندک با شیوههای رسمی تبلیغ مذهبی حفظ کردهاند. شیوههای رسمی تبلیغ دینی نه تنها از آن وجه که بر آهن سرد میکوبند بلکه آز آن رو که با موضع گیری و بدبینی مواجهاند همواره در تبلیغات مذهبی نا موفق بودهاند».
هیئتهای مذهبی به واسطه مداحیهای شورانگیز، نقش عمدهای در جذب جوانان به مذهب ایفا میکنند. اوج این شور و هیجان آفرینی را باید در زمان جنگ هشت ساله ایران و عراق دانست که مداحیهای حماسی با صدای حاج صادق آهنگران نمونه بارز آن محسوب میشود. عمده اشعار مداحی این دوران، اشعاری با مضامین آمادگی و ایستادگی و نبرد با دشمن است.«ای لشگر صاحب زمان! آماده باش آماده باش/ بهر نبردی بیامان آماده باش آماده باشد».
منتقدین سینمایی بر این امر متفقالقولاند که واقعه جنگ، پس از انقلاب سینمایی را به وجود آورد که نقطه عطفی در سینمای ایران محسوب میشود. به واقع ساخت فیلمهای جنگی ژانر سینمای جنگ را شکل داد که به نوبه خود این اتفاق سینمای ایران را دستخوش تغییرات فراوانی کرد. همین اتفاق را در مقوله مداحی نیز میتوان ردگیری نمود.
رشد و گسترش مداحی و پیدایش تغییر و تحولات در مداحیهای بعد از انقلاب مرهون جنگ است. بسیاری از مداحان معروف امروز ایران، مداحان جوانی بودهاند که در زمان جنگ حضور داشتهاند و نکته جالب اینکه همین مداحان پس از جنگ نقش زیادی در حفظ نام و یاد جنگ و فداکاری رزمندگان ایفا کردهاند و از مداحی در مجالس عزاداری به عنوان رسانهای برای انتقال فرهنگ جبهه به نسل جوان استفاده کردهاند. «کجایید ای شهیدان خدایی / بلاجویان دشت کربلایی».
اما همان طور که اشاره شد همواره کارکرد رسانهای کم کم جای خود را به کارکرد مناسکی میدهد. مناسکهایی که ضمن برانگیختن احساسات، پاتوقهایی را برای جوانان ایجاد میکنند تا از آنها به عنوان عرصههایی عمومی بهره برند.
اما من به عنوان کسی که شرکت در این مجالس برایم تجربهای زیسته محسوب میشود و از اوایل دهه هفتاد در این محافل حضور داشتهام بر این باورم که کارکرد این محافل به همینجا ختم نمیشود.
مداحی به مثابه کارناوال: در جامعه پسا انقلابی ایران که ساختارهای پیشا انقلابی را فروشکسته است و دیگر از [اشکال خاص اجتماعات جوانان در هنگام فراغت که بعضاً با امور غیر اخلاقی گره خورده] خبری نیست، به نوعی باید فضاها و عرصههایی جدید در قالب مراسم و مناسک عمومی و کارناوالی تعریف شود. تئاترها و کنسرتها، غالباً به ارائه آثاری فاخر و روشنفکرانه میپردازند و سینماها نیز مجالی برای بروز کارناوالهای شادی ایجاد نمیکنند.
شاید بتوان این فضای کارناوالی را در ایران پسا انقلابی در مراسم چهارشنبه سوری لمس کرد که فقط سالی یک بار بر گزار میگردد و سال به سال نیز بر شدت هیجان آن افزوده میشود و البته عامه جوانان، چند هفته قبل از فرا رسیدن چهارشنبه سوری با ترقه و نارنجک به استقبال آن میروند.
استادیومها و ورزشگاهها نیز به همین منوال مکان دیگری است برای جذب عامه و بستری برای رفتارهای کارناوالی. استادیومها فضایی را در اختیار عامه گذاشتهاند که در آن به شکلی جمعی، آواز بخوانند، شعار دهند، بوق بزنند، فریاد بزنند و دسته جمعی شعارهای رکیک بدهند و بازی کنان را هو کنند.
به نظر میرسد [شکل دیگری از] همین رفتار در هیات مذهبی امروزه نیز تکرار میشود. البته با رعایت حرمتهای شرعی. نکتهای که در این میان میتواند جالب باشد اشتراک ترانهها و سبکهایی است که [بعضاً] میان آهنگهای استادیومی و هیاتی وجود دارد. بسیاری از شعارهای آهنگینی که امروزه در استادیومها خوانده میشود از سبکهای معروف مداحی اخذ میشود. «وای وای وای ای استقلال حمله حمله حمله».
شعار فوق در استادیومها با آهنگ فیلم «بوی پیراهن یوسف» خوانده میشود که اولین بار در هیات مذهبی مورد استفاده قرار گرفت «وای وای وای جانم حسین، حسین حسین حسین». پیوند میان موسیقی متن یک فیلم و سرودههای مداحی و شعارهای استادیومی میتواند پیوندی معنادار باشد.
در استادیوم همان سرود با همان لحنی خوانده میشود که در هیات خوانده شده است با این تفاوت که در استادیوم، نام «استقلال» جایگزین [نامی مقدس در یک نوحه] میشود. این اتفاق را در بدترین حالت میتوان اینگونه تفسیر کرد که برای مخاطب فرقی ماهوی میان یک تیم فوتبال و [یک نام مقدس وجود] ندارد و مهم برپایی کارناوال و سرود دسته جمعی است.
در حالتی بهتر میتوان عرصهای مانند مسابقه فوتبال در استادیومها را عرصهای دانست که امروزه به قدری شورانگیز جلوه میکند که میتواند صورتی مقدس و احساسات بر انگیز به خود بگیرد. استفاده از شعر و آهنگ مداحی در استادیوم پیوندی است که شور و هیجان مذهبی را در استادیوم تداعی میکند.
[در یک نگاه جامعهشناختی] استادیومها و هیات مذهبی در حال حاضر دو مکان اصلی برای بروز رفتارهای کارناوالی و هیجانی عامه مردم هستند. از این رو عجیب نیست که میبینیم [بسیاری از]هیات[های] مذهبی و سبکهای مداحی هرچه بیشتر روالی به سمت عامه پسندتر شدن طی کردهاند.
جذب جمعیت جوان در هیات مذهبی امروزه در اولویت مداحان قرار دارد. برای تحلیل وضعیت فعلی مداحی در جامعه باید این روند عامه پسند شدن را مدنظر قرار داد.
مثال دیگری که شاید بتواند شاهدی بر این مدعا باشد برگزاری جشنهای نیمه شعبان در کوچهها و خیابانهای شهر است. مراسمی که طی آن اهالی محل کوچه و محل را آذین بندی میکنند و [در برخی نقاط] با ترانههای عامیانه به رقص و پایکوبی میپردازند. اینگونه جشنها نیز کاملاً رفتارهایی کارناوالی را نشان میدهند که البته در پوششی مذهبی صورت میگیرند.
آغاز این فرایند را میتوان از سالهای ابتدایی دهه هفتاد مشاهده کرد. سالهای پس از جنگ که جامعه به شدت تحت تاثیر تبعات جنگ است و ارزشهای انقلاب و جنگ به شدت تبلیغ میشود و هنوز موسیقی پاپ ممنوع است. هیات مذهبی در قلمرو مذهبیون است و هنوز مبدل به مکانی برای جذب عامه نشده است.
در این سالهاست که کم کم شاهد ظهور سبکهای جدید مداحی هستیم. مداحان معروف با زبانی عامیانه سخن میگویند و با لحن لوتیگری خود را «خوننده» مینامند. مداحانی که سبکهای جدیدتر و ضرب آهنگهای تندتری تولید کنند مشتری بیشتری پیدا میکنند.
بازار مداحان در سالهای پایانی دهه هفتاد به قدری داغ میشود که عکسها و نوارها و سیدیهای آنها خود شغل جدیدی را با عنوان عرضه محصولات مذهبی ایجاد میکند. هم اکنون در خیابان کارگر تهران، پاساژی وجود دارد به نام پاساژ مهستان که بورس ارائه سیدیهای مداحی و پوسترهای مذهبی و پلاک و چفیه و عطر و تسبیح است.
مداحی، برای بسیاری از جوانان، مبدل به ارزش میشود و جوانان بسیاری به دنبال میکروفون و هیاتی میگردند تا در آن مداحی کنند. کلاسهای مداحی شکل میگیرد و در آنها آخرین سبکها و اشعار به مداحان جوان آموخته میشود.
عناصر نشانهای در مداحیهای عامه پسند (کارناوالی) در طول تمام مراسم، مداح کارگردانی محفل را بر عهده دارد. فضای مجلس به واقع مانند کنسرتی است که در آن همه چشمها به یک مداح است. مداحی که باید به تنهایی و فقط با استفاده از یک میکروفون جماعتی را به شور و هیجان بیندازد.
به دستور مداح، فضای مجلس را تاریک میکنند. این کار علاوه بر اینکه فضای رازآلودتری به محفل میدهد، فضا را برای انجام حرکات کارناوالی فراهم میکند. مخاطبین مداح میتوانند برهنه شوند و بالا و پایین بپرند و بر سر و سینه خود بکوبند. با صدای بلند فریاد بزنند و گریه کنند. در این فضای تاریک فقط مداح دیده میشود که چراغ کم نوری در اطرافش روشن است.
همه اینها نمایشی را ترتیب میدهد که قرار است مخاطب را به شدت در گیر کند درست همان طور که مخاطب به تلویزیون و یا پرده سینما خیره میشود با این تفاوت که مخاطب در اینجا حضوری فعالتر دارد.
سینما از نظر جذب مخاطب از جهاتی قوی تر عمل میکند اول اینکه مخاطب در سینما در سکوت و توجه مطلق به سر میبرد. پرده بزرگ و فضای تاریک سینما مسلماً مخاطب را بیشتر درگیر خود میکند اما فضای یک هیات مذهبی شاید از فضای سینما نیز جذاب تر و خیره کنندهتر عمل کند. زیرا علاوه بر اینکه فضا، تاریک و مخاطب تحت سیطره صداهای بلندی است که از بلندگوها او را در بر گرفتهاند بلکه مخاطب در اینجا از خود واکنش نشان میدهد. مخاطب در اینجا اشعاری را که مداح میخواند تکرار میکند، گریه میکند، میخندد، دست میزند و یا بر سینه میزند و از آن فراتر احساسی مقدس و معنوی را تجربه میکند.
ویژگیهای عمده مداحی در سالهای اخیر را میتوان سادگی، انعطاف پذیری، نوآوری، ساختارشکنی و جوان پسند بودن آن دانست. محتوای اشعار از مضامین محاوره ای رایج در میان عامه مردم تشکیل میشود. مضامینی چون خصائل پهلوانی و لوتی منشانه، دم غنیمت شمری و عقل گریزی و ستایش جنون. ترانههای عاشقانه و حتی استفاده از مضامینی چون ستایش چشم و ابرو و دست و بازو.
نتیجه گیری: به این ترتیب میتوان تغییرات مداحی را بر اساس کارکردهای آن تحلیل کرد. این کارکردها را میتوان در سه دسته جای داد :
الف – کارکرد رسانهای، ب – کارکرد مناسکی، ج – کارکرد کارناوالی
همان طور که اشاره شد این سه کارکرد همواره در کنار هم حضور دارند و هیچکدام از این کارکردها هرگز حذف نشدهاند. بلکه به مقتضای تغییر و تحولات اجتماعی برخی کم رنگتر و بر خی پر رنگتر بودهاند. در دوران قدیم کارکرد رسانهای بارزتر است در دوران جنگ و انقلاب کارکرد مناسکی در جهت همبستگی و انسجام و شورانگیزی نمایانتر میشود.
« مساله، مساله گریه نیست. نه سید الشهدا نیازی به این گریهها دارد و نه از این گریه، فی نفسه کاری بر میآید. مساله سیاسی است. ائمه ما میخواستند که این ملتها را با هم بسیج کنند، یکپارچه کنند تا آسیب پذیر نباشند». (سخنرانی امام خمینی در جمع وعاظ و خطبای مذهبی 14/8/59). در بیان فوق، کلمات بسیج و یکپارچه کاملاً بر وجه مناسکی و انسجام بخشی دلالت دارد.
در دوران متاخر، وجه کارناوالی و شاید بتوان گفت وجه فراغتی مداحی نمایان میشود. در چنین وضعیتی است که مداحی، از آن وضعیت فاخری که به طور مثال در اشعار مداحان عرب صدر اسلام و یا اشعار محتشم کاشانی داشت فاصله میگیرد ( باز این چه شورش است که در خلق عالم است) و به سمت عامه پسندتر شدن میرود.
در نتيجه تحولات جامعه مدرن، سبک زندگی نوينی در شهرهای بزرگ و صنعتی، خصوصاً در بين جوانان به وجود آمد كه با مدل زندگی سنتی و نخبه سالارانه مدرن، در فرم و ماهيت اساسا تفاوت داشت. اين سبک زندگی، خود بسترساز پيدايش فرهنگ متفاوتی شد كه نه به طبقات برتر، بلكه به تودههای مردم تعلق داشت و در تناسب با سلايق و ذايقه آنان، و پاسخگوی انتظارات و دغدغههاشان بود. فرهنگی بیاعتنا به استانداردها و شاخصههای برتری بخش و فاخری كه در جامعه، برای فرهنگ برتر در نظر گرفته میشد.
این عامه پسند شدن، البته قابلیتی است که همواره درون سنت مداحی وجود داشته است چرا که مخاطب اصلی مداحان، عامه مردم بودهاند و مداحی چه در شکل رسانهای و چه در شکل مناسکی و کارناوالی همواره وسیلهای بوده است برای برانگیختن افکار و احساسات عمومی. از این روست که مداحی دائماً خود را با ذائقه مخاطب عامه سازگار کرده است و از تغییرات استقبال کرده است.
گسترش موسیقی پاپ در جامعه در سالهای اخیر، دریچهای را برای مداحی باز کرد که توسط آن امکان ارتباط تسهیل شدهتری با عامه مردم برقرار گشت و مداحان محتواها و مضامین خود را در این قالب عرضه کردند تا مشتری بیشتری جذب کنند.
اينكه ديگر، مداحان برای مرثيه سرايی کمتر از دستگاههای موسیقی سنتی و مثلاً گوشه دشتی كه از آن حزن و ماتم میريزد استفاده میكنند گويای فهم آنها از شرايط هست.
امروزه مداحان ديگر تنها به فكر حزن آفريدن برای مخاطب نيستند و نمیخواهند صرفاً آن تأملی را كه مثلا سبک دشتی ايجاد میكرد به وجود بياورند بلكه به دنبال فوران شور مذهبی، همراه با فرياد وشيون در عزاداری و كف زدن و هورا كشيدن به شیوههای کارناوالی در اعياد مذهبی هستند.
مداحان و شورآفرینان مذهبی نسبت به علمای مذهبی سازگاری بیشتری با شرایط جدید از خود نشان دادهاند.
این سازگاری تا حدی است که موسیقی فیلمهای سینمایی از جمله «فیلم میم مثل مادر» دستمایهای میشود برای سبکهای مداحی و حتی از اشعار ترانههای این فیلم نیز به صورتی مستقیم در مداحیها استفاده نمیشود. همین طور موسیقی و شعر متن سریال پهلوانان نمیمیرند و بسیاری دیگر از فیلمها و سریالها و ترانههای داخلی در این مداحیها به کار گرفته میشوند و البته استفاده از این موسیقیها و مضامین به کالاهای هنری عامه پسند داخلی محدود نمیشود و ترانههای موسوم به «اون ور آبی» یا «لوس آنجلسی» نیز در مداحیها نفوذ میکند.
پیش افتادن مداحان از سخنرانان در پذیرش تغییرات و جلب مخاطب عامه را میتوان در مخالفتهایی که در سالهای اخیر توسط برخی روحانیون با روند تغییرات مداحی صورت گرفته است، بیشتر لمس کرد.
ساختار جلسات مذهبی همواره بر دو پایه استوار بوده است. سخنرانی و مداحی. سخنرانی، که غالباً توسط عالمان دینی و روحانیون انجام شده است و مداحی که توسط مداحان و خوانندههای اشعار مذهبی اجرا میشود.
در پلاکاردها و اعلامیهها و تبلیغات تلویزیونی همواره ابتدا نام سخنران بیان میشود و سپس نام مداح و اسم سخنرانها غالباً بزرگتر از نام مداحان نوشته میشود.
این الگو البته ساختاری همواره ثابت نبوده است بلکه همواره در سیلان بوده است. دوگانه «سخنران/مداح» همواره دوگانهای متعارض نبوده و غالباً دوگانهای مکمل بوده است و هیچکدام سعی در به حاشیه کشاندن دیگری نداشتهاند.
هنگامی توازن این دوگانه به هم میخورد که نقش یکی از آنها در جلب مخاطب عمدهتر شود. زیرا همان طور که بیان شد تحولات اجتماعی سبب شده است که مخاطب «مصرف کننده» از حاشیه به مرکز رانده شود و این مخاطبان و عامه مردم هستند که نقشی تعیین کننده مییابند و همان طور که ذکر رفت مداحان از آن رو که نزدیکی بیشتری با عامه مردم داشتهاند سازگاری بیشتری با تمایلات مخاطب از خود نشان دادهاند.
اینجاست که ساختار شکنی عمدهای اتفاق میافتد و روحانیون و سخنرانان سنتیتر را در مقابل مداحان ساختارشکن قرار میدهد و مباحثی چون انحرافات عزاداری و آسیبهای مداحی مطرح میشود. لازم به ذکر است که این گونه مباحث، به هیچ وجه مباحث جدیدی نیست و همواره انتقادهایی درون دینی از شیوههای عزاداری مطرح شده است.
چنانکه شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی انتقادهایی را نسبت به شیوههای عزاداری مطرح میکند که غالباً به دوران مداحیهای رسانهای و مناسکی مرتبط است.
اما اینکه اینگونه مباحث امروز دامنه بیشتری یافته است به این دلیل است که مداحی نیز در صورت کارناوالی و عامه پسند شدن خود، گسترش و نفوذ بیشتری یافته است.
شاید از منظر درون دینی نقدهایی که بر شیوههای مداحی وارد میشود به جا باشد اما از منظری جامعه شناختی جریان مداحیهای عامه پسند جریانی انحرافی محسوب نمیشود و جریانی طبیعی است که برخاسته از اقتضائات اجتماعی است.