پندارهای اجتماعی و اقتصادی باطل این روزها چنان فراگیر شدهاند که تقریبا به سنت جدیدی در هنگام تبلیغات کاندیداها بهویژه کاندیداهای ریاستجمهوری تبدیل شده است، اما تناقضهایی در این پندارها و توهمات وجود دارد که آن را تبدیل به خیالات باطل کرده است. در مسائلی که با زندگی واقعی سروکار دارند نمیتوان مدام یک اشتباه را تکرار کرد، اما عجیب این است که کاندیداها به بیهودهبودن و پوچبودن مقصدی که در تبلیغات و شعارها به آن اصرار میورزند، پی نبرند.
نمیتوان برای چند بار مردم را فریب داد. یک بار با وعده و سیاست یارانه، مردمان را به سختی و تورم افسارگسیخته دچار کردیم، اما درس عبرتی نشده است و بار دیگر وعدههای یارانهای و حمایتی که جز با مالیات بیشتر به دست نمیآید. شعارها و آنچه برنامه مینامندش، هم دارای مبانی غلط است و هم نتایجش خیالپردازی توأم با پریشانی است. تمامی گزارهها در سخنان کاندیداها با هم ناسازگاری دارند. سیاستهایی که آنها وعده میدهند، اشتباهات بنیادینی دارد. چیزی که امروزه وعده داده میشود برای بزرگترکردن سفره مردم، صورت جدیدی است از همان خطاهای قدیمی که از اواسط دهه ۱۳۸۰ گسترش یافت.
بسیاری از شعارها و سیاستهای اعلامی از طرف کاندیداها به یک گروه به زیان گروههای دیگر نفع میرساند. بحث درباره پدیدههای اقتصادی و اجتماعی چنان آشفته است که تفکر روشن و واضح درباره آن غیرممکن میشود. کاندیداها به تمامی از توجه به این نکته دور ماندهاند که هر شعار و سیاست در بلندمدت چه اثراتی بر تمامی گروههای اجتماعی بر جا خواهد گذاشت؛ یعنی دچار خطای پیامدهای پیشبینینشده و خطای پیامدهای ثانویه هستند.
کل بحث در همینجاست. جامعهشناسنماها و اقتصاددانهای ظاهربین تنها چیزی را میبینند که جلوی چشم است، اما اندیشمند اجتماعی عمیق، فراتر از آن را میبیند. در جامعهشناسی و اقتصاد فقط به پیامدهای کوتاهمدت، مستقیم و ناظر بر منفعت گروه خاص توجه نمیشود، بلکه به پیامدهای بلندمدت، غیرمستقیم و ناظر بر زیان و منفعت تمامی گروهها توجه میشود. آنچه امروز در دهان کاندیداها شیرین میآید و اکنون دلپذیر و جذاب است، دست آخر فاجعهبار خواهد بود.
امروز از پیامدهای اجتماعی و اقتصادی شعارها و سیاستهای خام گذشته دور و نزدیک رنج میبریم. امروز، فردای همان روزی است که کاندیداها حلوا حلوا میکردند. هنر اندیشمندان علوم اجتماعی توجه به تأثیرات کوتاهمدت و پیشبینیشده یک اقدام و سیاست نیست، بلکه توجه به پیامدهای بلندمدت آن سیاست بر تمامی گروههای اجتماعی است. بااینحال، گویی کاندیداها مشاوران جامعهشناس و اقتصاددان خوب ندارند.
هازلیت، اقتصاددانان مطرح قرن بیستم، در کتاب «اقتصاد در یک درس» مینویسد این روزها متداولترین و مکررترین خطایی که در هزاران سخنرانی به گوش میرسد و عامل سفسطهگری در اقتصاد جدید را شکل میدهد، عبارت است از تمرکز بر آثار کوتاهمدت سیاستها بر گروهی خاص و کماهمیت جلوه دادن تأثیرات بلندمدت بر کل جامعه. یک مثال میتواند بحث را روشن کند. کاندیداها مدام از یارانه و خدمات حمایتی برای کاهش قیمت کتاب، تولید فیلم، حمایت از هنر و... سخن میگویند، اما نمیگویند هزینه آن را از کجا تأمین میکنند؟ با توجه به بحث تحریم، در نهایت باید از محل مالیات تأمین شود یا از کرسی بودجه و چاپ پول که این وضعیت را برای تمام گروههای اجتماعی بدتر میکند.
چرندیات اجتماعی و اقتصادی گاهی موجهتر و جذابتر از سخنان کسانی است که میخواهند چرندبودن آنها را نشان دهند. دلیل آن به قول هازلیت این است که آنها نیمی از حقیقت را بیان میکنند. پیگیری بحث از نیم دیگر حقیقت برای نشاندادن غلطبودن آنها و بحثهای استدلالی برای اغلب افراد دشوار است و آنها را خسته میکند.
در تمامی شعارها و برنامههای اعلامشده کاندیداها، یک باور بنیادی وجود دارد؛ باور به مداخله دولت در همه عرصهها از رهگذر بودجه و مخارج دولتی. همهجا دولت بهمثابه قهرمان خدماترسان با استفاده از بودجه دولتی وارد میشود و دردها را درمان میکند.
تمام آنچه نیاز است، این است که دولت همهجا حاضر باشد و دست در جیب کند تا نقصها جبران شود. یعنی دولت بهمثابه انسان میلیاردر میتواند خرج کند بدون اینکه مالیاتها را زیاد یا تورم ایجاد کند.
به جملات و سخنان کاندیداها اگر به صورت پراکنده و تکهتکه نگاه کنیم، در ظاهر جذاب هستند، اما اگر آنها را در یک کل ببینیم، نادرستیشان روشن میشود. کمی جامعهشناسانه بیندیشیم؛ یعنی به پیامدهای پیشبینینشده برنامهها و تأثیر آن بر کل جامعه توجه کنیم. اگر چنین نکنیم، خسارتهای برنامهها و سیاستها هولناک خواهد بود.